سیر تا پیاز نقشی که «عمارت مسعودیه» بازی می‌کند

«به جای آن‌که "عمارت مسعودیه" تبدیل به سالن کنسرت، تئاتر، هتل، فروشگاه، سفره‌خانه یا چایخانه شود، می‌تواند به "موزه تشکیلات میراث فرهنگی، باستان‌شناسی و موزه‌داری" و "مرکزی برای نمایشگاه‌ها و نشست‌های علمی و فرهنگی میراث" باشد و مشخصاً کارکردی در ارتباط با مسائل میراث فرهنگی پیدا کند.»

به گزارش ایسنا، شهرام زارع، باستان‌شناس و سردبیر مجله «باستان‌پژوهی»  در یادداشتی که با عنوان «در ضرورت تأسیس موزه باستان‌شناسی و میراث فرهنگی ایران» دراختیار ایسنا قرار داده، نوشته است:

«عمر باستان‌شناسی ایران اگرچه افزون از یک سده است، اما آگاهی عمومی درباره‌ی این دانش و پیشینه‌ی آن هنوز نازل است و بسیاری آن را با گنج‌یابی و عتیقه‌جویی اشتباه می‌گیرند. از سوی دیگر، بعد از گذشت این همه سال هنوز به این فکر نیفتاده‌ایم که تحقیقات باستان‌شناسی و تشکیلات میراث فرهنگی هم پیشینه‌ای دارند و یادگارهای آن‌ها را نباید دور ریخت و باید موزه‌ای برای نگهداری و نمایش سیر تحول باستان‌شناسی و تشکیلات میراث فرهنگی ایران تدارک دید.           

در این دو - سه دهه در کشور ما همه‌جور موزه‌ای تأسیس شده است؛ از موزه «سینما» و «صنعت چاپ» گرفته تا «مطبوعات»، «صنعت برق»، «نیروی دریایی»، «تاریخ پزشکی»، «تاریخ دیپلماسی»، «هلال احمر» و نظایر این‌ها. در خیلی زمینه‌ها به صرافت افتاده‌اند که یادگارهای آن رشته و زمینه را با تأسیس موزه‌ای حفظ کنند و تاریخ تکوین و تحولات آن رشته را در معرض نمایش قرار دهند. با این حال، هنوز موزه‌ای وجود ندارد که روند تکوین باستان‌شناسی ایران و دیگر رشته‌ها و زمینه‌هایی که در چارچوب سازمان میراث فرهنگی تجمیع شده‌اند را روایت کند و از یادگارهای اهالی آن نگهداری کند.

در دهه‌های گذشته، یادگارهای شماری از پیشکسوتان فقید باستان‌شناسی، مرمت، موزه‌داری و دیگر رشته‌های مرتبط با «میراث» با درگذشت‌شان پراکنده شد و یکسره از دست رفت. از آن جمله می‌توان به کتابخانه، و بسیاری از اسناد و یادگارهایِ کسانی چون "مهدی بهرامی"، "محمدتقی مصطفوی"، "علی سامی"، "عیسی بهنام" و دیگران اشاره کرد. امروز اگر کسی بخواهد رد و نشان نخستین پایه‌گذاران تشکیلاتِ باستان‌شناسی، موزه و میراث فرهنگی را دنبال کند کاری ناممکن یا طاقت‌فرسا در پیش خواهد داشت.

در همین چند سال پژوهشگران و استادانی چون "شهریار عدل"، "محمود موسوی"، "محمدیوسف کیانی" و کسانی دیگر درگذشتند و به رفتگان دهه‌ی پیش - به امثال "مهریار"، "شیرازی"، "ورجاوند"، "شهبازی"، "آذرنوش"، "نگهبان" و سایر رهروان این راه- پیوستند. طرح­ها، یادداشت­ها و مقالات و کارهای ناتمام آن­ها چه شد و چه می­شود؟ آیا یادگاری از آن­ها برای آیندگان باقی خواهد ماند یا به سرنوشت امثال مهدی بهرامی گرفتار می­شوند؟

فروردین امسال که از برخی مدیران «میراث» درباره‌ی آرزوی نوروزی‌شان برای سال ۱۳۹۷ سؤال پرسیده بودند، مدیر کل امورموزه‌های کشور گفته بود: «آرزو دارم که در هر سه روز و نیم یک موزه افتتاح کنیم... آرزو دارم هزارمین موزه در کشور را افتتاح کنم و سپس بازنشست شوم.» آقای کارگر زمستان ۱۳۹۵ هم گفته بود: «یک درد بزرگ در جامعه داریم و این درد بی‌هویتی و بی‌توجهی به خانواده است... اگر یاد بگیرند از هویت حافظه‌ی تاریخی حمایت کنند، یعنی از هویت جامعه حفاظت کرده‌اند. با برداشتن این قدم می‌توانیم از میراث ملّی و جهانی حفاظت کنیم... چرا فکر نمی‌کنیم در هر محله، هر کوچه و هر خانواده یک موزه می‌تواند وجود داشته باشد؟» (ایسنا ۷/۱۱/۱۳۹۵).  

آدمی با خواندن این اظهار نظرهای مدیران «میراث» تعجب می­کند که چرا آن­ها مدام در حال توصیه به دیگران‌اند و خود برای عمل به آنچه می‌گویند کمتر قدمی برمی‌گیرند. میراثیان حق دارند بپرسند که چرا تاکنون موزه‌ای برای روایت تاریخ باستان‌شناسی، موزه‌داری و تشکیلات میراث فرهنگی ایران ایجاد نشده است. طرفه این‌که باستان‌شناسی و دیگر حوزه‌های پژوهشیِ «میراث» که از سرچشمه‌های ارتزاق موزه‌ها بوده‌اند، جایی برای روایت و نمایش تاریخِ تحولات‌شان نداشته‌اند.

مثلاً، از «اداره/دایره عتیقات» یا «موزه ملّی» که هسته‌ی اولیه‌ی شکل‌گیری و تکوین تشکیلات کنونی باستان‌شناسی، موزه‌داری و میراث فرهنگی ایران بوده کمتر یادگاری بر جای مانده است یا اگر هست در معرض تماشا نیست. روزگاری «اداره عتیقات» و «موزه ملّی» در درون ساختار «وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه» و در «عمارت مسعودیه» مستقر بودند. عمارت مسعودیه که سرنوشت پر فراز و فرودی داشته، پس از دوره‌ای که در اختیار وزارت آموزش و پرورش بود، از نیمه‌ی دهه‌ی ۱۳۷۰ در اختیار سازمان میراث فرهنگی قرار گرفت و به دست زنده‌یاد دکتر آیت‌الله‌زاده شیرازی و همکارانش مرمت شد و سپس برای حدود یک دهه مقر پژوهشگاه میراث فرهنگی بود.

در این ایام پژوهشکده‌ی باستان‌شناسی هم در یکی از ساختمان‌های جدیدترِ مسعودیه مستقر شد و باستان‌شناسی ایران یک دورۀ اوج و حضیض را در این عمارت تاریخی از سر گذراند. بخشی از دوره مدیریت درخشان زنده‌یاد دکتر مسعود آذرنوش در همین عمارت تاریخی به سر آمد و پس از درگذشت نابهنگامش پیکر او نیز چون پیکر دکتر شیرازی در میان خیل دوستداران از عمارت مسعودیه به سوی بهشت زهرا (س) تشییع شد.

از دکتر شیرازی تا بخش خصوصی در عمارتی که امروز کلیدش دست دادگاه است

در زمان ریاست حمید بقایی که بخش‌هایی از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از تهران به چند شهرستان انتقال یافت عمارت مسعودیه نیز جبراً تخلیه شد و چند ماه بعد در قراردادی ۵۹ ساله به «شرکت عظام» واگذار شد تا تبدیل به هتل شود. این شرکت چند سالی از مسعودیه بهره کشید و بعد در مناقشه و مشاجره‌ای که میان مسؤولان «صندوق احیاء» و شرکت مذکور درگرفت آن‌ها از مسعودیه اخراج شدند و قفل بر در مسعودیه افتاد.

از زمانی که زنده‌یاد شیرازی دست به مرمت مسعودیه برد تا امروز نظرات مختلفی درباره دادن کاربری جدید به مسعودیه مطرح شده است. دکتر آیت‌الله‌زاده شیرازی، به عنوان مجری «طرح جامع مرمت مسعودیه»، مخالف واگذاری آن به بخش خصوصی بود. او بر این باور بود که بخش‌های مختلف مسعودیه می‌تواند «به صورت تالارهای همایش‌های میراث فرهنگی و نمایشگاه‌ها و فعالیت‌های وابسته، ستاد پژوهش‌ها و انتشارات و نظایر این‌ها» مورد استفاده قرار گیرد.

زنده‌یاد دکتر شهریار عدل هم بر این باور بود که این عمارتِ اشرافیِ قاجاری «نظیر ندارد؛ یعنی کاخ شاهی و سلطنتی نیست، بلکه خانه و عمارتی اشرافی است و برخلاف کاخ‌های سلطنتی این دوره که چند نمونه از آن‌ها باقی مانده، این‌گونه عمارت‌ها دست‌کم در تهران یگانه‌اند... و از نظر نقش تاریخی‌ای که ایفا کرده نیز منحصربه‌فرد است؛ جایگاه وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه، و وزارت آموزش و پرورش بوده، و نطفه‌ی وزارت فرهنگ و هنر (ارشاد فعلی) نیز در آنجا بسته شده و به نوعی موزه و بایگانی فرهنگ ما و نماد آن محسوب می‌شود.» از همین رو، وی پیشنهاد می‌کرد چنین عمارتی می‌تواند به عنوان «مقر رییس سازمان میراث فرهنگی [مورد استفاده قرار گیرد تا] وزرا و سفرایِ فرهنگی کشورهای دیگر در تالارِ باشکوه عمارتِ مسعودیه به حضور رییس سازمان میراث فرهنگی ما برسند و نه در اتاقی در بازارچه خیابان زنجان!»

موزه‌ای برای "باستان‌شناسی و میراث فرهنگی ایران"

دیگرانی، از جمله مشاوران و پیمانکاران شرکت یادشده که در آغاز مسعودیه را برای تبدیل به هتل در اختیار گرفتند و بعداً رأی‌شان تغییر یافت، پیشنهاد کرده‌اند که بهترین کاربری برای عمارت مسعودیه تبدیل آن به «مکان رویدادهای فرهنگی-هنری» است. آن‌ها گویا در این راه بی‌مجوز هم کارهایی کرده بودند: از راه‌اندازی مغازه‌های صنایع دستی تا رستوران و تالار تئاتر و برگزاری کنسرت و نظایر اینها که بعداً مسؤولان صندوق احیاء این کارها را خلاف توافق منعقده دانستند.

کاربری دیگری که برای عمارت مسعودیه می‌توان در نظر گرفت و تا حدودی با نظر استادان شیرازی و عدل نزدیک است تبدیل عمارت مسعودیه به "موزه تشکیلات میراث‌فرهنگی" است و در کنار آن می­شود از فضاهای مختلف این مجموعه برای برپایی نمایشگاه و نشست‌های علمی و فرهنگیِ مرتبط با مسایل میراث فرهنگی نیز استفاده کرد.

یکی از اصول مهم برای کاربری جدید بناهای تاریخی انطباق و سازگاریِ کالبد تاریخی با کارکرد جدید است. شأن و ارزش‌های تاریخی بنا باید محترم داشته شود و تا حد امکان تعارضی میان ساختار و محتوا نباشد. مهم است که کاربری جدید تا حد امکان انطباق محتوایی و معنایی با بنا داشته باشد. در واقع، به جای آن‌که عمارت مسعودیه تبدیل به سالن کنسرت، تئاتر، هتل، فروشگاه، سفره‌خانه یا چایخانه شود می‌تواند به «موزه تشکیلات میراث فرهنگی، باستان‌شناسی، و موزه‌داری» و «مرکزی برای نمایشگاه‌ها و نشست‌های علمی و فرهنگی میراث» باشد و مشخصاً کارکردی در ارتباط با مسایل میراث فرهنگی پیدا کند.  

این کاربری نه تنها با سابقه و پیشینه‌ی عمارت مسعودیه انطباق دارد، بلکه به سبب موقعیت مناسب «مسعودیه» در میدان بهارستان و محور تاریخی تهران می‌تواند از برخی جنبه­ها نقش مهمی نیز ایفاء کند. عمارت مسعودیه جایی قرار گرفته که پیوندی با دیگر آثار تاریخی تهران دارد (از مسجد سپهسالار و مجلس شورای ملّی سابق و موزه مجلس تا باغ نگارستان و کاخ گلستان و بازار و بافت قدیمی تهران) و می‌تواند با پذیرش چنین نقش ممتازی چه به عنوان جایی مفرّح و دلپذیر برای گردشگران داخلی و خارجی و چه به عنوان مؤسسه­ای مدرن که عهده­دار نقشی فرهنگی و آموزشی است به زندگی مردم ورود یابد. «مسعودیه»، به عنوان یک جاذبه‌ی گردشگری متفاوت، علاوه بر ایفاء نقشی در احیاء هویت بافت تاریخی تهران می­تواند تأثیر مهمی در شناساندن مسایل میراث فرهنگی به جامعه داشته باشد.

