• دوشنبه / ۱ آبان ۱۳۹۶ / ۱۸:۱۶
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 96080100662
  • منبع : فضای مجازی

چرا عبوس شده‌ایم؟

روزنامه را بازمی کنی و حواست هست سمت صفحه حوادث نروی چون روزت را کدر می کند اما همه چهره هایی که می بینی عبوس هستند و از کنار تلوزیون روشن مغازه که می گذری کارشناس و مجری عبوس هستند، سوار اتوبوس شرکت واحد هم که می شوی به این فکر می کنی که کجا با راننده پدرکشتگی داشتی که اینطور نگاهت می کند.

به گزارش ایسنا، روح‌الله صالحی با این مقدمه در «عصرایران» نوشت: ساعت ۸ صبح است اما قیافه‌ها ساعت ۱۱ شب را به تو نشان می‌دهند و انگار همه دسته‌جمعی از صفحه حوادث روزنامه بیرون آمده‌اند.

چرا عبوس شده‌ایم؟ اولین پاسخ همه ما به این سوال این است که: اگه مشکلات بذاره ...

هنوز به این باور نرسیده‌ایم که ذات مشکلات برای همین است که نگذارد از سر سیری و یله بودن بخندیم و شاد باشیم.

این عبوس بودن اولین کارکردش حذف رنگ از زندگی اجتماعی است. تصاویر خیابان‌های تهران را در سال ۱۳۶۰ مقایسه کنید با حالا، ترکیب رنگ‌های نارنجی و زرد و سبز و ... ماشین‌ها کجا و سفید و سیاه ماشین‌های وطنی کجا؟ وقت خرید ماشین مدام گوشزد می‌کنیم رنگی نخر که موقع فروش خریدار پیدا نمی‌شود.

معماری سیمانی ما فرصت پنجره‌های شیشه‌رنگی را از شهر گرفته است و پابلندی درخت‌ها هم بی‌فایده است برای اینکه از دور بشود رنگی به جز سیمان و سنگ گرانیت مشکی دید.

وقتی از سر صبح تا شامگاه به هم پالس منفی می‌دهیم و حتی برای ارتباط اجتماعی اولین جمله فراگیر ما «خسته نباشی» است، چه انتظاری از بازخورد روانی داریم؟ از کجا این‌گونه ارتباط را آموخته‌ایم؟ مایی که پدرانمان به هم که می‌رسیدند می‌گفتند: خدا قوت ...

این روزها لبخند، اهرم و ابزاری تبلیغاتی است؛ از نامزدهای انتخاباتی گرفته تا فلان تبلیغ چیپس. ما به سمت واقعی‌تر بودن لبخند گرایش پیدا می‌کنیم.

می گویند طنز جایی رشد می‌کند که امکان مقابله مستقیم با مباحث اجتماعی وجود ندارد و درست از اینجاست که به اندازه همه تاریخ ادبیات کشور، ما طنز ساخته‌ایم؛ طنزهایی که رفته رفته از توانایی دهخدا و ابوالقاسم حالت و عمران صلاحی رسیده به دابسمش‌های یک بار مصرف و جالب اینکه هنوز به تخلیه روانی بار منفی جامعه منجر نشده است.

برای گریه‌کردن ۱۷ عضله در صورت به کار می‌افتد و برای خنده ۵۲ عضو صورت درگیر است. راحت‌گزینی ناخودآگاه سمت افسردگی‌هایی است که علتش را نمی‌دانیم. چون بازخورد لبخند در مفاهیم ارتباطی ما یعنی شکستن حریم طرف مقابل، ترجیح می‌دهیم در مناسبات، عبوس برخورد کنیم که به مودب بودن تعبیر بشود و نگویند فلانی جلف و سبک‌سر است.

لبخند، آموزش می‌خواهد؛ همان طور که مهیمان‌دار هتل و هواپیما طرز لبخندشان در جذب ما مهم است و آن را نشانه صمیمیت اجتماعی می‌دانیم. بیاموزیم که به جای «خسته نباشی» گفتن‌ها به راننده اتوبوس شرکت واحد و پیرمرد نان بربری به دست با لبخند بگوییم «خدا قوت» و لبخند بزنیم تا لبخند، ابزاری تبلیغاتی و فریبنده نباشد چون ما چیزی را می‌خواهیم که نداریم.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۶-۰۸-۰۱ ۱۹:۳۸

انگار همه دسته‌جمعی از صفحه حوادث روزنامه بیرون آمده‌اند... عالی گفتی!

avatar
۱۳۹۶-۰۸-۰۲ ۰۷:۵۵

این همه توضیح نمیخواد که دادید در دو کلمه میتوان این عبوسی مردم ایران را خلاصه کرد (((((((((((((((( بی پولی ))))))))))))) به طور مثال ::: وقتی یک حقوقی میگیری که اسمش رو گذاشتیم ---- آب باریکه ------ و زن و فرزند از این حقوق انتظار ----- آب رودخانه ----- رو دارند معلومه که انسان عبوس و اخمو و توفکر و شرمنده و ....... میشه و خنده و شادی تو اون زندگی جایی نداره ((( البته اون بنده خداهایی که حقوق بگیر نیستند و شغل هم ندارند واویـــــــــــــــــــــلا )))