رضا صادقی دوشنبه هشتم دی، در نشست تخصصی «حفاظت و مرمت سطوح تزئینی وسیع در بناهای تاریخی» که در مکتب بافت مشهد برگزار شد، با اشاره به نظام ساخت و تزئین در معماری تاریخی ایران، اظهار کرد: ساختوساز در معماری سنتی ایران مبتنی بر مصالح بومی و سازگار با اقلیم بوده و عمده ساختار بناها از خشت، آجر و سنگ شکل میگرفته است. بسته به شرایط اقلیمی و جغرافیایی، این مصالح به صورت هوشمندانه به کار گرفته میشدند و سنگ عمدتاً بهعنوان بستر مقاوم و پوسته تحتانی بنا مورد استفاده قرار میگرفت، هرچند در موارد خاص و استثنایی در تزئینات نیز از استفاده میشد.
وی افزود: پس از شکلگیری ساختار اصلی بنا، معمار سنتی علاقهمند بوده است که بر روی این بدنه اصلی، پوستهای معماری و تزئینی ایجاد کند. اجرای این پوسته تزئینی، در مقایسه با ساخت سازه اصلی، زمان بسیار بیشتری میطلبیده و در بسیاری از بناهای شاخص تاریخی، بخش عمده زمان ساخت صرف تزئینات میشده است. بهعنوان نمونه، در مورد گنبد سلطانیه برآورد میشود که ساخت سازه اصلی حدود ۳ سال زمان برده، در حالی که بیش از ۷۰ درصد از زمان کل پروژه به تزئینات وابسته به معماری اختصاص یافته است. این موضوع نشاندهنده اهمیت بسیار بالای تزئینات، بهویژه در بناهای دیوانی و بناهایی با کاربریهای خاص و شاخص در دورههای مختلف تاریخی است.
این طراح و مرمتگر بناهای تاریخی با اشاره به تنوع تکنیکهای تزئینی در معماری ایران بیان کرد: تنوعی که در اجرای تزئینات معماری مشاهده میشود، به مراتب بیش از تنوع در نظام ساخت سازهای است. در حالی که نظام سازهای بناها از الگوهای نسبتاً ثابت و فرمولبندیشده پیروی میکرده، به طوری که در حوزه تزئینات، شاهد خلاقیت، تنوع و نوآوری گستردهای هستیم. هر دوره تاریخی تلاش کرده است تزئینات را متناسب با ظرفیتهای فنی و ذوق هنری زمان خود به روز و به نام خود ثبت کند. برای مثال، در گذار از دوره صفوی، نظام کاشیکاری از شیوههای معرق به سمت کاشیهای هفترنگ حرکت میکند که امکان تزئین سطوح وسیعتر را فراهم میساخت و کنترل زمان و هزینه اجرا را افزایش میداد.
وی ادامه داد: تزئینات، بهویژه در سطوح خارجی بناها، نقش مهمی در ارتباط بصری بنا با محیط شهری دارند. رنگ، کیفیت، تنوع و مقیاس تزئینات باید بهگونهای انتخاب شود که با نظام شهری، فاصله دید مخاطب و ارزش مکانی بنا هماهنگ باشد. با این حال، در کنار اهمیت جلوه بصری، همواره تلاش بر این بوده که امکان تجدیدنظر، تعمیر و مرمت در تزئینات فراهم شود. این تجدیدنظرها گاه به تغییرات اساسی منجر شده است؛ مانند آنچه در گنبد سلطانیه رخ داد که سطح تزئینات داخلی آن از کاشیکاری به گچبری تغییر یافت؛ تغییری که ریشه در ملاحظات فنی داشت، نه تغییرات مذهبی یا اعتقادی.
صادقی با اشاره به نمونههایی از مداخلات تاریخی در بناها تصریح کرد: در گنبد سلطانیه، حدود ۷ تا ۸ هزار متر مربع از سطح کاشیکاری داخلی تیشهکاری شد و سطح داخلی به سمت گچبری بر روی کرباس رفت. این تغییر نشان میدهد که بناها همواره بهعنوان موجوداتی زنده در نظر گرفته میشدند که امکان تغییر، ترمیم و تطبیق با شرایط جدید را دارند. یکی از اصول مهم در معماری گذشته، پیشبینی امکان تعمیرات بوده است؛ به این معنا که معماران از ابتدا بنا را بهگونهای طراحی میکردند که مرمتپذیری آن در آینده امکانپذیر باشد.
این طراح و مرمتگر بناهای تاریخی افزود: یکی از چالشهای جدی مرمتی در دهههای اخیر، استفاده از مصالح نامناسب در بازسازیهاست. برای مثال، در برخی مداخلات دهه ۵۰ خورشیدی، استفاده از سیمان در کاشیکاری گنبدها باعث کاهش شدید مرمتپذیری شد. در حالی که در معماری سنتی، همواره ملات بهعنوان عنصری ضعیفتر از مصالح اصلی انتخاب میشد تا در صورت آسیب، امکان جداسازی و جایگزینی وجود داشته باشد. این رویکرد سبب میشد که بنا در برابر شوکهای حرارتی، لرزشها و عوامل جوی انعطافپذیری بیشتری داشته باشد.
صادقی به مقایسه نمونههایی چون گنبد مسجد جامع و گنبد سلطانیه پرداخت و گفت: تفاوتهای اساسی در نظام رنگ، ترکیب تزئینات و مرمتپذیری میان این بناها وجود دارد. در برخی بناها، انتخاب هوشمندانه رنگ و تکنیک اجرا باعث شده است که در فرآیندهای مرمتی بعدی، توفیق بیشتری حاصل شود. در مقابل، در مواردی که ترکیب رنگی پیچیده و حساس انتخاب شده، بروز خطاهایی مانند ایجاد رگههای تیرهرنگ در سطح گنبد پس از مرمت مشاهده شده است.
وی ادامه داد: در مرمتهای دهه ۸۰ گنبد سلطانیه، علیرغم استفاده از لعاب باکیفیت، به دلیل شرایط اقلیمی سخت زنجان، ازجمله دماهای بسیار پایین و ارتفاع زیاد، فرسایش و تغییر رنگ در برخی بخشها رخ داد. این تجربهها نشان میدهد که تصمیمگیری درباره ترکیب رنگ، ضخامت لعاب و تکنیک پخت، باید با در نظر گرفتن شرایط محیطی و امکان تعمیرات آینده انجام شود.
این طراح و مرمتگر بناهای تاریخی با اشاره به اهمیت پیشبینی تزئینات در زمان ساخت گفت: در معماری گذشته، معمار از همان ابتدا جایگاه تزئینات را در بدنه بنا پیشبینی میکرد. چیدمان آجر، محل اتصال کاشیها و نوع ملات بهگونهای طراحی میشد که پس از اتمام ساخت، امکان نصب، تعویض و مرمت تزئینات وجود داشته باشد. این پیشبینیها نشاندهنده نظام آموزشی سلسلهمراتبی در معماری سنتی است که در آن معماران از مراحل ابتدایی، مانند کار با گل و خشت، تا مراحل پیشرفته طراحی و نظارت رشد میکردند و درک عمیقی از کل فرآیند ساخت داشتند.
صادقی اضافه کرد: در گذشته، طراحی و اجرا از یکدیگر جدا نبود و معمار، سازنده و مجری در یک نظام پیوسته فعالیت میکردند. به همین دلیل، بسیاری از تصمیمات معماری بهصورت مرحلهای و همزمان با پیشرفت ساخت اتخاذ میشد و الزاماً از ابتدا نقشهای کامل و نهایی وجود نداشت. این انعطافپذیری باعث میشد بناها بتوانند خود را با تغییرات شهری، اجتماعی و عملکردی تطبیق دهند.
وی با اشاره به تفاوت رویکردهای مرمتی در دورههای مختلف اظهار کرد: در مرمت باستانشناسانه، اصل بر حداقل مداخله و حفظ شواهد تاریخی است و حتی از تکمیل تزئینات پرهیز میشود، در حالی که در مرمت هنری، بهویژه در بناهای متأخرتر، تلاش میشود با حفظ اصالت، امکان استفاده و حضور انسان در بنا فراهم شود. در این میان، اصل مهم «بازگشتپذیری مداخلات» همواره باید رعایت شود تا در صورت دستیابی به اسناد یا شناخت بهتر در آینده، امکان اصلاح تصمیمات وجود داشته باشد.
این طراح و مرمتگر بناهای تاریخی تأکید کرد: معماری و مرمت بناهای تاریخی نیازمند تصمیمگیریهای دقیق، زمانبر و آگاهانه است و نباید تحت فشار زمان، بودجه یا نگاه صرفاً پیمانکاری قرار گیرد. گاه دست نزدن به بنا و صبر برای دستیابی به اطلاعات کاملتر، بهترین تصمیم مرمتی است. توجه به مصالح، تکنیکها، رنگ، مقیاس و مرمتپذیری، مسئولیتی است که نهتنها در برابر گذشته، بلکه در برابر آیندگان بر عهده ماست.
استفاده از سیمان در مرمتهای معاصر، مرمتپذیری و بازسازی دقیق را کاهش داده است
در ادامه این نشست، رجبعلی لباف خانیکی، باستانشناس و مدیرکل سابق میراث فرهنگی خراسان رضوی، درباره استفاده از سیمان در مرمتهای مدرن اظهار کرد: بکارگیری سیمان در مرمتهای مدرن برخلاف مصالح سنتی، امکان بازسازی دقیق و هماهنگ با ساختار اصلی بنا را کاهش داده است، معماران سنتی از مصالحی استفاده میکردند که ضعیفتر از ساختار اصلی بودند تا در صورت آسیب، امکان جداسازی و تعویض بدون آسیب به بخشهای دیگر فراهم باشد، اما سیمان این قابلیت را از بین میبرد و باعث محدودیت در مرمتهای آینده میشود.
وی با اشاره به اهمیت نقش مایهها و المانهای هندسی در معماری سنتی ایران افزود: نقشها و تزیینات روی گنبدها و سطوح معماری تاریخی حرفهای زیادی برای گفتن دارند و علاوه بر ارزش بصری، حامل هوش هندسی و هدفهای طراحی جامع هستند. این المانها فقط برای تزئین یا پذیرش کاربری نبوده، بلکه بهصورت یک نظام هماهنگ و هندسی در طراحی بناهای تاریخی دیده میشوند.
این باستانشناس به بررسی سبکهای معماری تاریخی پرداخت و بیان کرد: معماری آذری که از گنبد سلطانیه آغاز شد، با حجمگرایی و تلفیق المانها و نقشها مشخص میشود و تغییرات دورهای، مانند الحاقات حرم امام رضا(ع) یا گنبد مسجد گوهرشاد، نشاندهنده انعطافپذیری و خلاقیت معماران در آن زمان است.
وی ادامه داد: در سبک رازی، تزیینات بهصورت مرحلهای و همراه با ساخت بنا انجام میشد اما در دوره آذری، این فرآیند تغییر کرده و آسیبپذیری و پیچیدگی تزیینات بیشتر شده است. یکی از نمونههای جالب، تأثیر باد بر تخریب مدرسه غیاثیه است که در تحقیقات پایاننامهای اثبات شد بسیاری از خرابیها ناشی از باد کورانه و ایجاد فرسایش در گوشهها بوده است.
لباف خانیکی با ابراز تأسف از عدم اجرای اصولی زیباییها و المانهای تاریخی افزود: این همه زیبایی و ارزش هنری که در بناهای تاریخی ایران وجود دارد، هنوز بهطور کامل در مرمتهای معاصر رعایت نمیشود. با وجود امکان اجرای اصولی و نزدیک به روشهای سنتی، متأسفانه بسیاری از این اقدامات انجام نمیشود و ارزش و عمق هنری آثار تا حدی از بین میرود.
انتهای پیام