به گزارش خبرنگار ایسنا، یوسف بینا در ابتدای جلسه دوم میزگرد «سادهنویسی در شعر» عنوان کرد: ما اصل شعر ساده را نمی توانیم به عنوان یک پدیدهای اجتماعی نادیده بگیریم، اما به عنوان شعر پدیده را نمیتوان به عنوان شعر بررسی کرد.
این شاعر مشهدی خاطرنشان کرد: اینکه بگوییم سادهنویسی با فضای آرام سیاسی اجتماعی سرو کار دارد و پیچیدهنویسی با فضای پیچیده سیاسی اجتماعی را من به هیچ عنوان نمیتوانم بپذیریم چون تجربه تاریخی نشان داده است که ما هرگاه دچار بحرانهای سیاسیاجتماعی شدهایم زبان شعر ساده شده است. به عنوان مثال در دهه 50 یا دوران مشروطه زبان شعر ساده شد.
وی ادامه داد: تجربه ثابت کرده است که شعر پیچیده محصول فضای آرام است.
بینا در خصوص وجود یا عدم وجود شیرینسخنی در شعر حجم اظهار کرد: به نظر من برخی اشعار یدالله رویایی و شاعران هم سبک او شیرین سخن هستند. برخی شعرهای بیژن الهی یا عوام اردبیلی نیز ویژگیهای شیرین سخنی را دارند. البته به طور کلی میتوان گفت شیرین سخنی مقولهای است که خیلی نمی توان روی آن بحث کرد.
وی افزود: تغییر سبک حتما نشان دهنده تحول اجتماعی سیاسی نیست، اما از آن طرف میتوان گفت که تغییر تحولات اجتماعی سیاسی به تغییر سبک منجر می شود.
بینا تصریح کرد: کسی که میخواهد شعر بگوید تصمیمش این است که چیزی را بگوید که دیگران نمیگویند، اما یک سری عناصر کلی در شعر همچون فرم یکسان است پس مفهوم کلی در شعر یکی است که از این جمله یکسانیها ساختار، فرم، اهمیت منحصر به فرد بودن شعر در جایگاه خود را میتوان نام برد.
وی اظهار کرد: شعر دارای عناصر ذاتی ای چون زبان، هنر، زیبایی به واسطه هنر بودن است و ساختن یک نظام جدید بر اثر زبان نیز هست. شعر چون زبان است اثر هم چون زبانی است شعر می شود و بعد از اینها هر چیزی برای شعر تعریف شود توسعه همین موارد است.
بینا گفت: موضوع این است که هر چه در مورد شعر میگوییم تاریخی است و ما چیزی که در چند سال دیگر به عنوان شاعر بنویسیم ممکن است حرفهای امروز را نقض کند، اما اینجا به عنوان شاعر صحبت میکنیم آشناییزدایی همیشه منجر به موسیقی نمیشود، اما موسیقی منجر به آشنایی زدایی است.
وی اظهار کرد: من معتقدم انتشار شعر یک کنش اجتماعی است و باید بحث جامعهشناسانه روی آن انجام شود و حتی منتشر نکردن یک شعر هم کنش اجتماعی است
این شاعر مشهدی گفت: مورخان حدود 100سال پیش گفتند که قابل استنادترین موضوع در تاریخ آن است که مکتوب شده است. ما از یک سری اصولی که در گذشته در رابطه با شعر گفته شده تبعیت میکنیم در صورتی که باید در آن ریز و جزئی شویم که چرا گفته شده و آیا درست است یا نه و این گونه نباشیم، که صرفا از اصولی تبعیت کنیم.
باور شاعر به دیگرگونه دیدن جهان، او را شاعر میکند
الهام میزبان نیز در این میزگرد عنوان کرد: اما اینکه چرا شاعر اثر خود را منتشر میکند به آن علت است که شاعر تصور میکند میتواند ساختاری که نمی پسندد را به سویی ببرد که می پسندد.
