• جمعه / ۱۱ آذر ۱۳۸۴ / ۱۵:۳۹
  • دسته‌بندی: فرهنگ عمومی
  • کد خبر: 8409-05813
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

گزارشي از آغاز همايش «توسعه‌ي انساني» با حضور متفكران مسلمان و مسيحي در لبنان

دهمين كنفرانس بين المللي «كلمه سواء» با دعوت مركز مطالعات و تحقيقات امام موسي صدر از متفكران مسيحي و مسلمان و با عنوان «توسعه انساني؛ ابعاد ديني، اجتماعي و معرفتي» صبح امروز در سالن يونسكو بيروت با حضور نمايندگان رسمي رييس جمهور، نخست وزير، رييس مجلس و رهبران طوائف مختلف لبنان و با حضور و سخنراني ميهمان ويژه اين كنفرانس حجت‌الاسلام سيد محمد خاتمي آغاز شد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به نقل از موسسه فرهنگي - تحقيقاتي امام موسي صدر، در جلسه افتتاحيه تعداد فراواني خبرنگار از شبكه هاي مختلف راديويي و تلويزيوني و روزنامه هاي منطقه يي و فرامنطقه يي براي پوشش خبري اين مراسم حضور يافته بودند و مراسم به طور مستقيم از چند شبكه تلويزيوني پخش مي شد. پيش از سخنراني خاتمي، نبيه بري رييس مجلس لبنان به طور غير منتظره وارد جلسه شد. در جلسه صبح امروز در ابتدا سيدصدرالدين صدر، فرزند امام موسي صدر، ضمن خير مقدم به حضار و ميهمانان و يادآوري تلاشهاي امام موسي صدر براي رشد و توسعه شهروند لبناني و لبنان اشاره كرد و گفت: امام موسي صدر خود توسعه را يك هدف نمي دانست، بلكه همة تلاش او براي تأمين فضاي مناسب براي شكوفايي تواناييهاي انسان بود. كه اين نيز با به دست آوردن معارف و مهارتها، ابزار مناسب و فرصتهايي كه جامعه براي او فراهم مي سازد؛ به دست مي آيد. وي افزود: امام موسي صدر معتقد است نقش و جايگاه سياسي و مترقي لبنان در قبال منطقه و جهان و تأمين اين نقش و جايگاه با عدالت اجتماعي، آزاديهاي سياسي و با تشكيل اتحاد ملي به سبب طوائف متعدد ميسر خواهد شد. طوايفي كه دريچه هاي پيشرفتند نه موانع اجتماعي. صدرالدين صدر سخنان خود را با كنايه اي به معمر قذافي و كتاب سبز او به پايان برد و گفت: امام موسي صدر به دست ديكتاتوري ربوده شد كه هيچ «سبزي» در كشور او نمانده است. شيخ قاضي دالي بلطه سخنران دوم اين همايش بود كه پيام مفتي اهل سنت لبنان را در اين همايش قرائت كرد. او در ابتداي سخنانش گفت: اين همايش عنوان جديدي است كه هر ساله در ساية آن در چنين ايامي و به دعوت مركز مطالعات و تحقيقات امام موسي صدر، دور هم جمع مي شويم. وي ادامه داد: به گمان من عنوان اين همايش يكي از حياتي ترين موضوعات عصر جديد است، خصوصاً دربارة امت ما كه تمدني بلند را به دوش مي كشد. بلطه گفت: فرق بزرگي ميان ارادة خلق همه مخلوقات و خلق انسان وجود دارد. انساني كه از ابتدا شايستگي و توانايي رشد و پيشرفت را داشت. او افزود: امام موسي صدر به واسطة موقعيتي كه خداوند به او عطا كرده بود، مبارزه براي توسعه انساني را آغاز كرد. وي در ادامه با اظهار تأسف از ربوده شدن امام موسي صدر گفت: اين انديشه روشن كه منشأ حركتهاي اجتماعي و ديني در لبنان بود هم اكنون كجاست؟ وي افزود: ما هر روز هزينه هاي سنگيني براي از دست دادن ثروتهاي انسانيمان مي پردازيم و امام موسي صدر نخستين آنها نبود و آخرينشان هم نخواهد بود. مطران پولس مطر به نمايندگي از كاردينال مار نصرالله پطرس پاترياك انطاكيه و منطقه شرق سخنران سوم افتتاحيه بود. او در ابتداي سخنان خود ضمن خوش آمد گويي به خاتمي گفت: حضور آقاي خاتمي باعث مباهات و افتخار ماست. سپس ادامه داد: جهان در قرن نوزدهم و بيستم شاهد نوعي انديشه اجتماعي بود، كه قايل به تناقض ميان توسعه و دين بود، تا جايي كه گمان برد كه توسعه جانشين دين است و با آن ديگر نيازي به دين نداريم. او گفت: اين انديشه ماركس بود كه ماده را اساس روح مي دانست. اما انديشه هاي اهل ايمان و خصوصاً امام موسي صدر بود كه كژيهاي اين تفكر را نشان داد. وي سپس به اين جملة امام موسي صدر اشاره كرد كه ناديده گرفتن دردها و نيازهاي مردم نوعي كفر و صورتي از الحاد است و افزود آيا اين فهم و دريافت روش برهاني بر سنديت دين براي توسعه نيست؟ او در ادامه گفت: توسعه خارج از چارچوب ديني نيست و اگر توسعه بعد ديني خود را از دست بدهد، راهي هم براي تحقق آن وجود نخواهد داشت، زيرا جوهر ديني خود را از دست خواهد داد و همين بعد ايماني توسعه بعد اجتماعي آنرا نيز تضمين خواهد كرد. مطر افزود: امروز بعد اجتماعي توسعه با مشكلات شديدي روبه روست كه نتيجة نوعي تفكر اقتصادي و تمدن مصرف گر است كه مبتني بر لذت گرايي فردي از نعمتهاي زمين است. او در ادامه افزود: اين تمدن مصرف گرا مبتني بر فرديتي است كه ناقض زندگي اجتماعي سالم است. او دربارة بعد معرفتي توسعه گفت: شناخت مطلوب براي توسعه تنها به شناخت قوانين طبيعت براي تسخير آن بسنده نمي كند. بلكه بايد حقيقت انسان را از نظر شخصي و اجتماعي نيز شناخت. سخنران بعدي افتتاحيه شيخ عبدالامير قبلان بود. او در آغاز سخنانش از تلاشهاي برگزار كنندگان همايش خصوصاً سيده رباب صدر، خواهر امام موسي صدر، تشكر و قدرداني كرد. او در ادامه گفت: خداوند ايمان را براي بشر مجبور نكرد بلكه خواست تا انسان آزادانه حركت كند. خداوند افلاك و روز و شب و زمين و آسمان را در تسخير ما قرار داد تا بينديشيم. او آنچه نمي دانستيم به ما آموخت تا قسط ميان مردم برپا شود و عدالت محقق شود و فقر و جهل و استبداد و ظلم از ميان رفت. وي افزود: اسلام ما را به كسب معرفت تشويق مي كند. چرا كه جهل تاريكي در دنيا و آخرت است و جاهل نه خود را مي شناسد و نه خدا را. او گفت: امام موسي صدر مي دانست چه مي خواهد و همة خاستگاههاي ضعف را مي شناخت، و به همين علت بود كه همه تلاشش ساختن مؤسسات گوناگون و اصلاح اجتماع بود. او مي خواست اجتماعي بنا نهد كه در آن انسان محور است و توسعه انساني غايت و هدفش بود. زيرا انسان گرامي ترين مخلوق خداوند است. او در بخش ديگري از سخنان خود بر لزوم تقويت بيداري در جهان اسلامي در برابر تهديد هاي كنوني تأكيد كرد و افزود: مسلمانان با آگاهي و شناخت مي توانند خود را اثبات كنند و نقش خود را در جهان ايفا كنند. سخنران پاياني افتتاحيه حجت الاسلام سيد محمد خاتمي بود. خاتمي در سخنان خود به زيان جامعه از ربوده شدن و عدم حضور كنوني امام موسي صدر اشاره كرد و آرزو كرد كه ايشان هرچه سريعتر به آغوش وطن بازگردند. متن كامل سخنان آقاي خاتمي در پي مي آيد: به نام خداوند بخشنده مهربان. در مجلس با