• شنبه / ۲ مرداد ۱۳۹۵ / ۱۸:۱۰
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 95050101040
  • منبع : مطبوعات

کاشی‌های مسروقه تهران، اینجاست!

پای کاشی‌های تاریخی دزدیده‌شده در تهران به بساط عتیقه‌فروش‌های جمعه‌بازار باز شده است.

به گزارش ایسنا، «شهروند» نوشت:‌ مرد سیگار ‌به‌دست کنار بساطی نشسته که اجناسش تکه‌هایی از جنس تاریخ است. در گوشه‌ای از این بساط‌ هفت‌رنگ، از قاشق و چنگال تا آفتابه و شاه‌عباسی، ردیفی از کاشی‌ به چشم می‌خورد. کاشی‌هایی که روزگاری سردر خانه‌های تاریخی تهران را رنگین می‌کردند، حالا تکه‌تکه و شکسته به جمعه‌‌بازار رسیده‌اند؛ کاشی‌هایی که این روزها سودجویان شبانه‌ با قلم و چکش به جانشان می‌افتند تا صبح داغ جای خالی‌شان‌ بر تن شهر بماند.

اینجا، در جمعه‌بازار، برخی کاشی‌های دزدیده‌شده از بناهای تاریخی شهر را می‌فروشند، برخی‌ هم می‌خرند تا تکه‌ای‌ هفت‌رنگ، به‌جامانده از دوران اوج هنر معماری در این شهر را آویزه‌ دیوارهایشان کنند. مسئولان میراث فرهنگی هم ماه‌هاست از پیگیری دزدی کاشی‌های تاریخی شهر طفره می‌روند، اگر هم ماجرا را پی بگیرید نیروی انتظامی را مسئول معرفی می‌کنند؛ این خلاصه ماجرایی است که این‌طور که به نظر می‌رسد این روزها در چند بنای تاریخی تهران درحال تکرار شدن است؛ مثلا همین دیروز تعدادی از فعالان حوزه میراث فرهنگی خبر دادند که به تازگی کاشی‌های سردر مسجد و مدرسه قاجاری کاظمیه هم که در خیابان ری نرسیده به امین‌حضور است، به‌دلایل نامعلومی از جا کنده شده و دیگر سر جای خودشان نیست.

صبح ٢٦ دی ٩٤

خیابان سی تیر، کمی بالاتر از آتشکده‌ آدریان، در همان راسته‌ کلیسای مریم مقدس، یکی از عمارت‌های تاریخی و زیبای تهران داستانی برای روایت دارد. هیچ‌یک از همسایه‌ها از گذشته و مالک خانه خبری ندارند. خانه احتمالا در دوره‌ پهلوی اول بنا شده است. از پنجره‌ها که سرک بکشید، می‌فهمید خانه را به‌تازگی تخیله کرده‌اند. تا همین چند ماه پیش چراغ‌های این عمارت روشن بود و رفت‌وآمد در آن جریان داشت. ساکنانش از بیم شب‌های سوت و کور محله، خانه را به دوربین مداربسته مجهز کرده بودند، اگرچه این دوربین هم نتوانست جلوی سرقت کاشی‌های زیبای سردر خانه را بگیرد.

از همان‌ سال که خانه بنا شده است تا صبح روز ٢٦ دی‌ماه ‌سال گذشته، کاشیکاری ورودی در جای خود قرار داشت اما صبح آن روز ناگهان بخشی از کاشی‌های سمت چپ در اصلی ناپدید شد. آن هم بخشی از کاشی‌هایی که زیر بالکنی قرار داشت که چراغ دوربین مداربسته نوری قرمزرنگ به آن پاشیده بود. کاشی‌ها عمری به دیوار بودند و آن‌قدر محکم که دزد کاشی به ضرب قلم و چکش هم نتوانسته بود تمام آن را بکند و ناچار بخشی از کاشی‌ها را شکسته و بخش دیگری را هم در سمت راست در، سوراخ کرده بود. روز ٢٦ دی‌ماه به ظهر نرسیده، خبر در فضای مجازی پخش شد: «موج دزدی کاشی‌های تاریخی تهران به خیابان سی تیر رسید.» این موج قبلا محلات و بناهای دیگر را درنوردیده بود. فردای آن روز چهار روزنامه و بسیاری از سایت‌ها و خبرگزاری‌ها خبر دزدی این کاشی‌ها را منتشر کردند. داغ این دزدی هنوز هم تازه است و هربار که خبری از دزدی کاشی‌های تاریخی در هر نقطه‌ کشور منتشر می‌شود، عکس کاشیکاری‌های این عمارت هم کنارش هست.

در جست‌وجوی یک فروشنده

کاشی را در عکسی پیدا کردم که یک باستان‌شناس در گروه تلگرامی‌اش منتشر کرده بود؛ تصویری از بساط یک دستفروش در جمعه‌بازار پارکینگ پروانه. ردیف کاشی‌ها را در میان خرت‌وپرت‌ها دیدم و البته در میان همه‌ کاشی‌ها، یکی به نظرم آشنا آمد. از باستان‌شناس خواهش کردم عکس‌ها را حذف کند تا وقتی که کاشی‌ها پیدا شود.

بساطی‌های جمعه‌بازار معروف تهران، ساعت هشت صبح، هنوز جاگیر نشده‌اند و جمعه‌بازار بسیار خلوت است، اما مرده نیست. یافتن فروشنده‌ای که هیچ نام و نشانی از آن ندارید در آن‌جا کار دشواری است. چند دقیقه‌ای در بازار پرسه می‌زنم. هنوز کسی برای خرید نیامده و دستفروش‌ها که کم‌کم مستقر شده‌اند، با هم چاق‌سلامتی می‌کنند و آنها که زودتر رسیده‌اند، کنار جل و پلاسشان، بساط صبحانه هم پهن کرده‌اند. همه‌چیز و همه‌کس خیلی زود سر جایش قرار می‌گیرد؛ حالا دیگر وقت آن رسیده است که خلوتی جایش را به شلوغی بدهد.

بعد از مدتی سرک کشیدن در بساط‌های‌ مختلف که‌ اغلب  به هم شبیه هستند، بساط توی عکس را پیدا می‌کنم و شک و تردیدهایم به یقین بدل می‌شود. کاشی آشنا هنوز در همان ردیف کاشی‌هاست. دستفروش، مرد میانسال سیگاربه‌دستی است که چهارزانو بالای بساطش نشسته. کنار کاشی آشنا کاشی‌های دیگری هم بود که به نظر می‌رسید همه از دیوار خانه‌ها و بناهای تاریخی کنده شده باشند. دقت که می‌کنم طرح کاشی آشنا را به یاد می‌آورم؛ همان طرح کاشی عمارت سی تیر.

فروشنده وقت چانه زدن بر سر قیمت می‌گوید که کاشی مربوط به دوره‌ قاجار است و یکی دیگر هم از آن طرح دارد، اگر بخواهم برایم می‌آورد. سپس عکس‌هایی از کاشی‌های دیگر را در گوشی همراهش نشان می‌دهد. او ردیفی از کاشی‌ها را در بساطش نشان می‌دهد: «از این طرح هم بیست‌تا کاشی دارم. یک کاشی بزرگ هم دارم، اگر به دردت می‌خوره باید بیای جای دیگه بگیری، اما این‌که انتخاب کردی کاشی ارزشمندیه.» و می‌گوید: «فکر کنم یکی دیگه هم از اونی که برداشتی دارم، شاید هم دو، سه تا.» آدرسش در خیابان منوچهری را می‌دهد تا برای باقی کاشی‌ها به آن‌جا بروم. می‌پرسم کاشی‌ها را از کدام محله تهران آورده است، سری به نشان تأسف می‌جنباند: «این رو از خونه‌هایی که خراب می‌کنند برای من میارن. خونه‌هایی که میراث فرهنگی هم نمی‌تونه جلوی تخریبشون رو بگیره.»

این سوال را یک‌بار دیگر هم از او پرسیدم؛‌ وقتی دوباره برای خرید دو کاشی دیگر سراغش رفتم. این‌بار خیلی زود می‌گوید: «مال تهران نیست. مال قزوین و کرج و روستاهای آذربایجانه. طرح‌ها یکیه اما هر کدوم از یه جا اومده.»