وی تصریح کرد: حال وقتی که من میخواهم ساختاری که نمیپسندم را به ساختاری مورد تایید خود تغییر دهم علتی ندارد که مجددا در شعرگویی به همان گفتمانی نزدیک شوم که نمیپسندم. بنابراین اینکه چرا به زبان پدران خود شعر نمیگویم به آن علت است که من به این زبان نقد دارم.
میزبان افزود: باور من این است که باید شعری گفت که ذهن مخاطب را درگیر کند و نه اینکه صرفا به او لذت دهد.
میزبان در خصوص میزان اهمیت فروش یک کتاب و استقبال مردم از آن در نشان دادن قدرت اثر، خاطرنشان کرد: وقتی که شعری که مخاطب را به چالش میکشد بعضا اجازه انتشار پیدا نمیکند و وقتی شعری که مخاطب را می خواباند اجازه چاپ می گیرد دیگر نمی توانیم اقبال مردم به یک کتاب را سندیتی بر خوب بودن آن کتاب در نظر بگیریم.
وی در باب شعر گفت: از این لحاظ که همه مدعیان شاعرانگی در یک سری از ویژگیهای شعر اشتراک نظر دارند منطقی است که در حوزههای دیگر و حاشیههای این متن با یکدیگر جدل کنند، اما از آن لحاظ که هرکدام شیوه های خاص خود را دارند صرفا کافی است که بپذیریم که آن شخص نماینده حوزه خود است.
این شاعر عنوان کرد: من به این مساله که یک ذات شعری وجود دارد و سپس بر اساس این ذات شعری ما جلوه های مختلف را بازتولید میکنیم باور ندارم. به نظر من هرکسی مواجهه شخصی خود را از جهان دارد و بر اساس شناخت خود جلوههایی را باز تولید میکند.
وی ادامه داد: نکته آن است که بتوانیم آن انتزاعی که از مخلوقات مختلف میگیریم را معیار ببخشیم. بنابراین دو نکته اصلی وجود دارد یکی آن که هرگاه داریم شعر و یا اساسا سبک شعری متفاوت را تعریف میکنیم باید تفاوتش را با سایر موارد تعریف کنیم. چون ما یک صورت مثالی نداریم که خود بخواهد خود را نشان دهد بلکه تمایز آن از دیگر قلمروهاست که آن را میتواند وارد حوزه شعری کند.
میزبان گفت: من اگر بخواهم تئاتری را اجرا کنم و موضوع تئاترم این باشد که یک سری کتاب را نشان دهم در صورتی می توان اسم آن را تئاتر گذاشت که به چیز دیگری شبیه نشود به عنوان مثال به اپرا یا نمایش عروسکی مشابهت نیابد.
وی ادامه داد: به عنوان نمونهای عینیتر وقتی شعر فروغ وارد عرصه شد بسیاری آن را شعر نمی دانستند، اما این سبک شعری توانست تفاوت خودش را با سایر موارد نشان دهد و شعر بودن خود را اثبات کند.
این شاعر اظهار کرد: زمانی بود که اگر شعری میخواندی و در آن کلمه زودپز حضور داشت همه میخندیدند و تصور میکردند که شعر طنز است، اما کمکم بر اساس محتوا و اندیشه این سبک شعری مرزش را با شعر طنز مشخص کرد و اکنون ما با کلمه زودپز نمیخندیم و به محتوای این عبارت توجه میکنیم.
وی در خصوص اصطلاح «عامه» و «عموم مردم» در مقام مخاطب عنوان کرد: وقتی ما صحبت از مردم میکنیم دقیقا مشخص نیست درباره چهکسی در حال گفتوگوییم و نمیتوانیم مشخص کنیم در حوزه مخاطب، مدنظر ماچه اشخاصی هستند. آیا این عموم مردم، مردمی هستند که مخاطب تلویزیون هستند، اهل مطالعه شعر هستند یا عموم مردمی که شعر را در ترکهای آهنگها میبینند. به همین علت سخن گفتن از عموم مردم در مقام مخاطب بسیار سخت است.
این شاعر افزود: همچنین وقتی از شعر ساده صحبت میکنیم نمیتوانیم بگوییم شعر ساده شعری است که برای مخاطب عامه ساده است چون هرکدام از این عموم مردم سطح سواد و برداشت مختلفی دارند.
شعر شاعر را نمیتوان از خود شاعر جدا کرد
علیرضا محولاتی در ادامه اظهار کرد: ذهنیت شاعر میتواند به تحلیلهای گفتمانی کمک کند. البته من منتقد از طریق یک اثر و یک شعر نمیتوانم به ذهن سوژه پی ببرم بلکه از طریق کل دستگاه نوشتاری او به این ذهنیت ورود میکنم.
این شاعر مشهدی در خصوص تعریف شعر تصریح کرد: من ذاتی را برای شعر قائل نیستم. هایدگر، فیلسوف آلمانی، میگوید «شعر پدیدار است و یک تفکر ذهنی است که جوهر آن در طول تاریخ گمشده است». این جمله به این معناست که ما هیچ ذاتی را نمیتوانیم برای شعر قائل باشیم و به علت قائل نبودن به این ذات نمیتوانیم تعریفی را برای آن ارائه دهیم، تنها تعریفهایی که به صورت نه چندان کامل میتوان ارایه داد براساس نوشتارهایی است که باقی مانده است.
وی ادامه داد: ما هیچگاه نمیتوانیم به تعریف مشخصی درباره شعر برسیم و به همین خاطر تا این اندازه کتابهای نقد ادبی نوشته میشود. هر کسی نیز در این میان سعی میکند تعریف خود را بر روند کلی غلبه دهد.
محولاتی اظهار کرد: میتوان برای شعر یک سری عناصر ذاتی را مطرح کرد؛ چراکه به عینیت آن یعنی اثر ادبی نوشته شده دسترسی داریم. مهمترین عناصر که می توان آنها را ذاتی شعر شمرد زبان و آشناییزدایی از آن است.
این شاعر عنوان کرد: عنصر ذاتی دیگر در شعر، داشتن هدف برای ایجاد تغییر است حال این تغییر هر نوعی میتواند باشد؛ نه صرفا تغییر آبژکیتو.
وی ادامه داد: ممکن است این تغییر در احساس ما باشد یعنی به عنوان مثال شعری را بخوانیم و در ما انقلابی روحی و فکری ایجاد شود. زیبایی در شعر از دیگر عناصر ذاتی است که خیلی گسترده است.
محولاتی خاطرنشان کرد: از نظر من موسیقی درونی شعر از دیگر عناصر ذاتی آن است. من در هر شعری که میخوانم به شکلی این موسیقی را میبینم و فکر میکنم این مقوله به خاطر آشناییزدایی کلمات در شعر است. به عنوان مثال به طبع آشناییزدایی اشعار یدالله رویایی یک موسیقی ایجاد میکند البته این بخش آخر را نمیتوان به صورت قطعی گفت و نظر شخصی من است.
این منتقد ادبی تصریح کرد: اگر من بخواهم دیرینهشناسانه به شعر نگاه کنم باید بگویم هر اثری ادبی که نوشته میشود پینوشتی بر اثر قبل از خودش است. یعنی اگر به معنای گفتمان آن بخواهیم در نظر بگیریم، هر سبک بازنویسی سبک قبلی است.
وی اظهار کرد: من معتقد هستم نقد باعث پیشرفت یک نوشتار میشود. ما وقتی شعری را نقد میکنیم حداقل اتفاقی که میافتد این است که شاعر چون میداند شعر او ممکن است مورد هجمه قرار بگیرد تلاش زیادی برای تغییر آن میکند.
محولاتی در خصوص کلمه «مخاطب» اظهار کرد: به نظرم ما نسبت به موضوع مخاطب سادهانگاری میکنیم. ما وقتی از مخاطب صحبت میکنیم هیچکس نمیتواند بگوید که منظور وی قشر خاصی از مردم است به همین خاطر این عبارت باید با دقت بیشتری به کار رود.
وی افزود: گاهی فرد شعری میگوید و مخاطب آن را قشر خاصی قرار میدهد. در چنین شرایطی وضع روشن است، اما در غیر این صورت واژههایی چون مردم و مخاطب خیلی گسترده است.
این منتقد ادبی اظهار کرد: ما در بررسی شعر به نظریات ادبی غربی نیاز داریم چون ما در نقد ادبیات فارسی هیچ چیزی از خودمان نداریم. ما نمیتوانیم عباراتی چون گفتمان را به صرف اینکه یک اصطلاح غربی است در بررسیهای ادبیاتمان حذف کنیم؛ گفتمان قدرت همه جا وجود دارد.
وی در خصوص لفظ «ساده» در ساده نویسی شعر تصریح کرد: وقتی ما عبارت ساده را در شعر به کار میبریم یعنی آن را در مقابل دشوار قراردادهایم و من چنین تعریفی را برای شعر قبول ندارم.
محولاتی در مورد انگیزه از چاپ یک اثر شعری گفت: فقدان خلق، چیزی است که از نظر روانشناسی ممکن است باعث شود شاعر کتاب خود را چاپ کند.
شعر ساده امروز، ساده انگاری در شعر است
فهیمه حسینزاده نیز در این میزگرد عنوان کرد: این سهلانگاری باعث بروز انتشار بسیاری از دفترهای شعری میشود که نمیتوان خیلی از آنها را در حوزه شعر جای داد.
حسینزاده خاطرنشان کرد: مسلما وقتی که بحث ساده نویسی شکل میگیرد و جریان و مکتبی به وجود میآید این مکتب از تمامی جریانهای فرهنگی و اجتماعی تاثیر گرفته تا خود را به مقام حضور و ظهور رسانده است.
وی تصریح کرد: ساده نویسی امر نوپایی نیست زیرا در شعر فارسی از همان زمان رودکی نیز شعر ساده وجود داشته که شعر خود رودکی از این جمله است.
این شاعر ادامه داد: اما اینکه بخواهیم ساده نویسی در شعر را بررسی کنیم و اینکه آیا شعر باید ساده باشد یا نباشد، مبتنی بر پرسشهای زمینهای بسیاری است؛ سادگی در فرم و ساختار یا سادگی در محتوا و اندیشه و اینکه آیا اصولا میتوان این دو را از هم تفکیک نمود یا خیر.
وی خاطرنشان کرد: به نطر من نوشتن و سرودن شعر دارای یک الگوی منطقی از پیش مشخص شده نیست. شاید بعصی گمان میکنند که سخن پیچیده، محصول ذهن پیچیده است و به عکس اما گاهی پیچیده نویسی گریز از تکرار و ایجاد جریان های جدیدی همچون جریان حجم و پسامدرن است.
حسینزاده تصریح کرد: جریانهای شعری از نظر پیچیدگی و سادگی حرکتی زیگزاگی دارند. از همان ابتدا ما بعد از سبک ساده خراسانی، سبک پیچیدهتر عراقی را داریم و بعد هندی و سپس بازگشت و... تا به امروز که میبینیم در برابر شعر حجم و جریان متفاوت نویسی شعر پسامدرن، شعر گفتار را هم داریم که به جای پرداختن بیش از حد به موسیقی معنوی و بلاغت، به موسیقی درونی و نحو روی آورده و به زبانی نزدیک به زبان معیار شعر میگوید.
وی اظهار کرد: اگر اصل برانگیختگی و ماندگاری و تکرار را یکی از دلایل ماندگاری شعر بدانیم، بعضی از اشعار جریان ساده نویسی به دلیل تکرار موتیفها، تصاویر و کلیشه شدن خیلی زود از ذهن عبور میکنند. غریب سازی باید توانایی برجسته شاعر و ابزار باشد نه هدف.
