قاسم كشكولي: فيلسوفان جهان را ز يادي جدي گرفتهاند؛ اما داستاننويسان كل هستي را يك بازي ميبينند
اگر ميخواهيد فيلسوف شويد، داستان كوتاه بنويسيد. قاسم كشكولي - داستاننويس - با اشاره به مطلب بالا از آلبر كامو، در ادامه به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران گفت: اين سخن كامو مؤيد ارتباط دو ژانر داستاننويسي و فلسفه است. بعدها كه آثار نويسندگان، بهخصوص نويسندگان قرن 19 و 20 كه تاثيرگذار بودند را بررسي ميكنيم، متوجه ريشههاي عميق فلسفي در اين آثار ميشويم. وي سپس با اشاره به داستايوفسكي بهعنوان تاثيرگذارترين نويسنده در فلسفه بعد از خود، در ادامه يادآور شد: اين داستاننويس در آراي نيچه و اگزيستانسياليزم تاثير فراواني گذاشته است؛ اما اينكه ببينيم كداميك بيشتر بر هم تاثير ميگذارد، به نتيجهاي نميرسيم؛ زيرا هر دو به شيوه خود در حال توليد فكر هستند. اين داستاننويس در مورد فرق داستاننويس و فيلسوف گفت: فيلسوفان جهان را زيادي جدي گرفتهاند و سعي ميكنند آن را تعريف كرده يا به شكلي فرموله آن را تبيين كنند؛ اما داستاننويسان كل هستي را يك بازي ميبينند. شايد از هميمن رو به داستاننويسي گرايش يافتهاند كه يكي از بهترين شيوههاي بازي است كه بشر اختراع كرده است. وي معتقد است: آن كه داستان مينويسد، بيترديد ميانديشد و نويسنده از تخيل قوي برخوردار است كه اين تخيل چيزي جز انديشه نيست. البته يكسري از نويسندهها هستند كه انديشهنويسي ميكنند و يكسري ديگر داستاننويسي؛ مثلا آلبر كامو و ژان پل سارتر داستان را در خدمت فلسفه گرفتند و بيشتر انديشهنويسي كردند. كشكولي كساني چون بكت، كافكا و داستايوفسكي را داستاننويساني دانست كه آثارشان از بار فلسفي بالايي برخوردار بوده؛ ولي درحقيقت داستاننويس هستند. انتهاي پيام