• شنبه / ۲۵ دی ۱۴۰۰ / ۱۱:۰۴
  • دسته‌بندی: آذربایجان شرقی
  • کد خبر: 1400102518058
  • خبرنگار : 50256

روایت یکی از بازماندگان حادثه بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز

از شهیدی که در سردخانه زنده شد تا شهیدی که پیکرش به حالت سجده افتاده بود

از شهیدی که در سردخانه زنده شد تا شهیدی که پیکرش به حالت سجده افتاده بود

ایسنا/آذربایجان شرقی یکی از بازماندگان بمباران ۲۷ دی دانشگاه تبریز با حضور در تحریریه خبرگزاری ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی به تشریح ناگفته‌هایی از دوران آن حادثه پرداخت.

محمد منافی فرتوت به همراه دو تن دیگر از بازماندگان این حادثه در نشستی با خبرگزاری ایسنا، اظهار کرد: برخی عبارات هستند  مانند« دیگری را بر خود مقدم داشتن» که فقط در وجود  شهدا متبلور می‌شود. در یک بررسی و دسته بندی شعارهای دوران انقلاب، مشخص شد که در ۷۵ درصد آن‌ها کلمه استقلال به کار رفته است، ما نیز می‌توانیم به جای قناعت به شرح حال شهدا، با طبقه بندی وصیتنامه‌های آن‌ها، خواسته‌هایشان را مشخص کرده و به مردم ارائه دهیم و جامعه را با خط تفکر شهدا درگیر کنیم.

وی با گذری به شب حادثه بمباران کارگاه، افزود: موقعیت کاری من درست زیر جایی بود که بمب افتاده بود، اما چون آن روز زودتر به کارگاه رفته بودم، به جای دستگاهی که اغلب با آن کار می‌کردم، به سمت دستگاه تراشکاری که هفت متر با محل بمب فاصله داشت رفتم. دو نفر بعد از من، مهندس دل‌فکار در کنار برق سه فاز بود که متاسفانه با ۹۰ درصد سوختگی مواجه و به درجه جانبازی نائل آمد. دو نفر قبل از من و نزدیک به بمب نیز شهید رضوان جو قرار داشت.

این بازمانده بمباران ۲۷ دی ماه، گفت: شهید رضوان جو همیشه ناراحت بود و از خدا گله داشت که چرا تک فرزند است و نمی‌توانست به جبهه برود. وقتی هم که شهید شد، پیکرش درست به حالت سجده شکر افتاده بود و انگار که از خدا تشکر می‌کرد که خواسته‌اش را قبول کرده است.

منافی با اشاره به اینکه شهید اخترشمار پیش از شهادتش، می‌دانست که شهید می‌شود و این را به زبان آورده بود، ادامه داد: شهید رضاپور پیش از ورود به کارگاه، در ۱۵ عملیات شرکت کرده بود و یا یکی از شهدای ۲۷ دی، قبلا در خط مقدم گلوله به سرش خورده بود و در سردخانه وقتی دیده بودند نایلون پیچیده شده بر پیکرش بخار شده است، فهمیده بودند زنده است و سپس این شهید از تلاشش دست برنداشته و به جمع ما در کارگاه پیوسته بود و در نهایت در 27 دی در کارگاه فنی دانشگاه تبریز شهید شد. 

وی ادامه داد: من پیش از برخورد بمب به کارگاه، نورش را دیده بودم و زودتر از بقیه بچه‌ها هم به هوش آمدم، اول فکر کردم که بمب به کنار کارگاه افتاده است اما بعد دیدم که چگونه صدای ذکر یاحسین در فضای سالن پر شد. انگار که صدای ملائکه‌ای بود که به پیشواز بچه‌های شهید آمده بودند. 

منافی اظهار کرد: امروز از جنگ سخت به جنگ روایت‌ها رسیده‌ایم. در این راستا افرادی هستند که در دوران جنگ تحمیلی در کشور نبودند اما امروز با نام شهدا برای خود پله ترقی ایجاد می‌کنند.

وی خاطرنشان کرد: باید در اهداف برگزاری بزرگداشت‌های شهدای ۲۷ دی،  بازنگری شود چرا که هدف از برگزاری چنین رویدادهایی به صورت کلاسیک فقط سخنرانی و در انتها تقدیر از خانواده‌ها است، در حالی که می‌توان با تولید مقالات و ساخت محتوا|، به این حادثه، شکل جامع تری بدهیم که قابل درک برای نسل جوان باشد.

وی با تاکید بر اینکه می‌توانیم رفتار و شخصیت‌ شهدا را معرفی کنیم، گفت: ۱۰دقیقه از عملیات نجات یک خلبان ژاپنی  را در قالب ۴۰۰ صفحه کتاب منتشر کرده اند در حالی که شهدای ما زندگی  و شرایط ویژه ای را در جنگ دیده اند که اگربخواهیم ما هم می‌توانیم از این کتابها برای شهدایمان بنویسیم.

از شهیدی که در سردخانه زنده شد تا شهیدی که پیکرش به حالت سجده افتاده بود

وی در ادامه با بیان این‌که امروز با برخی سیاه نمایی‌ها نسبت به نیروهای انقلابی رو به رو هستیم، اظهار کرد: زمانی نیروهای بسیجی، در دل مردم جای داشتند و در واقع جزو نیروهای نجات دهنده کشور بودند. امروز هم این نیروها در راستای برقراری امنیت کشور تلاش می‌کنند اما سیاه نمایی‌ها باعث شده مردم با دید دیگری به آن‌ها نگاه کنند و نمی‌بییند که برای مقابله با دشمن چه تلاش‌هایی را انجام می‌دهند.

منافی که خود در تعدادی عملیات تخریب شرکت کرده است، در ادامه در خصوص این‌که چرا در دوران دفاع مقدس، گاهی رزمندگان به جای استفاده از سیم چین، بر روی سیم‌های خاردار می‌خوابیدند و در نهایت شهید می‌شدند؟، گفت: رزمندگان همیشه بر روی سیم خاردار نمی‌خوابیدند، بلکه ما از سیم چین استفاده می‌کردیم اما مثلا در یک عملیات تخریب، سیم چین در طول مسیر از جیب نیرو  افتاده بود اما عملیات به گونه‌ای بود که ما راهی جز گذر از آن سیم خاردار نداشتیم چرا که در غیر این صورت همراه با ما نیروهای دیگر نیز در محاصره قرار می‌گرفتند و هزاران نفر شهید می‌شدند. در آن حالت یکی از بچه‌ها، خود را سپر بچه‌ها می‌کرد و بر روی سیم خاردار می‌خوابید تا بچه‌ها بتوانند از آن رد شوند و در نهایت نیز خودش بر اثر جراحت و خون ریزی شدید، شهید می‌شد. 

وی هم‌چنین در مورد نحوه گذر نیروهای تخریب از میدان مین، تشریح کرد: ما شب‌ها از مناطقی که دشمن مین گذاری کرده بود به آرامی می‌گذشتیم و با کشیدن نوار نازکی بر روی زمین، محل گذر نیروها را مشخص می‌کردیم اما گاهی اتفاقاتی می افتاد  مثلا مسیر برای دشمن لو می رفت، در این شرایط خاص وقتی به میدان مین می‌رسیدیم، به اجبار، تعدادی از رزمندگان داوطلب می‌شدند و بر روی زمین غلت می‌خوردند تا بدن خود را سپر بچه‌ها بر روی مین قرار دهند. با شهادت نفر اول، نفر دوم شروع به غلت خوردن می‌کرد و دو نفر دیگر نیز نوار نازک را بر روی زمین می‌کشیدند.

وی خاطرنشان کرد: جوانان آن زمان، آماده شهادت بودند و در صورت ایجاب وضعیت، تن و جان خود را تقدیم خدا می‌کردند.

از شهیدی که در سردخانه زنده شد تا شهیدی که پیکرش به حالت سجده افتاده بود

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha