به گزارش ایسنا، امروز پنجم خرداد صد و پانزدهمین سالروز فوران نفت از اولین چاه در میدان نفتی نفتوون در منطقه خرسان استان خوزستان در سال ۱۲۸۷ است.
ماجرای کشف نفت و گاز در ایران و سرازیر شدن تجار، سیاستمداران، جاسوسها، میسیونرها و فراماسونرهای انگلیسی به ایران و چنبره دهها ساله این مار سمیِ خوش خط و خال به گرد دربار و دیوان ایران و مهار شاهان قاجار و پهلوی و از همه بدتر پرورش عوامل دستنشانده ایرانی از سوی انگلیسیها در ایران و شکلگیری و نفوذ شبکه انسانی انگلیسی در ردههای مختلف سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فرهنگی، نظامی و اقتصادی موجب دوری بیش از پیش شاهان و دیوانیان ایران از مردم و وابستهتر شدن آنان به انگلیس این قدرت سیاسی و نظامی قرون نوزدهم و بیستم شد.
اما چرا و چگونه سرنوشت مُلک و ملت ایران به دست سیاستمداران، دیپلماتها و جاسوسان سفارتخانه انگلیس رقم خورد؟
ماجرا از آنجا شروع شد که آنتوان کتابچی خان که در عصر مظفرالدین شاه مدتی رییس گمرکات ایران بود به واسطه یک زمینشناس فرانسوی از وجود ماده سیاه، بد بو و چسبناکی در استانهای خوزستان و کرمانشاه مطلع شد که به گفته همان کارشناس، ارزش بالای اقتصادی زیادی داشت سپس دست به کار شد و از نفوذ و سابقه خوبی که در دربار ناصری و مظفری داشت، استفاده کرد و امتیاز اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری از این ماده با ارزش را از مظفرالدین شاه گرفت و برای اجرایی کردن آن با لابیهای خود در سفارت انگلستان در ایران دیدار و مذاکره کرد و از طریق آنان با واسطهها و تاجرهای بهنام و سرشناس انگلیسی ارتباط گرفت و در نهایت به ویلیام ناکس دارسی رسید.
کتابچی خان با مشارکت سه انگلیسی به نامهای کوت، ولف و دارسی، شرکتی نفتی تشکیل داد و سهام این شرکت را به نسبتهای مختلف بین خود تقسیم کردند.
اواخر سال ۱۹۰۲ - ۱۲۸۱ - سلامتی کتابچیخان رو به وخامت نهاد. آنتوان که به همراه مظفرالدین شاه در سفر دوم او به دور اروپا حضور داشت در لیورنو ایتالیا نارسایی تنفسیش تشدید شد و در ۲۰ دسامبر ۱۹۰۲ همزمان با ۲۸ آذر ۱۲۸۱ درست قبل از شصتمین سال تولدش در همانجا درگذشت و نتوانست عواقب تاسفبار باز کردن پای انگلیسیهای طماع به صنعت نفت و گاز ایران و چپاول ثروت خدادادی ایرانیان را به چشم خود ببیند. اما پسرانش، میراثخوار پدر شدند و با عواید حاصل از سهام آنتوان، زندگی فوق مرفهی را برای خود در اروپا ترتیب دادند.
کتابچی خان سالها قبل از فروش ثروت مردم ایران، نقش بسیار مهمی هم در گرفتن امتیاز تنباکو و توتون ایران از ناصرالدین شاه به نفع جرالد تالبووت دیگر تاجر انگلیسی و به خاک سیاه نشاندن کشاورزان و فروشندگان تنباکو و توتون ایرانی داشت.
آنتوان کیست؟
آنتوان کتابچی خان که شهروندی گرجی ارمنیتبار بود به واسطه رفت و آمد به دربار ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و در اختیار داشتن پستهای دیوانی تاثیرگذار مورد عنایت خاص ناصر و مظفر بود، به واسطه مشاغل دیوانی که در اختیار داشت با سِر هنری دراموند ولف، وزیرمختار وقت انگلستان در ایران در سالهای ۱۲۶۶ تا ۱۲۶۹ نیز آشنایی داشت.
او از طریق ولف با ویلیام ناکس دارسی که آن زمان در پاریس فرانسه بود، آشنا شد و موفق شد دارسی محافظهکار را به سرمایهگذاری در بخش اکتشاف نفت در ایران راضی کند به دنبال این توافق، جک دو مورگان زمینشناس فرانسوی برای انجام مطالعات زمینشناسی اولیه و یافتن نفت در استانهای خوزستان و کرمانشاه راهی ایران شد.
ادوارد کوت، کارمندِ رویتر که از ابتدا توسط کتابچی خان در جریان کار قرار گرفته بود به نمایندگی از آنتوان به لندن رفت تا نتایج تحقیقات مهندسِ فرانسوی را که در اختیار قرار گرفته بود به اطلاع دارسی برساند.
دارسی بعد از دیدار با دکتر بوورتون از مشاوران قابل اعتمادش، تصمیم گرفت زمینشناس دیگری به نام اچ. تی. برلز را برای انجام تحقیقات تکمیلی راهی ایران کند. برلز بعد از سفر به ایران و روزها بررسی میدانی در استانهای خوزستان و کرمانشاه نتایج تحقیقاتش را به دارسی داد.
دی ماه سال ۱۲۷۹ همان زمانی است که ویلیام دارسی با آنتوان کتابچی خان، دراموند ولف، وزیرمختار سابق انگلیس در ایران و ادوارد کوت، نماینده بارون جولیوس دو رویتر، بنیانگذار آژانس خبری رویترز و عاقد امتیازنامه رویتر با ناصرالدین شاه قاجار، قرارداد همکاری امضا کردند. هر چهار شریک بدون داشتن برآوردی درست از میزان سود ناشی از اکتشاف و فروش نفت که در آینده نصیبشان میشد، قرارداد را امضا کردند و البته ویلیام دارسی بعد از کشف اولین چاه نفت در سال ۱۲۸۷ و رسیدن به میلیونها پوند سود، از اینکه چرا سهم پایینی از سهام تقسیم شده بین شرکا را خریداری کرد، گلهمند بود.
دارسی بعد از توافق با کتابچی خان و انجام تحقیقات کامل و تضمین وجود نفت در ایران، مقامات کشورش را در جریان قرارداد با کتابچیخان گذاشت و با موافقت دربار و دیوان انگلیس بستر اجرای قرارداد را به وجود آورد.
با تقسیم کاری که شده بود، کتابچیخان هم مسوول جلب رضایت از دربار و دولت وقت ایران شد. او با خیال راحت از تامین شدن بودجه مورد نیاز برای پرداخت حقحساب و رشوه به دیوانیان، به رایزنی با چهرههای موثر دربار و دیوان عصر مظفری پرداخت و موفق شد رضایت آنان را بگیرد. او به این منظور در فروردین ۱۲۸۰ با علیاصغر اتابک ملقب به امینالسطان، رییسالوزرای مظفرالدین شاه دیدار کرد و او را در جریان تصمیمش گذاشت و با وعده پرداخت ۱۰ هزار لیره استرلینگ انگلیس موافقت او را برای همکاری جلب کرد. بعد از او سر آرتور هنری هاردینگ، سفیر وقت انگلیس در ایران طی سالهای ۱۲۷۹ تا ۱۲۸۵ به دیدار امینالسطان رفت و جزییات بیشتری از کار را با او در میان گذاشت. هاردینگ هم در این ملاقات به اتابک توافق کرد در صورت یافتن نفت در ایران، ۱۰ درصد سود صادرات و ۵ درصد مالیات صادرات نفت، به دولت ایران پرداخت کند.
با همه تمهیداتی که تیم نفتی انگلیسی - ایرانی اندیشد اما شرط امضای قرارداد توسط مظفرالدین شاه پرداخت ۴۰ هزار پوند به صورت پیشپرداخت و افزایش سهم دولت ایران از ۱۰ به ۱۶ درصد تعیین شد. دارسی و شرکایش با حذف شرط ۵ درصد مالیات ناشی از صادرات نفت به دولت ایران قرارداد را در تاریخ هفتم خرداد ۱۲۸۰ به امضای مظفرالدین شاه قاجار، امینالسلطان، میرزا نصرالله مشیرالدوله و مهندسالممالک از ایران و آلفرد ماریوت نماینده دارسی در ایران رساندند.
گذشته آنتوان
آنتوان در سال ۱۸۴۳ - ۱۲۲۰ – در قسطنطنیه - استانبول - در خانوادهای کاتولیک از ارامنه گرجستان در کشور عثمانی به دنیا آمد.
او در سال ۱۲۳۴ در ۱۴ سالگی برای تکمیل دروسهای دوره دوم دبیرستان به همراه خانواده به لیورنو ایتالیا رفت. آنتوان به زبان مادریش ترکی و ارمنی سخن میگفت و در لیورنو ایتالیایی و فرانسوی هم آموخت و با این زبانها نیز به راحتی صحبت کرد.
آنتوان در سال ۱۲۴۷ در سن ۲۷ سالگی با فیلومنه آلتونیان از کاتولیکهای ارمنیتبار اهل محله جلفای اصفهان ازدواج کرد و صاحب سه پسر به نامهای وینسنت، پل و ادوارد شد.
کتابچی در حکومت عثمانی به طیف وسیعی از فعالیتهای تجاری پرداخت، از تجارت پارچه گرفته تا اسلحه و تولید اره مکانیکی در بلغارستان. در سال ۱۲۵۳، در پی ناآرامی های جدی در امپراتوری عثمانی کارخانه اره مکانیکی او و شریکش سرکیسیان توسط شورشیان بلغاری سوزانده و غارت شد. در مهر ۱۲۵۶ مجبور به سفر به اروپا و مذاکره با تأمین کنندگان و بستانکاران آلمانی، بلژیکی و فرانسوی برای حل مشکل بدهیهایش شد.
ورود به ایران
آنتوان کتابچی در پاریس، با شخصیتهای برجستهای چون آقا یمینالسلطنه وزیر مختار ایران در پاریس، نریمان خان دستیار شاه و میرزا حسین خان مشیرالدوله نخستوزیر شاه ملاقات و گفتوگو کرد. آنان در حال آمادهسازی سفر ناصرالدین شاه به فرانسه برای بازدید از نمایشگاه بینالمللی ۱۸۷۸ پاریس بودند.
کتابچی در آذر ۱۲۵۷ با آنتوان آلئون، مدیر سابق بانک شاهنشاهی عثمانی در قسطنطنیه که به تازگی در نرماندی بازنشسته شده بود، دیدار کرد و امتیاز خط آهن رشت به تهران را از ناصرالدین شاه گرفت. او در تیر ۱۲۵۸ با نریمان خان وزیر مختار ایران در اتریش در شهر وین دیدار کرد. کتابچیخان با کمک نریمان خان آماده سفر به ایران برای احداث راه آهن شد. او در مرداد ۱۲۵۸ به همراه خانواده و شرزر مهندس اتریشی و دو دستیارش اروپا را ترک کرد و دو ماه بعد وارد تهران شد.
مهندسان، نقشهبرداری از خط راه آهن را آغاز کردند اما این پروژه با مخالفت روسها و انگلیسیها روبرو شد و ناصرالدین شاه در فروردین ۱۲۵۹ تحت فشار هر دو قدرت قرارداد را لغو کرد.
دریافت نشان
با ملغی شدن قرارداد احداث خط آهن رشت - تهران وزیرمختار ایران در اتریش به مهندسان اتریشی و خانوادههایشان تهران را ترک کردند اما آنتوان کتابچی همراه آنان نرفت.
حضور او در تهران موجب انجام مذاکرات بسیار با دربار و دیوان ایران در عصر ناصری شد. در پی این مذاکرات او، یک سال بعد به عنوان مدیرکل گمرکات ایران منصوب شد. در سال ۱۲۶۰ درآمد خالص گمرک برای خزانهداری ۵۵۰ هزار تومان (معادل حدود پنج و نیم میلیون فرانک) بود. در سال ۱۲۶۱ این درآمد به ۷۳۰ هزار تومان، سپس ۷۸۰ هزار تومان در سال ۱۲۶۲ و ۸۲۵ تومان در سال ۱۲۶۳ رسید.
درآمد خالص گمرک ایران در سال ۱۲۷۱، سالی که کتابچی سمت خود به عنوان مدیرکل گمرک ایران ترک کرد بالغ بر ۹۱۱ هزار و ۶۵۰ تومان بود.
درآمد خوب گمرکات ایران طی سالهای مدیریت کتابچی باعث شد ناصرالدین شاه به او نشان شیر و خورشید اعطا کند. آنتوان کتابچی در سال ۱۲۶۵ اجاره گمرکات استان تهران را به دست آورد. با وجودی که فردی نظامی نبود و هیچ مقام نظامی نداشت اما به درخواست امینالسلطان در سال ۱۲۶۵ به پاس خدماتش، درجه ژنرال افتخاری و عنوان «خان» از سوی ناصرالدین شاه به او اعطا شد.
امتیاز نفت
کتابچی در سال ۱۲۷۷ گزارشی در مورد ذخایر احتمالی نفت در ایران دریافت کرد. این گزارش کار ژاک دو مورگان مهندس عمران، زمینشناس و باستانشناس فرانسوی بود که طی یک مأموریت علمی در سال ۱۲۷۰ در جنوب غربی ایران، به وجود نفت اشاره کرد و به احتمال وجود میدانهای نفتی در کند شیرین و قصر شیرین اشاره کرد. او مشاهدات خود را در سالنامه معادن منتشر کرد. یکی از همکاران وی، جورج لمپر که با خواهرزاده ادوارد کوته ازدواج کرده بود وقتی دانست که کوته در مذاکرهِ چندین امتیاز با ایران نقش داشته، گزارش را به وی داد. کوته از علاقه کتابچی به نفت اطلاع داشت به همین دلیل پس از تکمیل گزارش، آن را به او سپرد.
تلاشهای کتابچی خان برای یافتن سرمایه گذار در نفت ایران در سالهای ۱۲۷۸ و ۱۲۷۹ با وجود در اختیار داشتن گزارش دومورگان و لمپر بینتیجه ماند. وی با چندین سرمایهدار سطح بالا برای گرفتن امتیاز نفت ایران مذاکره کرد. به شرکت رویال پترولیوم مراجعه کرد. مدیر شرکت هنری دیتردینگ که با توصیه کالوست گولبنکیان راضی به دیدار کتابچی شده بود، عملیات را رد کرد چون آن را ریسک بزرگی برای سرمایه شرکت دانست.
در همان زمان، کتابچی از دوستش سر هنری دراموند ولف خواست که به دنبال سرمایهگذاران در بریتانیا باشد، او از طریق برادرزادهاش لرد اورفورد، با ویلیام ناکس دارسی ارتباط برقرار کرد. دارسی یک بریتانیایی بود که ثروتش را از سرمایهگذاری در معادن طلا در استرالیا به دست آورده بود. دارسی به نفت ایران علاقه داشت و ولف او را در اسفند ۱۲۷۹ به کتابچی معرفی کرد. این دو نفر توافق نامهای را امضا کردند. دارسی سرمایه لازم برای عملیات را تأمین کرد در حالی که کتابچی مذاکرات را با طرف ایرانی بر عهده گرفت.
کتابچی هفت به علاوه ۱۰ درصد، کوته سه درصد و ولف ۱۰ درصد سهام را در اختیار گرفتند.
ارتباط با دارسی
کتابچی در ۲۳ اسفند ۱۲۷۹ با پول کافی برای دادن رشوههای احتمالی راهی ایران شد. پس از مذاکرات بسیار، امتیاز نفت در تاریخ هفتم خرداد ۱۲۸۰ از سوی مظفرالدین شاه به دارسی اعطا شد و کتابچی از طرف دولت ایران به عنوان کمیسر شاه منصوب شد تا منافع ایران را تحت نظر داشته باشد.
او با استفاده از نفوذ خود دربار، دولت و مراجع دینی ایران را متقاعد کرد تا امتیاز نفت دارسی سرنوشت ۱۰ سال قبل قرارداد رژی را نداشته باشد. کتابچی قبل از برگشت به اروپا، دارسی را برای استخدام سه پسرش ترغیب کرد. به این ترتیب پل در تهران به عنوان رابط با دولت ایران، وینسنت در لندن به عنوان رابط دارسی و ادوارد در قصر شیرین به عنوان دستیار مهندس جورج برنارد رینولدز که مسؤول جستجوی نفت برای دارسی بود، منصوب شدند.
مرگ
کتابچی با بازگشت به اروپا به سازماندهی عملیات امتیاز نفت ادامه داد. در شهریور ۱۲۸۱ به کاروان مظفرالدین شاه در ایتالیا که دومین سفرش به اروپا را شروع کرده بود، پیوست. از اواخر همین سال دچار بیماری نارسایی تنفسی شد و بیماریش رو به وخامت گذاشت. ۲۰ آذر ۱۲۸۱ درست قبل از شصتمین سالگرد تولدش و بدون دیدن شکوفایی صنعت نفت در ایران، در لیورنو درگذشت.
مراسم خاکسپاری این ارمنی گرجیتبار در لیورنو ایتالیا برگزار شد و جسدش مدتی بعد به قبرستان مونپارناس در پاریس منتقل و دفن شد.
با اطلاع ویلیام ناکس دارسی از مرگ آنتوان کتابچیخان در نامهای غمبار به وینسنت پسر بزرگ او نوشت: «من یک دوست مهربان و صمیمی و یک همکار ارزشمند و توانمند خود را از دست دادم.»
عملیات اجرایی
تیم حفاری جرج رینولدز به ایران آمد و بلافاصله جستجوی متر به متر جنوب ایران شروع شد. شرکت تحت مدیریت دارسی برای اکتشاف نفت در ایران تا سال ۱۲۸۲ حدود ۵۰۰ هزار پوند هزینه کرد اما نتیجهای حاصل نشد. دارسی برای جذب سرمایه و جبران کسری بودجه شرکتش مجبور شد شرکت نفت برمه را به مبلغ ۱۰۰ هزار پوند در سهام سندیکا شریک کند.
با شروع مجدد کار، حفاری در منطقه شاردین از مناطق جنوبی کشورمان آغاز شد. در سال ۱۲۸۶ دومین منطقه برای حفاری انتخاب شد. حفاریها در میدان نفتون در دره خرسان در منطقه شوشتر که به بعدها به مسجد سلیمان تغییر نام داد، آغاز شد. انتخاب نقطه دیگری از مسجدسلیمان توسط تیم حفاری دارسی در سال ۱۲۸۷ انجام شد اما هیچ موفقیتی به دست نیامد و دارسی در آستانه ورشکستی قرار گرفت.
امیدها اما در تاریخ پنجم خرداد ۱۲۸۷ به بار نشست و در عمق ۳۶۰ متری میدان نفتون، مته حفاری آخرین لایه را شکافت و نفت با فشار بسیار زیاد از زمین فوران کرد.
دولت و دربار بریتانیا که از ابتدا در جریان اقدامات دارسی بود با دستیابی او به نفت، وارد میدان شد و یک سال بعد شرکت نفت ایران و انگلیس را با دو میلیون لیره تاسیس کرد و اختیار استخراج، پالایش و صدور نفت ایران را به دست گرفت و ویلیام دارسی را در اردیبهشت ۱۲۸۸ به عنوان مدیرعامل شرکت تازه تاسیس نفت ایران و انگلیس منصوب کرد.
اولین محموله صادراتی نفت ایران توسط شرکت نفت ایران و انگلیس در سال ۱۲۹۲، یکسال قبل از آغاز جنگ جهانی اول صادر شد.
دولت انگلستان با پی بردن به دلیل استراتژیک نفت و برای تأمین سوخت نیروی دریایی خود در سال ۱۲۹۳، ۵۶ درصد سهام شرکت نفت ایران و انگلستان را خرید و دو نماینده با اختیارات کامل و با حق وتو نسبت به تصمیمات شرکت، در هیأت مدیره آن منصوب کرد و امتیاز نفت دارسی را به نام خودش منتقل کرد و برای تحویل سوخت به قیمت ناچیز و به مدت طولانی به نیروی دریایی خود، با شرکت نفت ایران و انگلستان قرارداد بست.
رابطه آنتوان کتابچی خان، سر هنری دراموند ولف و ویلیام ناکس دارسی ادامه یافت تا جایی که شرکت بریتیش پترولیوم که بعدا به بی پی تغییر نام داد توسط آنان بنیانگذاری شد.
مرگ دارسی
ویلیام دارسی پس از موفقیت بزرگ در ایران به انگلستان برگشت و در منزل مجللش در میدلسکس زندگی کرد. او شراکت خود را با ویلیام موریس و ادوارد برن جونز ادامه داد و فروشگاه بزرگی از پردههای طرحدار راهاندازی کرد. او همچنین نقاشیهای فرانک دیکسی و فودریک گودال از نقاشان مطرح دوران را خریداری و به کلکسیون شخصیش افزود.
ویلیام نارکس دارسی ۱۷ سال بعد از ورود به ایران و ۹ سال بعد از کشف نفت در مسجد سلیمان در ۱۱ اردیبهشت ۱۲۹۶ در ۶۸ سالگی درگذشت.
منابع:
کتابخون و نفت، منوچهر فرمانفرمانیان، ۱۳۲۷، ص ۸
نفت از آغاز تا به امروز، انتشارات وزارت نفت، بهمن ۱۳۶۱، ص ۱۹
تاریخ معاصر ایران، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، ۱۳۸۳- ص۱۰۰ و ۱۰۱
انتهای پیام