شكوهي كه به نام عالم ديني بزرگ و زمان شناس و روشن بين، حضرت امام موسي صدر برپا شده است بايد از دين سخن گفت؛ ديني كه رهاننده آدمي از جهل و خشونت و بيداد است. همان كه امام موسي صدر زندگي خود را وقف آن كرده بود. او پيشواي شيعيان لبنان بود، اما براي پيروان همه اديان و مذاهب پدري مهربان و معلمي دلسوز بود. او لبنان سرافراز را آرام، آزاد، مستقل و پيشرو مي خواست و مسلمان و مسيحي و درزي و شيعه وسنّي را در كنار هم و برخوردار از همه مواهبي كه خداوند براي بندگان خود آفريده است؛ و همه را شايسته برخورداري از اين آن مي دانست. انديشه بلند و روح لطيف امام موسي صدر از مرزبنديهاي ظاهري و صف بنديهاي تصنعي سياسي و قومي فراتر مي رفت و به نام اسلام روشنگر، همه انسانها را آزاد و عزيز مي خواست. امروز گرچه امام موسي صدر در ميان ما نيست، ولي انديشه و مرام او برانگيزاننده هر انسان آزاد لبناني است و در مقاومت دلير لبنان و در جان آنان كه سربلندي لبنان عزيز را مي خواهند و نسبت به توطئه هايي كه استقلال و سرافرازي لبنان را تهديد مي كند، زنده و جاري است. ما هنوز هم منتظر بازگشت آن عزيز هستيم كه در اين زمان سخت به او نيازمنديم. قدمت دين به قدمت وجود آدمي است و همين امر نشانه فطري بودن و ريشه داري دين در ذات آدمي است. دين آفريننده تمدن ها و فرهنگ ها است و حتي در دوران ما، تمدن جديد كه با جدايي از سنت شكل گرفت، به شدت مرهون فرهنگ ديني است و چه كسي است كه ميراث پرشكوه مسيحيت را در گوشه، گوشه همين تمدن جديد نبيند. هر چند كه بنيانگذاران و مفسران اين تمدن آن را غير ديني به حساب آوردند و به ديني بودن خود اعتراف نكنند و شايد مهمترين تفاوت دنياي جديد، گذشته در اين است كه تمدنها و فرهنگهاي پيشين همگي ديني بودند و به ديني بودن خود معترف. دين در همه حال و همه جا معارضان سرسختي داشته است و دين ستيزي نيز مانند خود دين سابقه اي بلند دارد. البته در گذشته، ستيز با دين نيز از موضع دين بود و ديني در برابر دين ديگر به معارضه بر مي خاست و دينداران مورد تهاجم نيز مي كوشيدند تا از دين خود دفاع كنند. علاوه بر جنگهاي ديني در تاريخ، انديشه بشري نيز رشد و تحول خود را بيش از هر چيز مرهون منازعات فكري ديني است. در دوران جديد اما، همانگونه كه شكل و محتواي زندگي با گذشته تغيير كرده است، نوع ستيز با دين نيزتفاوت كرده است. جنگهايي كه امروز رخ مي دهد، انديشه ها يا پندارهايي كه به ايدئولوژي تبديل مي شوند و با سلاح تعصب به ستيزه با يكديگر بر مي خيزند، جهاني متفاوت از جهان گذشته را آفريده اند. منازعاتي كه در حوزه فكري رخ داده است منجر به پيدايش نوع جديدي از كلام (Theology) شده است كه موضوع، مسائل، روش و حتي در بسياري از موارد هدف و غايت آن با كلام قديم تفاوت دارد. پرسش اساسي اين است كه آيا ادعاي پيشوايان فكري دين ستيز يا دين گريز تمدن جديد در قرن هجدهم و پيش و پس از آن كه مدعي بودند دوران دين به سر آمده درست است؟ آيا تقسيم بندي معروف آگوست كنت (August Cont) كه زندگي بشر را به سه دوره ديني، فلسفي و علمي تقسيم مي كرد و مهمترين شاخصه دوران مدرن را علمي بودن آن مي دانست تقسيم صحيحي است؟ صرف نظر از مباحثي كه در فلسفة علم مطرح است و بينش افرادي چون آگوست كنت را درباره علم، سطحي به حساب مي آورد و علاوه بر مباحث گسترده فلسفي كه پيرامون اين تقسيم بندي و نظرات فيلسوفان پيشين عرب و رد و نقد آنها وجود دارد، عالم واقع نيز درسهاي بزرگي به ما مي آموزد. بنا بود علم جديد، بدون كمك وحي و عقل متافيزيكي همه مشكلات بشر را حل كند. بنا بود بهشت موعود اديان توسط انسان سود انديش (Utilitarianist) و ظاهر بين بر روي زمين برپا شود. بنا بود با سرپنجه علم گره هاي آزاردهنده زندگي گشوده شود و نبايد از نظر دور داشت كه پيشرفتهاي شگفت انگيزي نيز در سايه تمدن جديد پديد آمد. ولي آيا بشر امروز با مشكلاتي به مراتب بزرگ تر از مشكلات گذشته مواجه نشده است؟ آيا جنگها و ويراني هاي مادي و معنوي ناشي از آن در دوران جديد قابل مقايسه با درگيريهاي دوران قبل است؟ آيا دلهره اي كه بر بشر امروز حاكم است و نا امني تباه كننده زندگي در شرق و غرب و شمال و جنوب عالم، ويرانگرتر از اضطرابات و ناامني هاي بشر گذشته نيست؟ نمي توان و نبايد با نگاه سطحي در برابر پيشرفتهاي محيرالعقول علم تجربي و تكنولوژي غول آساي روزگارمان مبهوت شد و چشم بر مصيبتهايي كه در دنياي به هم پيوسته امروز آثار تلخ و جانكاهي را بر جاي مي گذارد بست. اجازه بدهيد يكي از وجوه بارز زندگي در دوران جديد را از زبان كسي كه او را حجت موجه عقلانيت غرب خوانده اند بيان كنم. از نيچه، فيلسوف پر آوازه آلماني. او در كتاب خود «دانش طربناك (Die Frohliche Wissen – Schaft) يا (The Joyous of the Gay Science)» به نقل از ديوانه اي مي نويسد كه در روز روشن فانوسي در دست در بازار مي دود و فرياد مي زند كه «خدا را مي جويم» و در پرسش سخره آميز مردمان كه مي پرسند مگر خدا گم شده يا به سفر رفته، فرياد مي زند: مي پرسيد خدا كجا رفته است؟ به شما خواهم گفت. ما، من و شما، او را كشتيم... ما قاتلان، سر آمد همه قاتلان، چگونه خويشتن را تسلي دهيم. آنكه را جهان تاكنون مقدس تر و نيرومند تر از او به خود نديده است، زير ضربات خنجرهاي خود گرفتيم. كيست كه اين خود را پاك كند؟ به چه آبي خويشتن را بشوييم؟ هرگز واقعه اي به اين عظمت نبوده است. گر چه داوري نهايي درباره نيچه، اين نابغه ناآرام و آشفته فكر دشوار است، ولي هر چه باشد اين فراز از انديشه نيچه در واقع تمثيلي است از جهان مدرن كه در آن انسان ايمان خود را به خدا از دست داده است و روح تمدن جديد روح بي خدايي است. هر چند كه انسانهاي متمدن ممكن است شخصاً صاحب ايمان باشند، چنانكه هنوز هم كليساها و معابد در غرب از رونق نيفتاده است، ولي چراغ ايمان به غيب و مدد جستن از فيض روح القدس در متن تمدن جديد فرو مرده است. تمدن مدرن غرب تهي از نور مراد اين فيلسوف هر چه باشد اما، اولاً نمي توان از حقيقتي كه در دل اين تمثيل، كه با هنرمندي در تعريف تمدن جديد بيان شده است رويگردان شد. ثانياً راه درماني كه او براي بيماري غيبت خدا از متن تمدن جديد معرفي مي كند خود بيمار است و به بن بست تأسف باري مي رسد. نيچه مي گويد: انسان مأيوس و وامانده در جهاني كه در آن از خدا چيزي نيست، بايد همه ارزشها را از نو ارزيابي كند و از نو بيافريند. بايد دلير باشد و خطر كند