• دوشنبه / ۱۴ تیر ۱۴۰۰ / ۱۶:۰۴
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1400041410083
  • خبرنگار : 71451

یک خاطره از اسارت

یک خاطره از اسارت

در گوشه اردوگاه محمد صادقی از اصفهان یک بشکه آب داغ کرده بود. او می‌خواست مشهدی یدالله را که توانایی شستن خود را نداشت، با آن آب داغ بشوید و لباس نو به او بپوشاند...

به گزارش ایسنا، در کتاب «او سلیمان بود» خاطراتی از سید آزادگان حاج علی‌اکبر ابوترابی روایت شده است. این مجموعه به اهتمام معلم آزاده محمد شقاقی تهیه شده و حاوی نکات شیرین و درس‌آموزی از این بنده مخلص خداست که آزادگان نقل می‌کنند.

محمد شقاقی جانباز و آزاده کاشانی سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۲ به اسارت درآمد. سال‌های اسارت این آزاده در اردوگاه موصل ۱ (موصل بزرگه) و رمادی ۲ کمپ ۷ (معروف به بین‌القفصین) سپری شد.

در بخشی از این اثر می خوانیم:«در گوشه اردوگاه محمد صادقی از اصفهان یک بشکه آب داغ کرده بود. او می‌خواست مشهدی یدالله را که توانایی شستن خود را نداشت، با آن آب داغ بشوید و لباس نو به او بپوشاند. پیرمرد جلو اتاق نشسته بود. حاج‌آقا آمد. پیرمرد را بلند کرد. دستش را بوسید و نوازش کرد. پیرمرد گفت: «ابوترابی هستی؟»  بله. پیرمرد گریست و مرید حاج‌آقا شد.

پیرمرد کُرد و سنی مذهب بود که حاج‌آقا به او بسیار احترام می‌گذاشت. ایشان با وجود کمبود آب، دستور داد پلاستیکی را مانند حوضچه نصب کنند تا او راحت و به سبک خود وضو بگیرد.»

کتاب «او سلیمان بود» توسط انتشارات پیام آزادگان به چاپ رسیده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha