امروز سیزدهم دی ماه و روزی است که صبح اش از افق نگاه سرداری طلوع می کند که چشمانش نافذترین چشمان دنیا بود، تقویم های ایران اسلامی رنگ مشکی بر تن کرده و باز هم اندوهبار و متاثر فراق یاری را فریاد می کنند که بودنش نعمتی بود و نبودنش اشک بر چشمان ولی.

امروز که رسیده یعنی دوسال از پرواز سیدالشهدای مقاومت به سوی معبود و یارانش می گذرد و ما همچنان با شعله هایی آغشته به خون فقدان سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را مویه کرده و آه می کشیم.

اما در سالروز شهادت این بزرگ مرد امت اسلامی تلاش کردیم در نشر خوبی ها سهیم بوده و از زوایه ای دیگر به تجلی ارادت عاشقان سردار بپردازیم و به همین منظور به سراغ بانویی رفته ایم که در مهریه اش سفر به کرمان و مضجع و مزار نورانی شهید سلیمانی را قرار داده است.

از این رو با سرکار خانم مریم امینی بانوی جوان اهل شهرستان آزادشهر استان گلستان به گفت و گو نشستیم تا از حس و حال وی و دلایل این اقدامش سوال کنیم و آنچه در ذهن و جان او می گذرد را برای مخاطبان و به ویژه عاشقان سردار دلها روایت کنیم:

به احترام روح سردار عقدمان را ۴۰ روز به تعویق انداختیم

او کلامش را با جملاتی از لحظات رسیدن خبر شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی آغاز می کند:

 بنده و خانواده مدتی بود با خانواده همسرم آشنا شده و برنامه ریزی هایی را برای برگزاری مراسم عقد در دی ماه ۹۸ انجام داده بودیم، در حین گفت و گوها و رفت و آمدهای اولیه برای شناخت بیشتر یکدیگر بودیم که خبر تاثربار شهادت حاج قاسم عزیز به ما رسید و همه ما را غرق در اشک و ماتم کرد اولش باورمان نمی شد اما کم کم متوجه شدیم که بله خبر صحت داشته و این نعمت الهی از کشور و مردم ما گرفته شده است.

به نشانه احترام به روح مطهر سردار سلیمانی مراسم عقدمان را تا بعد از چهلمین روز شهادت ایشان به تعویق انداختیم، در همین فاصله و در مراسمات گرامیداشت ایشان بود که من برای آنکه بتوانم نام و یاد شهید سلیمانی را در زندگانی ام برای همیشه ثبت داشته باشم و از دعا و عنایت ایشان بهره مند شوم با همسرم شرط کردم که مهریه ام سفر زیارتی به کرمان و مزار شهید سردار سلیمانی باشد.

وی واکنش همسر و خانواده همسرش در برابر شرط چنین مهریه ای را اینگونه به تصویر می کشد:

همسرم وقتی با این شرط و پیشنهادم مواجه شد نه تنها واکنش منفی نداشت بلکه با خوشحالی و خرسندی به من گفت علاقه ام به تو بیشتر شده و فکرش را هم نمی کردم که چنین همسری با اعتقادات راسخ نصیبم شده باشد و از این بابت خدا را هزاران مرتبه شکر می کنم. خانواده ایشان هم با خوشرویی و محبت این موضوع را پذیرفتند و خانواده خودم هم گفتند این برای ما افتخار است.

من به شدت به ایشان به عنوان الگو تعصب خاصی داشتم و با توجه به اتفاقی که رخ داده بود و شهادت ایشان دوست داشتم نشانه ای از ایشان همیشه در زندگی ام باشد و امیدوارم که سردار عزیز این اقدام را از من پذیرفته باشند.

همه فکر می کردند همسرم پاسدار است/ سردار برایش پوشش و رنگ و مذهب فرقی نداشت

او نکته جالبی را از واکنش افراد به ویژه آنها که شناختی نسبت به وی و همسرش ندارند بیان می کند که شنیدش خالی از لطف نیست:

وقتی این خبر بین دوستان و آشنایان و بعدتر میان مردم شهر پیچید همه با خود می گفتند که حتما شوهرش پاسدار و یا نظامی است، که خب البته شغل شریف پاسداری آرزو و افتخار بزرگی است ولی آنها هنوز هم فکر می کردند حاج قاسم فقط متعلق به عده ای خاص است اما من همسرم راننده خودروی سنگین است و خودم هم که به تازگی تحصیلاتم را در مقطع دیپلم تمام کرده ام خانه دار هستم.

نکته مهم این جاست که من اصلا به این خاطر عاشق سردار سلیمانی شدم که برایش هیچ قشر و گروهی در اولویت نبود و همه جوانان را فارغ از نژاد و رنگ و مذهب و پوشش دوست داشت و دختران خود می دانست. این روحیه سردار سلیمانی حتی از روحیه شجاعت و دلیری او هم برای من جذاب تر بود.

امیدوارم زینب سلیمانی من را خواهر خود بداند

من دوست دارم اگر صدایم به رهبر معظم انقلاب و دختر حاج قاسم زینب سلیمانی می رسد بگویم که ما همه دختران سردار سلیمانی هستیم و نمی گذاریم که رهبری تنها مانده و یا خانواده شهید سلیمانی احساس تنهایی کنند، فقط امیدوارم که زینب خانم ما را به عنوان خواهرش بپذیرد.

او خطاب به جوانان و هم سن و سالانش نیز آنها را به سادگی و قناعت توصیه می کند و میگوید:

خواهش من از جوانان عزیز این است که زندگی را بر خودشان سخت نگیرند و بگذارند زندگی با فضایی راحت تر و بدومن چالش آغاز شود، خودشان را درگیر هزینه های بسیار نکنند.

من حاضرم قسم بخورم که آنچه پایداری و استحکام برای خانواده می آورد مهربانی و محبت و خداترسی است و شک نکنید که مهریه های سنگین به اندازه سال تولد و عددهای گزاف هیچ کمکی به پایداری زندگی نمی کند.

انتهای پیام