و دل به دريا بزند و سرشار از نشئه حيات اين دنيا زندگي كند. بايد هر مانعي را از سر راه نيرو و نشاط زندگي بردارد. بايد بشود هر آنچه حقيقتاً هست. او حيات را بزرگترين مايه آدمي مي داند، ولي حيات با اين همه ارزش غايت و هدف نيست، بلكه وسيله است در دست اراده اي كه معطوف به قدرت است: انسان با اهميت دادن به حيات و با تقويت ارائه معطوف به قدرت بايد «ابر مرد« شود، نيچه كه خود برآمده از متن تمدن جديد بود در دامي افتاد كه پيشينيان او افتادند و علم را نه وسيله كشف حقيقت، بلكه ابزار قدرت و توانستن تعريف كردند و آنرا نه براي تفسير عالم، كه براي تغيير آن به كار گرفتند. او نيز اراده معطوف به حقيقت را افسانه و دروغ دانست و آن را با ارادة معطوف به قدرت جايگزين كرد و خواست جاي خالي خدا را در نظام دنيوي با انسان پر كند و ديري نپاييد كه در كشور زادگاهش- آلمان- ابر مرد، در چهره هيتلر و اراده معطوف به قدرت در هيبت «نازيسم» ظهور كرد و جهان را به خاك و خون كشاند تا براي خود فضاي «حياتي» باز كند و شگفت اينكه در نظام ناسيونال سوسياليسم آلماني، يهوديان بيش از ديگران مورد تحقير و آزار قرار گرفتند و بعد كه اراده معطوف به قدرت از هيتلر به نيروهايي منتقل شد كه در جنگ جهاني دوم پيروز شده بودند، به جاي اينكه نازيسم و فاشيسم را از ميان بردارند، آن را از صحنه حيات ملي خود به عرصه بين المللي منتقل كردند و از جمله همت و اراده خود را معطوف به فاجعه اي بزرگ كردند كه طي آن مردم مظلوم خاورميانه و در رأس آنان ملت عزيز فلسطين مي بايست تاوان «آنتي سميتيزم» و يهودي ستيزي غربيان را بپردازند و اين در حالي است كه از زمان پيدايش اسلام تاكنون نه تنها در ميان جوامع مسلمان شاهد ستيز با پيروان اديان ديگر نبوده ايم، از جمله اينكه قرنها يهوديان و مسيحيان و مسلمانان در فلسطين همزيستي مسلمت آميز و سرنوشت مشترك را تجربه كرده بودند و اگر احياناً حكومتهاي فاسد و جباري نيز به انگيزه هاي غيرديني يا در اثر القاء ذهنيت نادرست از سوي صاحبان تعصب بر ديگران سخت گرفته اند، دامن مردم مسلمان از دشمني با ديگر اديان پاك است و هم اكنون هم اگر ملت فلسطين به خود رها شوند، مسلمانان و مسيحيان و يهوديان مي توانند آزاد در فلسطين در كنار يكديگر به سر برند. گرچه تمدن غرب به نحوي از غيب روي گردانده است، ولي در دوران جديد نيز تاريخ، فارغ از جنگها و درگيريهايي كه الهام گرفته از انگيزه هاي ديني است، نبوده است. صرف نظر از اينكه استعمارگران و سلطه طلبان در مستعمرات و در كشورهايي كه مورد تهاجمشان قرار گرفته است با مقاومتهايي روبرو شده اند كه از سرچشمه ايمان ديني مردم سيراب شده، در بسياري از نقاط در زماني نه چندان دور از سلطه استعمار شاهد منازعات خونين و ويرانگر بوده ايم كه هر دو طرف، يا يك طرف آن، با انگيزة ديني به ميدان آمده اند. الجزاير سالها در كابوس خونيني غوطه ور بود كه در آن بنيادگرايان ديني در يك سو و ارتش و نيروهاي سياسي و اقتصادي سكولار از سوي ديگر به جان هم افتاده بودند و در مقياس كوچكتر، همين پديده را در خاورميانه و شمال آفريقا و خيلي جاهاي ديگر مي بينيم و حتي در تركيه كه فرض مي شد كه در آن محيط امني براي غربگرايي و عرفي گري (سكولاريسم) فراهم آمده است. اما اين پديده اختصاص به جهان اسلام و كشورهاي غيرعربي نداشت. در غرب نيز حق ستيزه جويي ديني دردسر ساز بوده است. حقّي كه به نجات دادن ايمان سنتي از تجاوزهاي مردم سالاري عرفي گره خورده است. به همين دلايل بود كه حدود يك قرن بعد از نيچه كه اعلام مي كرد ايمان ديني در تمدن غرب مرده است، متفكران و تحليلگراني از «انتقام» خدا سخن گفتند كه دست او از آستين مؤمنان تحقير شده و متعصب در آمده است، در حاليكه واقعيت امر ديگري است. من مي خواهم از اين بحث دراز دامن، چنين نتيجه بگيرم كه آنچه پيش آمده، نتيجه رويگرداني دوران از خدا است. وقتي خدا در ذهن و محاسبات آدمي غايب شد، عشق و عدالت نيز از ميان مي رود و بشر براي رهايي از اين مصيبت راهي جز بازگشت به خدا و زنده كردن چراغ ايمان در دل خود و در متن جوامع خود ندارد. اما اين سخن نه به معني دعوت به بازگشت به گذشته و احياء روشها و نظامات غير انساني به نام دين است و از ياد نبريم كه يكي از بزرگترين عوامل رويگرداني بشر متجدد از دين ناراستي ها و نارواييهايي بوده است كه به نام دين بر بشر تحميل شده است. سكولاريسم كه مختص تاريخ غرب است، زاده طبيعي و معلول بدبيني و بداخلاقي به نام دين در دوران ماقبل تجدد است. وقتي من اينجا از دين سخن مي گويم به هيچ وجه، هم سخن با مرتجعان كج انديش نيستم كه دين را فقط در ظواهر مي بينند كه بخش عمده آن نيز ناشي از برداشتهاي غلط از دين يا عادتهايي است كه از گذشته به ارث رسيده و اينك رنگ تقدس و جاودانگي گرفته است. مراد من از دين، رفتارهاي خشن و غير متمدنانه اي نيست كه به نام دين با هر چه نو وپيشرو است مخالف است و جهاد را در آدم كشي و ترور و ايمان را در خاموش كردن چراغ عقل و تقوي را در محروم كردن زن از همه حقوق خويش و زهد را در مقابله با علم و پيشرفت مي داند. بشر نيازمند دين است و رسالت دين هدايت آدمي است. دين هيچ گاه جاي عقل بشري را براي راه بردن زندگي نگرفته است، بلكه بر اهميت تدبر و تعقل تأكيد كرده است و انسان را آزاده، خردمند و عزيز خواسته است. دين راستين جهت زندگي را معين مي كند. زندگي كه در متن همين طبيعت بايد جريان يابد، ولي انسان را بزرگتر از همه طبيعت مي داند و طبيعت را مسخّر انسان، اما اين تسخير به معني هم نفسي با عالمي است كه در تسبيح دائم ذات حق است، نه تصرف بي رويه در آن كه آثار سوء آن امروز دامن بشر را گرفته است. انسان برتر از طبيعت است، نه تنها به خاطر برخورداري از عقل، بلكه در پرتو موهبت عشق كه حتي فرشتگان نيز از آن محروم اند. ايماني كه از آن سخن مي گويم، ايماني است كه مي تواند آدمي را از دلهرة پرتاب شدگي به متن وجود بي انتها رهايي بخشد و ايماني كه صاحب خود را از آفت ويرانگر اندوه و ترس پاك مي كند. ايماني كه ميان شهر خدايي آگوستين قديس و شهر دنياي مدرن پيوند ايجاد مي كند تا مردم آن، مردم سالاري، معنويت و عدالت و برخورداري را با هم تقسيم كند. زمان ما براي رهايي نيازمند دين است، ديني كه علاوه بر خدا، به عدالت، آزادي و حقوق انسان مؤمن باشد و به فقر و جهل و جنگ و ترور و تحقير انسان كافر. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha