گفتوگو با شيوا ارسطويي؛ «كسي كه ديد وسيعي داشته باشد، انگ ”ادبيات آشپزخانهيي“ به متن نميزند» «نماز، روزه، زيارت و دخيل بستن براي ما چرا بايد عجيب باشد؟!»
شيوا ارسطويي گفت: به عنوان نويسندههاي زن كه جدي و حرفهيي كار ميكنيم، نبايد فريب جريانهاي روز و مد شدن آثار زنها را بخوريم.
اين داستاننويس و شاعر در گفتوگويي با بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، متذكر شد: مثل اينكه زن بودن، نه تنها در كشور ما، بلكه در همه جاي دنيا و بهخصوص در كشورهاي در حال توسعه، مد شده و اين براي زناني كه جدي كار ميكنند، يك هشدار است؛ چراكه عدهاي مثل بعضي ناشران در برخي از كشورها، از اين موضوع به عنوان يك فرصت استفاده ميكنند.
او دربارهي اينكه آيا طي سالهاي اخير جريانهاي كاذبي در اين بين به وجود نيامدهاند، گفت: من هم احساس ميكنم مثل هميشه در كنار يك مد يا موج، جريان كاذبي به وجود آمده است؛ يكسري كتاب جايزه گرفتند و گاهي آدم ميبيند عدهاي از اين فرصت استفاده و سوراخ دعا را پيدا ميكنند. امروز با به وجود آمدن كارگاههاي مختلف داستاننويسي، همه ياد گرفتهاند چگونه بنويسند و ممكن است از نظر تكنيك مشكلي وجود نداشته باشد، اما مشكل، جهانبيني است و اينكه عدهاي واقعا حرفي براي گفتن ندارند.
او با تاكيد بر اينكه تا در هر سطر كتاب برقي از فرديت نبيند، به نظرش اتفاق مهمي نيفتاده است، افزود: بعضي از اين كارها ارتباط برقرار نميكنند و مدتهاست كه از خواندن يك رمان يا كتاب، آن لذت اصيل و آييني را كه از خواندن رمان بايد برد، نبردهام؛ رمانهايي كه اين روزها نويسندههاي ما مينويسند، مطالبي از روي دست هم است. در ايران با اين همه مساله و تناقض، سوژههاي زيادي براي نوشتن وجود دارد كه به نظر ميرسد براي بيانش جرات ندارند، ولي بعضي وقتها فكر ميكني مساله، جرات و جسارت نيست، بلكه جز به رخ كشيدن فرم و تكنيك حرفي ندارند.
او با نام بردن از «دختري با گوشوارهي مرواريد» و «پيرمردي كه دوست داشت داستانهاي عاشقانه بخواند» به عنوان كتابهاي ترجمهي جديدي كه خوانده و واقعا از آنها لذت برده است، گفت: رمانهايي كه اخيرا در كشور ما نوشته ميشوند، ميخواهند نويسنده را به رخ بكشند و زندگي در آن ها نيست. در صورتي كه وقتي «يك زن» آن دلبه و «زندگي در پيش رو»ي رومن گاري را ميخواندم، فراموش ميكردم كسي خواسته داستاني بنويسد. رمان هم بايد اين خاصيت را داشته باشد و بايد باعث شود تا وسواسهايت را نسبت به خانه و روزمرگي از دست بدهي. در صورتي كه در داستاننويسي ما اين اتفاق خيلي كم ميافتد و رقابت بچهگانهاي به وجود آمده كه هيچ خلاقيتي در آن نيست.
ارسطويي كه هفت سال است يك كارگاه داستاننويسي را در منزلش اداره ميكند، سپس دربارهي زنانهنويسي عنوان كرد: عاديترين اتفاقي كه ممكن است در نوشتن داستان بيفتد، اين است كه اگر زن باشي، زنانه بنويسي و اگر مرد باشي، با ويژگيهاي مردانه؛ غيرعادي اين است كه يكسري از خانمها سوءتفاهمي از به دست آوردن حقوق خودشان از مردها دارند و اين باعث ميشود اداي آنها را درآوردند؛ يا برعكس. مخاطب شايد از اينكه زنها در نشان دادن زنانگيشان زيادهروي كردهاند يا اداي مردها را درآوردهاند، خسته شده است، وگرنه آن نويسندهاي كه به طور طبيعي قلمش را برميدارد، تصميم نميگيرد چگونه بنويسد؛ اگر زن است و طبيعت زنانه دارد، عاديترين اتفاق اين است كه زنانه بنويسد.
نويسندهي «او را كه ديدم زيبا شدم» در همين زمينه خاطرنشان كرد: آن جايي حالم بد ميشود و كسل ميشوم كه زناني در برداشت از فمينيزم، خود را به كاريكاتور و پارودي مردها تبديل ميكنند. اين جريان هم از آمريكا شروع شد كه سطحيترين برخورد را با مفاهيم بشري دارند و هميشه وقتي جهان غرب را رهبري ميكنند، بيشترين سوءتفاهم را به شرق ايجاد ميكنند. فمنيستهاي آمريكايي باعث شدند كه تو براي رسيدن به حقوق مساوي از زن بودن خود صرف نظر كني و نتيجه فاجعهآميز بود. ما يك عده زن داريم كه به زن شباهتي ندارند و از طرفي غيرممكن است به مرد تبديل شوند ـ مگر اينكه عمل جراحي انجام دهند! ـ، درنتيجه كاريكاتور باقي ميمانند.
ارسطويي كه به زودي مجموعهي داستان «من دختر نيستم» و تجديد چاپ مجموعهي شعر «گم» از او منتشر ميشود، همچنين تاكيد كرد: اين عده نفهميدند فمينيزم يعني پافشاري روي نشانههاي طبيعي خودت و نميدانم چرا فكر ميكنند حقوق زنها در جيب بغل مردهاست. من به آدمها به عنوان فرد نگاه ميكنم و در همه جاي دنيا براي اين فرديت بايد بهايي بدهي كه در جامعهاي مثل جامعهي ما اين بها بيشتر است. به من چه كه مكتب فمينيزم چه ميگويد؛ من برداشت و جهانبيني فردي خودم را دارم و تا وقتي اين طور باشد، فريب نميخوري. در هر صورت نويسندههايي كه تحت تاثير پديدههاي ناماندگار قرار ميگيرند، باهوش نيستند.
ارسطويي گفت: اتفاقا زنها بايد روي ويژگيهاي خودشان تكيه كنند و فكر نكنند اين ثروت كمي است. اين درست است كه به عنوان يك زن، ارتباط من با اشياي خانگي بيشتر است و نگاهم دقيقتر و ظريفتر؛ اگر كسي به عنوان يك زن آشپزخانهاش را دوست دارد، چرا آن را انكار كند؟ چرا ويژگي درونيام را انكار كنم، بلكه برعكس بر آن تاكيد و به يك فضيلت و متن تبديلش ميكنم؛ البته معنايش اين نيست كه فقط از اين موضوع بنويسم، ولي انكار اينكه آشپزخانه محيطي است زنانه، احمقانه است. ميتوان اينها را به جهانبينيهاي بالاتري تعالي داد.
او با بيان اينكه فمينيستهاي افراطي بهشدت از زن بودن خود شرمندهاند و آن قدر آن را انكار ميكنند كه اتفاقا ناخواسته ميگويند مرد موجود برتر است، افزود: زنانگي و ظراف، زيباست. زنان مدرن از لحظهاي كه آشپزخانهشان را از دست دادند، همه چيزشان را از دست دادند.
