گفت‌وگو با چهره ماندگار معماری ایران به بهانه روز معماری

حیاط‌های خالی از حیات

معماری ایرانی که قدمتی هزاران ساله دارد و در طول تاریخ همواره به‌عنوان یکی از عالی‌ترین بخش‌های هنر ایران شناخته شده و از جایگاه جهانی برخوردار بوده، امروزه از حقیقتِ خود فاصله گرفته و فقط یک نام از آن باقی مانده‌ است.

به گزارش ایسنا، قدس نوشت: دیگر در ساخت‌وسازهای چندین دهه اخیر اثری از معماری فاخر و بلندآوازه ایرانی به چشم نمی‌خورد و ساختمان‌های قدیمیِ باصفا جای خود را به ساختمان‌های بلندمرتبه بی‌روح داده‌اند. 
روز معمار را بهانه‌ای برای گفت‌وگو با دکتر محمدمنصور فلامکی، معمار و شهرساز ایرانی و چهره ماندگار معماری ایران قرار دادیم تا به چرایی این موضوع و بیان راه‌حل‌هایی برای آن بپردازیم.

سال‌هاست خانه‌های ما آن حس نوستالژی و صفای گذشته را ندارد، به نظر شما دلیل این حس چیست؟
این موضوع در سال‌های اخیر از سوی بسیاری مورد بی‌توجهی قرار گرفته و چندان شنیده نمی‌شود، با این حال، معماری ایرانی دارای ویژگی‌هایی است که نمی‌توان به آن توجه نکرد. به‌ویژه اینکه در معماری ایرانی، خانه به عنوان یکی از مهم‌ترین بناها، دارای شاخص‌هایی است که باید بیشترین رفاه را برای خانواده‌ فراهم ‌کند نه الزاماً مکانی که از تجهیزات مدرن برخوردار باشد.
از چند دهه پیش در مناطق مختلف کشور شاهد تخریب خانه‌های قدیمی و تبدیل ‌آن‌ها به سازه‌‎های آپارتمانی چندطبقه هستیم که ایرادهای فراوانی بر این بناها وارد است و این مسئله از هم‌اکنون به عنوان مقوله‌ای حل‌نشدنی تلقی می‌شود، زیرا معماران ما نمی‌دانند نارسایی در ساخت این به‌اصطلاح خانه‌های نوساز از کجا نشأت می‌گیرد. آنچه مسلم است اینکه هیچ‌یک از معلمان دانشگاهی این رشته از وضعیت موجود رضایت ندارند، چراکه ساخت‌وسازهای جدیدی که با عنوان ساختمان‌های مدرن از آن‌ها نام برده می‌شود، با فرهنگ خانه‌سازی و فرهنگ‌محله‌ای مناطق مختلف کشور بیگانه است و در واقع مشخص نیست این بناها توسط چه افرادی و برای چه کسانی در شهرهای کوچک، بزرگ و حتی شهرهای قدیمی به‌طور یکسان ساخته می‌شود.
البته مشابه این خانه‌ها در دهلی‌نو، شهرهای دسته سه جزیره سیسیل و برخی از شهرهای اروپایِ شمالی از ۷۰ سال پیش ساخته شده است. اما شهرهای ما ویژگی‌های متفاوتی با شهرهای اروپایِ شمالی دارند و آپارتمان‌هایی که از آن‌ها به عنوان خانه‌های مدرن نام برده می‌شود، حریمی برای خانواده‌ها در زندگی قائل نیست که این ویژگی متناسب با فرهنگ ایرانی ما نیست و این‌گونه سنجش‌ها به‌درستی در ایران صورت ‌نگرفته‌است.
 اگر بخواهم به تاریخچه آپارتمان‌سازی در ایران اشاره کنم، باید بگویم قدمتی مشابه با آپارتمان‌سازی در کشورهای اروپای شمالی دارد. با این تفاوت که در ایران آپارتمان در گذار از سال‌های پهلوی اول به دوم به عنوان خانه یعنی محل سکونت دائمی افراد خانواده ساخته نمی‌شد، بلکه به عنوان واحدهای سازمانی برای سکونت موقت خانواده کارکنانی که حداکثر برای چهار سال از شهری به شهر دیگر مأمور به خدمت می‌شدند، ساخته شده بود، به این ترتیب در جامعه ایرانی مفهوم خانه و آپارتمان متفاوت بود و آپارتمان خانه محسوب نمی‌شد.

آیا ما معماری علمی که الهام گرفته از دین و مذهبمان باشد، داریم؟ 
ایران پیش از اسلام نیز در حوزه معماری صاحب سبک بوده که این ویژگی در سطح جهانی بسیار ارزشمند است. با پذیرفتن دین اسلام، ارزش‌ها و بینش‌های اسلامی به آن افزوده شد؛ به‌طوری که از سال‌های پس از ورود اسلام به ایران، تا ۹۰ سال پیش، معمارانِ خانه‌هایِ شهرهای بزرگ تا جایی که می‌توانستند از اندیشه‌های متکی بر مذهب تشیع پیروی کرده‌اند، اما از آنجا که نتوانستند این اندیشه‌ها را با شاخص‌های فنی‌-ساختاری معماری هماهنگ کنند، به مرور زمان به فراموشی سپرده شد و تاکنون این نگرش درخصوص معماری و گرایش‌های جدید آن در دانشگاه‌های ما به‌درستی و به کمال دیده نشده‌است.
 ارزش‌ها و راه و رسم‌های جدید که به موازات گسترش شهرها به میدان روزمره آورده می‌شوند چنان‌که باید ارزیابی علمی و مردمی نمی‌شوند و در خانه‌سازی‌های مورد نیاز مردمان شهرنشین و روستاییان که شکل‌گیری آن‌ها هر روز جامع‌تر و پذیرای نوسازی معماری می‌شود همدلی و همسویی معنویِ متکی بر آداب و رسوم کهن در نظر گرفته ‌نمی‌شود.
 
به نظر شما خانه‌ای که مطابق معیارها و ارزش‌های ملی و مذهبی ماست باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟
در ساخت خانه‌های قدیمی معماران ایرانی ۶ جهت - شمال، جنوب، شرق، غرب، توجه به آسمان و اهمیت زیرِ سطح زمین- را می‌شناختند. ازاین‌رو، عمق زمین نه تنها دور انداختنی نبود، بلکه مکان مقدسی محسوب می‌شد که آب‌انبارِ خانه و سرداب -آب پاکیزه و محل نگهداری مواد غذایی در فصل‌های گرم سال- در آن قرار داشت، اما اکنون در معماری مدرن زیر زمینِ خانه‌ها به انباری و یا پارکینگ خانه‌ها تبدیل شده است. 
در خانه‌های قدیمی پنجره‌ها از مصالح بومی ساخته می‌شد و شکل و اندازه آن‌ها متناسب با حیاط خانه بود و به‌گونه‌ای ساخته می‌شد که اگر ساکنان خانه، کف اتاق می‌نشستند، می‌توانستند گل‌های باغچه و حوض داخل حیاط را هم ببینند، اما اکنون در معماری به اصطلاح مدرن، این امکان وجود ندارد.
مسجد جامع نمونه بارز یک معماری اسلامی ایرانی است. این بنا علاوه بر زیبایی و رو به قبله بودن، دیگر شاخص‌های معماری اسلامی ایرانی مانند دسترسی به آب از ابتدای ورود، نگاه کردن به آب با احساس احترام، دیدن گل و سبزه و دور شدن از آب با احترام و همچنین قرار گرفتن در صحن محل نماز خواندن و سایر ویژگی‌هایی که بر عمق اندیشه معمار آن تأکید دارد را داراست و برای بسیاری از شهرهای اسلامی دیگر کشورها مثل «فاس» در مراکش الگو شده است. یعنی معماری اسلامی که سه قرن پس از ظهور اسلام در شهرهای ما به‌تدریج شکل گرفته، متکی بر احساس، اندیشه و سنت‌های بومی با محوریت عقایدی که در شهرها جاری بوده به دست بومیان ساخته شده است، مگر آنکه پدیده‌های محلی مثل شیب تند دره‌ها و یا تندبادهای کویری مانع ایجاد و ترویج معماری‌های متعارف و مقبول شده‌ باشد؛ با این‌حال زندگی درون اتاق‌ها همیشه با آفتابی که آن را گرم نگه می‌داشته و با تهویه‌ مناسب همراه بوده و این مهم استمرار سنت‌های زیستی را تضمین می‌کرده‌ است.

آیا می‌شود با محدودیت‌ها و موضوعات اجتناب‌ناپذیری همچون افزایش تراکم جمعیتی، دوباره حس معماری ایرانی و اسلامی را زنده کرد؟
 

دانش معماری جدید نمی‌تواند متکی بر خود و سنت‌های قدیمی محض پیشرفت کند. این مهم، نیازمند پژوهش‌های گسترده‌ای است که باید دست در دستِ سایر رشته‌های علمی و هنری در فضاهای علمی جدید، کاوشگر و ابداع‌کننده در سایه همکاری معماران با دانشمندان حوزه‌های مختلف پرورش یابد و به کمال برسد. همان‌طور که معماران کشورهای توسعه‌یافته از سال ۱۹۵۰ این پژوهش‌ها را آغاز کردند و سراغ دانشمندان سایر رشته‌ها از جمله اقتصاددانان، هنرمندان، تاریخ ‌و جغرافیدانان و حتی روان‌شناسان رفتند و نخستین کتاب‌های علمی این رشته از همان زمان متولد شد.
 بنابراین اگر بخواهیم حسِ‌خوب معماری ایرانی اسلامی را دوباره زنده کنیم، باید در سایه پژوهش‌های علمی و دست در دستِ هنر، روان‌شناسی، تاریخ ملی و مذهبی، جغرافی‌ و اقلیم‌شناسی ‌شهری، اقتصادِ فضای‌شهری و جمعیت‌شناسی به این مهم دست یابیم.

شما چه عواملی را در آشفتگی‌های موجود در شهرسازی‌ها و خانه‌سازی‌های چند دهه اخیر تأثیرگذار می‌دانید و معماران ما در چه زمینه‌هایی کوتاهی کرده‌اند؟
من نقش معاملات‌ملکی‌ها را در این آشفتگی‌ها و حتی تغییر نگرش مردم به عنوان مالکان خانه‌های قدیمی و خریداران خانه‌های نوساز بسیار تأثیرگذار می‌دانم. با توجه به اینکه سود معاملات‌ملکی‌ها در تراکم بالا و افزایش تعداد اتاق‌ها تعریف می‌شود و توجه به کیفیتِ رفاه سکونتی خانه‌ها از سود آن‌ها می‌کاهد، در بسیاری از نوسازی‌های سال‌های اخیر با تمرکز بر ساخت واحدهایی با تعداد اتاق‌های بیشتر – دو، سه و چهار خوابه- معیارهای علمی معماری نادیده گرفته شده و معماری سکونتیِ فضاهای محلی و شهری ما را با تخریب خانه‌های قدیمی و تبدیل آن‌ها به ساختمان‌های بی‌کیفیت چند طبقه، به فضاهایی فقیر تبدیل کرده‌اند که هیچ‌ شباهتی با خانه‌سازی ایرانی که دنیا آن را به عنوان یکی ازانواعِ بهینه خانه‌سازی می‌شناسد، ندارد و به نظر من نمی‌توان این آپارتمان‌ها را خانه تلقی کرد.
در دانشگاه‌های معماری ما دو اندیشه رایج است. اندیشه نخست، اندیشه‌ای است که بر اساس شاخص‌های علمی شکل گرفته و ساختمان‌ها با توجه به نوع کاربری آن‌ها و خانه‌ها با در نظر گرفتن رفاه سکونتی اعضای خانواده ساخته می‌شود. اما اندیشه دوم بر محوریت مدرن‌سازی و تراکم سکونتی می‌چرخد که توجهی به شاخص‌های علمی معماری ندارد و براساس تعداد اتاق‌ها - نه کیفیت آن‌ها و میزان رفاهی که باید برای ساکنان آن فراهم باشد- تعریف می‌شود. بنابراین، حسابِ معمارانی که در حوزه خانه‌سازی طبق اصول علمی معماری فعالیت دارند و رفاهِ سکونتیِ خانه‌ها را قربانی تراکمِ سکونتی نمی‌کنند، از حسابِ معاملات‌ملکی‌ها و سرمایه‌گذاران عرصه و اعیان که تفاوتی میان ساختِ‌خانه و آغل قائل نیستند، جداست. 

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ / ۱۳:۳۲
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1403020302127
  • خبرنگار :