اگر به یاد بیاوریم که «معرفی و آموزشِ ارزش‌های میراث فرهنگی» به مردم و مسؤولان همواره یکی از خواست‌های برآورده نشده کارشناسان این حوزه بوده است، عمارت مسعودیه می‌تواند محفل و مجمع مناسبی برای این منظور باشد. حتی نزدیکیِ مسعودیه به مجلس شورای اسلامی هم مزیت دیگری است که می‌تواند نمایندگان مردم و اهالی سیاست را که معمولاً شناخت اندکی از مسایل میراث فرهنگی دارند به سوی خود بکشاند و با تغییر نگاه و رشد آگاهی‌شان به صیانت از میراث فرهنگی کشور یاری برساند.

مناسب‌ترین کاربری برای وضعیت نامشخص مسعودیه چیست؟

تکلیف «عمارت مسعودیه» هنوز نامعلوم است. اگر قرار نیست که مسعودیه به کارکردِ پیشین خود به عنوان پژوهشگاه میراث فرهنگی و پژوهشکده‌های وابسته به آن بازگردانده شود، تبدیل آن به «موزه تاریخِ باستان‌شناسی و تشکیلات میراث فرهنگی» احتمالاً مناسب­ترین کاربری خواهد بود و ضمن حفظ شأن و ارزش‌های تاریخی به میان مردم هم راه خواهد گشود.

مسعودیه با گرفتن چنین کارکردی می‌تواند به معرّفی دستاوردهای علمی و فرهنگی ایرانیان در این عرصه بپردازد و به اقشار مختلف مردم بگوید که باستان‌شناسی، مردم‌شناسی و موزه‌داری چطور شکل گرفتند، چه تحولاتی را از سر گذراندند، و چه فوایدی دارند؟ بگوید خادمان گمنام و نامدار این عرصه چه کسانی بودند و چرا و چگونه به تحقیق و صیانت از میراث فرهنگی ایران‌زمین برخاستند. بگوید که صیانت از میراث فرهنگی ایران صرفاً بر عهده عده‌ای کارشناس و محقق و مدیر نیست، بلکه نیازمند مشارکت همه ایرانیان است. ابزارها و وسایل و لوازمِ کار این رشته‌ها را به مردم نشان دهد و بگوید در خلال این یکی دو سده چه اکتشافاتی انجام شده و چه تحولاتی در شناخت تاریخ میهن‌مان رخ داده است.

از سیر تا پیاز نقشی که "مسعودیه" می‌تواند بازی کند

خلاصه این‌که، در زمانه‌ای که میراث فرهنگی در هجوم ناآگاهی‌ها و بی­تدبیری­ها و شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی پیوسته شاهد تخریب محوطه­های باستانی و بناهای تاریخی کشور است، عمارت مسعودیه می‌تواند محفلی باشد برای گفت‌وگو درباره مسایل میراث فرهنگی و تمدنی ایران. جایی باشد که مردم را بی‌واسطه و به طور ملموس با تلاش میراثیان و باستان‌شناسان و حفاظت‌گران و موزه‌داران و مرمت‌گرانی که عمرشان را در راه صیانت از میراث فرهنگی و تمدنی کشور صرف کرده و می‌کنند آشنا کند و از نیروی آگاهی و دلبستگی مردم برای صیانت از این سرمایه‌ها یاری بگیرد.

وانگهی، چنین موزه و کانونی می‌تواند جایی برای زنده نگاه داشتنِ یاد و نگهداری از یادگارهای محققان و کوشندگان این عرصه باشد. می‌توان عکس‌ها، اسناد و وسایل و تجهیزات قدیمی باستان‌شناسی، موزه‌داری، مرمت و به طور کلی تشکیلات میراث فرهنگی ایران (از اسناد مربوط به محققان، دانشمندان و دانش‌پژوهان، و شخصیت‌های مؤثر گرفته تا مدارک مربوط به تأسیس و تکوین آن، پوسترهای گردهمایی‌ها، فیلم‌ها و دیگر مدارک وابسته به تاریخ تشکیلات میراث فرهنگی) را در آنجا گرد آورد و به نمایش گذاشت. در این صورت، نه تنها عمارت مسعودیه گرفتار رکود اداری نخواهد شد و از بلاتکلیفی کنونی هم رهایی می‌یابد، بلکه به عنوان یکی از نفایس ملّی کشور شأن و جایگاه آن حفظ می‌شود.

مسعودیه می‌تواند موزه‌ای پویا و متمایز برای گردشگران باشد و مشتاقان را علاوه بر آشنایی با تاریخِ شکل‌گیری سازمان میراث فرهنگی و پیشگامان حفاظت از میراث فرهنگی، با شیوه کار باستان‌شناسان و موزه‌داران و مرمت‌گران آشنا کند. می‌توان فضاهایی برای پیوند مردم با باستان‌شناسی و میراث فرهنگی تدارک دید. می‌توان فضاهای زنده‌ای طراحی کرد که در چارچوب‌های تعریف‌شده کودکان و نوجوانان –یا دیگر علاقمندان- فرایند پژوهش و کاوش باستان‌شناسی، و موزه‌داری و حفاظت از آثار را تجربه کنند. می‌توان تالارهایی برای نمایش یا نگهداری یادگارهای پیشگامان، معاصران، افتخارات و جوایز، اسناد مهم و نظایر اینها تدارک دید. می‌توان به موضوعات مهمی چون باستان‌شناسی و سیاست، باستان‌شناسی و هنر و زمینه‌هایی از این دست پرداخت و اشتیاق و علاقۀ گروه‌های مختلف مردم را برای مطالعه و تعمق در مسایل میراث فرهنگی برانگیخت. طبعاً در کنار این‌ها می‌توان فروشگاه تولیدات فرهنگی و کافه و تالار نمایش فیلم‌های مستند میراث فرهنگی و باستان‌شناسی، و فیلم‌های انسان‌شناسی و قوم‌نگاری یا برنامه­های دیگری از این دست نیز تدارک دید.

چنین کارکردی شباهتی هم با ایده ی «مکان رویدادهای فرهنگی-هنری» دارد. با این تفاوت که رویدادهای هنری را در مکان‌های مختلفی می‌توان اجرا کرد. برپایی کنسرت، تئاتر، جشن سینما، یا دائر کردن نمایشگاه پوشاک و جواهر، رستوران و سفره‌خانه الزاماً نباید در کالبد یکی از نفایس ملّی چون عمارت مسعودیه باشد. استاد شهریار عدل می‌گفت «جامعۀ معاصر ما در کج‌سلیقگی معرکه است. چه در عرصه بین‌المللی که بسیاری از دستاوردهایمان را واگذاشته‌ایم تا دیگران سند به نام خود بزنند و چه در عرصه‌های داخلی. می‌گفت این چه ذائقه‌ای است که می‌خواهد مکانی تاریخی که روزگاری وزرا و دانشمندان و نخبگان کشور در آن کار و تنفس می‌کرده‌اند و خاطرۀ ده‌ها و صدها شخصیت تاریخی بر در و دیوار آن نقش بسته را به چایخانه و سفره‌خانه تبدیل کند!»

پی‌نوشت:

۱. مثلاً گاری‌ها/واگن‌هایی که هیأت باستان‌شناسان فرانسوی برای خاکبرداری در ویرانه‌های معظم «شوش» استفاده می‌کرده­اند جزء تاریخِ باستان‌شناسی و جزء تاریخ معاصر ماست. گویا سالیانی پیش‌تر، یکی از مسؤولان میراث فرهنگی خوزستان شماری از این ریل و واگن‌ها را برای استفاده در یک معدن امروزی به یک پیمانکار فروخت. مسؤولانی بعداً خواسته بودند تا آن‌ها را به شوش برگردانند، ولی پیمانکار مزبور رقم بالایی را مطالبه کرده بود و نهایتاً امروز سرنوشت واگن‌ها نامعلوم است. نمونه دیگر، خانه "رومن گیرشمن" و هیأت باستان‌شناسی او در بیشاپور فارس است که تا چندی پیش به صورت موزه مورد استفاده بود، اما به سبب بی‌درایتیِ مدیر کنونی میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس تخریب شد. نمونه دیگر، برخی یادگارها و لوازم کار "ارنست هرتسفلد" و "اریک اشمیت" در تخت­جمشید است که سالیانی پیشتر یکی از انباردارها آن­ها را به عنوان "خنزرپنزر" فروخت. این امر در مورد یادگارهای بسیاری دیگر از هیئت­های باستان­شناسی ایرانی یا خارجی که در سراسر ایران کاوش و پژوهش کرده­اند هم رخ داده است.

۲. نه تنها «اداره عتیقات» و «موزه ملّی» در آغاز در «عمارت مسعودیه» مستقر بوده و کسانی چون "ممتازالملک" و "آندره گدار" مدتی در آنجا فعالیت کرده‌اند و از این نظر باید حق و نقش تاریخی عمارت مسعودیه را محترم شمرد، بلکه مسعود "میرزا ظل‌السلطان" - بانی مسعودیه- نیز علائقی به جهت گردآوری آثار موزه‌ای داشت و در آن روزگار نیز قسمتی از این عمارت -هرچند محدود- شاهد نگهداری مجموعه‌هایی بوده است. ظل‌السلطان در کنار اشتیاق به گردآوری اشیاء قدیمی و قیمتی از جمله به گردآوری کلاه علاقه ویژه‌ای داشت. به این­ها باید حضور و سخنرانی تاریخی دانشمندانی چون "ارنست هرتسفلد" در مسعودیه را هم افزود که در تدوین قانون عتیقات نقش مهم و حیاتی داشتند.

شاید کسی بگوید همچون کارهای باستان­شناسی، موزه و موزه­داری در سابقه «عمارت مسعودیه» فعالیت­های دیگری هم هست و دیگران هم می­توانند مدعی آن باشند. پاسخ این است که امور دیگر - از آموزش عالی و حقوق تا هنر و سیاست - را در جاهای دیگر هم می­توان رسیدگی کرد و این کاربری به معنی نادیده گرفتن تاریخ مسعودیه نیست. وانگهی، «عمارت مسعودیه» از نفایس ملّی است و دو دهه است که در اختیار سازمان میراث فرهنگی قرار دارد و برای مرمت و احیاء آن تلاش فراوانی کرده­اند. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.»

محتوای این گزارش، نظر کارشناسی نویسنده محترم است و ایسنا در این زمینه موضع خاصی ندارد.

نمونه موزه‌های تأسیس شده
تصویری از شیوه کار و تجهیزاتِ هیأت کاوش‌­های باستان­شناسان فرانسوی در شوش
عکس‌­های قاب ­شده وزرایی که عمارت مسعودیه در هفت دهه -از وزارت معارف تا آموزش و پرورش- میزبان آنها بود بر دیوار عمارت حکیمیه در مسعودیه نصب شده بود. شخصیت‌های نامداری چون ملک‌الشعرای بهار، علی‌­اصغر حکمت، علی­ اکبر سیاسی، عیسی صدیق، محمود حسابی، و پرویز ناتل خانلری از جمله آن‌هاست.
 این تصوی سند آن است که "عمارت مسعودیه موزه فرهنگ معاصر ایران بوده است"
 نمونه ­ای از مکاتبات اداری روی سربرگ اداره عتیقات/وزارت معارف.
پی­ نوشت نامه به خط ایرج میرزا، شاعر معروف است که در آن زمان ریاست «اداره عتیقات» را عهده­ دار بوده است.
مرتضی خان ممتازالملک، وزیر معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه و مؤسس موزه ملّی.
موزه ملّی که در سال ۱۲۹۵ خورشیدی هنگام وزارت مرتضی خان ممتازالملک (وزیر معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه)
بنیاد گذاشته شد.در آغاز سده حاضر به تالار آیینه در «عمارت مسعودیه» انتقال یافت و در آنجا مستقر شد.
بعدها با تأسیس «موزه ایران باستان» آثار موزه ملّی از «عمارت مسعودیه» به بنای تازه ساز منتقل شد.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۶ تیر ۱۳۹۷ / ۰۱:۰۲
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 97041608538
  • خبرنگار : 71191

برچسب‌ها