این منتقد ادبی خاطرنشان کرد: من برای خودم تعریفی از شعر ساده ندارم. ما اگر بخواهیم شعر معاصر را بررسی کنیم، شاهد خواهیم بود که شعر ساده به دلیل پیچیدگیهای شعر حجم به وجود آمد و در حقیقت اینجا شعر گفتار است که وارد عرصه میشود اما همین شعر گفتار نیز که از نظر برخی از ویژگیهای شعر به دور است، یکسری عناصری دارد که ما آن را شعر مینامیم. این شعر تصویر و صنایع بدیعی دارد با این تفاوت که صنایع بدیعی از دیگر شعرها در آن کمتر است.
وی در خصوص بررسی شعر شاعران اظهار کرد: به نظر من در زمینه شعر باید جزئی نگاه کرد، یعنی به جای آنکه کلی بگوییم که فلان شاعر خوب است یا نیست، شعرهای او را بررسی کنیم و روی یک یک آثار او نظر دهیم.
این شاعر همچنین در مورد فهم انواع شعری امروز عنوان کرد: ما نمیتوانیم بگوییم برخی از اشعار امروز را مخاطب میفهمد و برخی را نمیفهمد زیرا که همه ما شاعران به یک زبان صحبت میکنند و آن زبان، زبان امروز است.
این منتقد ادبی در خصوص میزان قطعیت در احکام نظریههای ادبی عنوان کرد: یک مساله وجود دارد و آن این است که ما نظریههای خود را از روی کتابهایی صادر میکنیم که چاپ میشوند و نمیتوان از روی کتابی که چاپ نشده به بررسی پرداخت به این علت من تصور نمیکنم که این نظریات به طور قطعی قابل اعتنا باشد.
اگر مخاطب شعر را نخواند، خلق شعری ناقص خواهد بود
اسماعیل بختیاری در ادامه عنوان کرد: خلق ادبی دو مرحله دارد؛ یکی خلق ابتدایی است و دیگری خلق ثانوی است. یکی مربوط به تولیدگر و دیگری مربوط به کسی است که شعر را به عنوان خواننده خوانش میکند. در مرحله اول هرچه هم زیبایی در اثر صورت ببندد باز هم بخشی کم است. در اینجاست که نقش مخاطب پررنگ میشود.
وی تاکید کرد: پس وقتی بخشی از اهمیت شعر در مطالعه آن توسط مردم اتفاق میافتد، باید شعر به زبان مردم گفته شود. اخوان، شاملو و فروغ از شاعران برجستهای هستند که به این مهم عمل کردهاند.
بختیاری اظهار کرد: من تصور میکنم برخی از شاعران ما نوعی قهر با مخاطب دارند در صورتی که مخاطب در مقام خوانشگر باید جدی گرفته شود.
وی در خصوص عنوان مخاطب خاطرنشان کرد: ما وقتی در جامعه اصطلاح مخاطب را به کار میبریم، نمیتوانیم بگوییم که دقیقا این مخاطب چه افرادی هستند اما به هر حال سادهنویسی مخاطب خود را پیدا کرده است.
این منتقد ادبی گفت: به قولی شعر باید مانند یک گنجشکی باشد که پشت پنجره هر کسی بنشیند؛ یعنی هم مخاطب خاص را حفظ کند و هم مخاطب عام را.
این شاعر مشهدی خاطرنشان کرد: وقتی که ما درباره شکلهای شعری صحبت میکنیم اگر بپذیریم که شعر ساده منثور نیز شعر است وقتی که بخواهیم در مورد شکلهای نمود این شعر صحبت کنیم ناگزیریم از تعریف شعر صحبت کنیم چون هر کسی براساس تعریفی که از شعر دارد، صحبت میکند.
وی ادامه داد: این تعریفهاست که اختلاف نظرها را به وجود میآورد. به عنوان مثال من میگویم موسیقی جزو عناصر ذاتی شعر است یا نیست که در هر کدام از این صورتها تعریف جداگانهای در شعر برای شخص ایجاد می شود اما تعریفهای متفاوت از هر شعر به این علت است که همگی ما یک سری اصول را در شعر قبول داریم.
این شاعر مشهدی اظهار کرد: از جمله این اصول میتوان این اصل را نام برد که شعر باید در زبان خلق شده باشد. یا در نگاههای سنتیتر عنصر عاطفه و خیال یک اصل اساس محسوب میشود. موسیقی از دیگر اصول شعر است که حتی سپیدنویسان به آن قائل هستند.
وی ادامه داد: در همین ارتباط می توان از شاملو یاد کرد. از شاملو میپرسند آیا موسیقی را به عنوان جزوی از عناصر اصلی شعر قبول ندارد؟ شاملو پاسخ میدهد که اتفاقا قبول دارد اما موسیقی از دیدگاه او متفاوت است.
بختیاری تاکید کرد: به هیچ عنوان نمیتوانیم تغییر سبک در دوران سنتی را با تغییر سبک در حال حاضر مقایسه کنیم. بیشک ضرورتی در ساده نوشتن به وجود آمده که افرادی به این سو رفتهاند و طبیعتا نیز وقتی اثری مکتوب میشود درباره آن صحبت خواهد شد.
وی ادامه داد: از طرفی آنهایی که سادهنویسی میکنند یقینا میدانند که شعر مینویسند یعنی حتی از نظر مخالفان این جریان تصور نمیکنم صحیح باشد که ما در مواجهه با نوشتههای این اشخاص بگوییم با شعر مواجه نیستیم اما مساله اینجاست که این افراد چرا ضرورت را در این دیدند که ساده بنویسند؟
بختیاری همچنین افزود: جامعهشناسی نظری بر این باور است که فضای اجتماعی موجود ما از دهه 60 دچار یکسری بحرانها و اختلافات شد که با این اتفاق جریان پیچیدهگویی باز تولید شد. ما در دهه 70 این جریان را تثبیت میکنیم و تولیدات شعر حجم صورت میگیرد. یک عده بر این اعتقادند که ما از دهه 80 به بعد که ما به یک ثبات رسیدیم و به همین خاطر تصمیم گرفتیم شعر ساده را دنبال کنیم. در این شرایط بعضی صرفا معلول را در نظر میگیرند و میگویند که این اشخاص قصد داشتند سادهتر شعر بگویند که این رویکرد ما را به جایی نخواهد رساند.
بختیاری در خصوص چرایی بحث درباره شعر ساده اظهار کرد: ما اگر راجع به جریان سادهنویسی صحبت میکنیم به این معنا نیست که مدافع پر و پاقرص این جریان هستیم بلکه آن را به عنوان یک پدیده رخ داده بررسی میکنیم.
وی در خصوص موسیقی شعر گفت: موسیقی جزء ذات شعر است، اما در شعر سپید تفاوتهایی در شکل موسیقی وجود دارد و ما ممکن است آن قواعدی که در وزن شعر سنتی برای ایجاد موسیقی داریم را در شعر سپید نداشته باشیم. اگر نه در بسیاری از شعرهای سپید امروز و حتی جریان ساده نویسی، میتوان طنطنه کلام و موسیقی را احساس کرد.
این منتقد ادبی تصریح کرد: آوا و القایی که از کلمه ایجاد میشود باید مناسبت با منظور داشته باشد یا مثلا شاملو در جایی میگوید پارینهتر از سنگ و در جایی عبارت ساقه نازک ترد را به کار میبرد. آنجا که میخواهد از سنگ استفاده کند پارینه را به کار میبرد که یک اصطلاح سنگین و کهن است و آنجا که از ساقه میگوید که تازه است، ترد را برایش به کار میگیرد که امروزیتر است.






انتهای پیام


نظرات