روی دیوارهای عمارت جای ٦ کاشی خالی بود، اما در نهایت سه کاشی عمارت سی تیر را در بساط فروشنده‌ سیگار به ‌دست پیدا کردم. درواقع دو تا و نصفی؛ یکی نسبتا سالم، یکی دیگر نصفه‌ونیمه و آخری هم از وسط شکسته و آن را با چسب چسبانده بودند. فروشنده بعد از بار دوم گفت اگر بخواهم شاید باز هم از این طرح کاشی گیرش بیاید، چون بعضی از کاشی‌هایش در خانه دوستی است که حالا ایران نیست.

کاشی‌های هفت‌رنگ قاجاری

«حامد پورتقی»، مرمتگر تزیینات وابسته به معماری، کارشناسی است که همقدم می‌شود تا کاشی‌ها و خانه را از نزدیک ببیند و نظر کارشناسی‌اش را در رد یا تأیید اصالت کاشی‌ها بدهد.  از وسط خیابان که عمارت نمایان می‌شود، پورتقی هم آن را متعلق به پهلوی اول می‌داند. جلوی کاشیکاری‌ها که می‌رسیم به سرعت تأیید می‌کند که ‌کاشی‌های خریداری شده متعلق به این بناست. او کاشی‌ها را در دست می‌گیرد و نکته‌ای پنهان شده را افشا می‌کند: «این کاشی شماره داره. شماره کاشی چهار است.»

او جای‌ خالی کاشی‌های کنده شده را با دقت نگاه می‌کند و بعد عدد کم‌رنگی را روی دیوار نشان می‌دهد و  می‌گوید: «این هم شماره چهار روی دیوار است.»

کاشی را سر جای خودش قرار می‌دهد، طرح دزدیده‌شده کاشیکاری‌ها کامل می‌شود. پورتقی درباره قدمت کاشی‌ها نکته مهم‌تری می‌گوید: «این کاشی‌ها به احتمال بسیار قوی برای دوره قاجار است. کاشی هفت‌رنگ قاجاری است.»

با این حساب حرف‌های فروشنده تأیید می‌شود، فروشنده‌ای که مشخص نیست این کاشی‌ها را چگونه به دست آورده اما در شناخت کاشی سررشته دارد. پورتقی درباره استفاده از این کاشی‌ها در بنا می‌گوید: «دو اتفاق ممکن است، یا کاشی‌ها‌ در انبار مانده بوده و پس از ساخت خانه استفاده شده یا متعلق به یک بنای قاجاری خراب‌شده است و بعد برای این بنا استفاده شده است.»

این‌ مرمتگر شکسته‌شدن کاشی‌ها را ناشی از ملات آنها می‌داند. روی جای خالی کاشی‌ها دست می‌کشد و می‌گوید: «ملات استفاده‌شده آهکی است، به اصطلاح شفته آهک. به همین دلیل به‌سختی کاشی‌ها کنده شده و دزد‌ها هم قید باقی‌شان را زده‌اند.»

این روزنامه در ادامه گزارش خود با انتقاد از آنچه که آن را «انفعال میراث فرهنگی تهران در برابر این رویداد» خوانده است، آورده: جمعه‌بازار پارکینگ پروانه و خیابان منوچهری، که پاتوق عتیقه‌فروش‌هاست، بدل به بازاری برای فروش آثار سرقتی و باستانی شده است. بازار دیگری هم مثل این دو محل در گالری‌های هنری بالای شهر تهران شکل گرفته است؛ گالری‌هایی که چند وقت پیش مدیرکل میراث فرهنگی استان تهران پرده از فروش آثار تاریخی در آنها هم برداشت و از دشواری کنترل آنها گفت.

اما سرقت‌ها تنها مختص به تهران نیست. در شهر شیراز پس از دزدی کاشی‌های مسجد نصیرالملک، یگان حفاظت بافت تاریخی افزایش یافت و بازارهای سنتی عتیقه‌فروش‌ها با کمک دوستداران میراث فرهنگی تحت نظر قرار گرفت؛ اتفاقی که یک ماه بعد از دزدی کاشی‌ها، منجر به کشف کاشی‌ها و بازداشت سارق و خریدار شد. با این حال دزدان تاریخ تهران مدت‌هاست با خیال راحت به کار خود ادامه می‌دهند و مشخص نیست تاکنون چه سرقت‌هایی در بافت تاریخی انجام داده‌اند که از نظرها پنهان مانده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha