شعر معاصر و عموما نو ايران نامهاي زيادي را به خود ديده است؛ نامهايي همچون: شعر حجم، جيغ بنفش، شعر پلاستيك، شعر گفتار، شعر ناب، شعر فرانو، شعر حركت، شعر متفاوط و... .
بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران در بررسي چيستي و چرايي وجود اين عنوانها و تقسيمبنديها با تعدادي از اهل شعر گفتوگو كرده است، كه به مرور منتشر ميشوند.
مرتضي كاخي در اينباره معتقد است: نامگذاريهايي كه از سوي شاعران تازهكار و جوياي نام انجام ميشود، به جايي راه نميبرد؛ بلكه شعر بايد شعر باشد.
اين منتقد ادبي و مدرس دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار ايسنا، عنوان كرد: اينگونه رفتارها كه شاعر بدون اجماعي فراگير به انتخاب نامي براي سرودههايش دست بزند، هيچ ارزش علمي - ادبي ندارد و با اين اتفاقها هم جزو تاريخ شعر به حساب نميآيد.
او در ادامه متذكر شد: حتا اگر اين اتفاقها و رفتارها در يك كشور آفريقايي هم كه سابقهي شعر ايران را ندارد، رخ ميداد، جايي را نميگرفت و به جايي نميرسيد؛ چه رسد به ايران كه با آن سابقهي طولاني شعر در جهان زيسته است و شاعران بزرگ و جهاني مانند مولانا، حافظ و سعدي را دارد.
كاخي معتقد است: اين نوع رفتارها در شعر بيشتر به ادا ميماند؛ تا هر چيز ديگري. اگر اين اتفاقهايي كه در نامگذاري شعر از سوي شاعر رخ ميدهد، با مطالعه بود، باز هم چيزي؛ اما به نظر ميرسد عموما از جريانهاي محفلي متأثر است.
اين پژوهشگر ادبيات با تأكيد بر شعريت شعر، با رد نامگذاري شعر به نامهاي مختلف، تصريح كرد: شعر، شعر است و شعر فلان و شعر بهمان زمينهي معرفي به مخاطب را بايد از راه شعر بودنش دنبال كند؛ تا ادا درآوردن.
مرتضي كاخي از اين اتفاق به عنوان ماجرايي معاصر ياد كرد و گفت: حتا در همان سالهاي دههي 40 و 50 هم كساني كه شعر حجم و يا شعر رياضي و فلان را مطرح كردند، مورد تمسخر واقع ميشدند؛ با اينكه آنها در توضيح چرايي كارشان بيانيههايي را صادر كرده بودند و جامعهي ادبي را مطلع كرده بودند و به تعبيري پايهاي در شعر داشتند.
انتهاي پيام