ارسطويي درباره استفاده برخي از مخالفان جريان داستاننويسي زنان كه از نسبت «ادبيات آشپزخانهيي» استفاده ميكنند، گفت: به قول نصرت رحماني هر جايي كه كليدي هست، معنايش اين است كه قفلي وجود دارد كه البته برعكسش درست نيست. اگر «ادبيات آشپزخانهيي» به وجود آمد، لابد عدهاي يكسري نيازها و چيزهاي از دسترفتهشان را دارند از اين طريق بيان ميكنند. چرا عدهاي فكر ميكنند ما اگر در آشپزخانهمان باشيم، جهان خارج از آن را از دست ميدهيم و تحقير ميشويم؟ مارگريت دوراس در عين حالي كه بزرگترين نويسندهي زن جهان است، زنانهترين ميز شام را براي چرچيل ميچيند و چرچيل از لذتي كه از نظافت، ظرافت، آشپزي و توجه او به اشيا ميبرد، ميگويد. اتفاقا زني كه خوب آشپزي ميكند، خوب ميفهمد فرم داستان چيست. زندگي زنانه سرشار از حكمت، نقد فلسفي و تاويل است و باهوشترين زنان تاريخ، زناني بودند كه از آشپزخانهشان حكم صادر كردند. زني كه نسبت به ظاهر حريم خانهاش ريزبين است، حتما در موقعيتهاي سياسي - اجتماعي هم موفقتر است.
نويسندهي «آفتاب، مهتاب» و «افيون» در ادامه متذكر شد: اگر «ادبيات آشپزخانهيي» به وجود آمده است، بايد دليلش را پيدا كنيم، يكسري نيازهاي زنان گرفته شده و حالا آنها دوست دارند به محيط امن خودشان برگردند. در عين حال كسي كه ديد وسيعي داشته باشد، هيچ وقت انگ «ادبيات آشپزخانهيي» به متني نميزند و از آن به عنوان فاجعه و اعلام خطر ياد نميكند، اتفاقا اعلام خطر من اين بوده كه آشپزخانههايمان را پس بگيريم.
شيوا ارسطويي در پايان گفتوگويش با ايسنا، دربارهي مفهوم «تعهد» نيز گفت: تعهد مثل هر مفهوم ديگري، نه فقط براي من، ميتواند كاملا شخصي باشد. تعهد همان شيوهي زندگي است كه هر فردي آگاهانه براي خود انتخاب ميكند. وقتي بديهيترين كارهايي كه انجام ميدهي و شيوهاي كه زندگي ميكني باعث ميشود ديگران با تعجب نگاهت كنند، بايد جايي سر شيوههايت بايستي. مثلا نماز، روزه، زيارت و دخيل بستن چرا بايد عجيب باشد؟!
او افزود: تعهد ميتواند مثل بسياري چيزهاي ديگر نسبي باشد، چراكه من به صورت فردي لذتها را كشف كردم. قرآن فلسفهي ترديد را مطرح ميكند و از متون دريدايي و پستمدرنها خيلي جلوتر است؛ خدا هر لحظه ميگويد اول شك كن و بعد انتخاب و ايمان. من با سوء تفاهمها و نگاههاي سياسي به مذهب رابطهاي ندارم، ولي به يكسري چيزهايي كه لذتشان را كشف كردهام، متعهدم.
ارسطويي همچنين با اشاره به اينكه گاهي افراط در ضد مذهب بودن بعضيها، خود به نوعي مذهب تبديل ميشود، گفت: مدرنيته يعني ضمير اول شخص مفرد و زندگي خصوصي. مدرنترين نويسندهها خصوصيترين لحظههاي زندگيشان را مينويسند، چون فلسفيترين نگاه را دارند. اگر اين نبود، ادبيات در همان رئاليزم اجتماعي با آن تعهدهايش باقي ميماند؛ اين ادبيات به خاطر اينكه تيپ را به كاراكتر تبديل نميكرد، يك جايي تمام شد و اولين وظيفهي آدمي مثل من با اين شيوهي نوشتن، اين است كه اول خوانندههايم را تربيت كنم، چراكه فضولي ذاتي جهان سومي به جاي اينكه دنبال شهود در متنهاي با ضمير اول شخص مفرد (من) باشد، فقط كنجاوي و تجسس ميكند.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.


نظرات