• دوشنبه / ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ / ۰۷:۲۰
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1400111107678
  • خبرنگار : 71451

یادی از چند فرمانده اطلاعاتی در دفاع مقدس

یادی از چند فرمانده اطلاعاتی در دفاع مقدس

سردار دریادار پاسدار علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سی و نهمین سالگرد شهادت سردار «حسن باقری» و روز اطلاعات و عملیات اعلام کرد که سال آینده روز نهم بهمن مصادف با سالروز شهادت حسن باقری، به‌ عنوان «روز اطلاعات عملیات در سپاه» نام‌گذاری خواهد شد..به همین بهانه مروری داریم بر چند عملیات اطلاعاتی در دوران دفاع مقدس.

به گزارش ایسنا، غلامحسین افشردی  معروف به «حسن باقری»، از فرماندهان اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در جنگ تحمیلی است. او روز نهم بهمن ماه ۱۳۶۱ برای شناسایی و آماده‌سازی عملیات «والفجر مقدماتی» در خطوط مقدم چنانه (منطقه فکه) به همراه چند تن از همرزمانش به شهادت رسید.

مأموریت ناممکن

هنگامی که فرماندهان جنگ  شایستگی و شجاعت عبدالزهرا مجدعبدی را دیدند به این نتیجه رسیدند که او باید در واحد اطلاعات و عملیات خدمت کند. عبدالزهرا منطقه‌ی هور را مثل کف دستش می‌شناخت امّا او فراتر از مرزها بود و مأموریت‌های برون‌مرزی‌اش آغاز شد. مأموریت‌هایی که حدودا هفت ماه طول می‌کشید و خانواده چشم‌ انتظارش بودند.

یادی از چند فرمانده اطلاعاتی در دفاع مقدس
شهید عبدالزهرا مجدعبدی

مأموریت‌هایی خطیر که بسیار مهم و حیاتی بودند او نیروی انجام مأموریت‌های ناممکن «قرارگاه فوق سِری نصرت» بود که وارد خاک عراق می‌شد و تا دل پادگان‌های مهم و نظامی عراق هم نفوذ می‌کرد تا اطلاعات جامعی را کسب کند.

با کمترین امکانات بیشترین اطلاعات را کسب می‌کرد و سرانجام در یکی از مأموریت‌های برون مرزی توسط شخصی به نام «ابونبیل» در محل قراری در خیابان الرشید بغداد، ‌لو رفت و اسیر نیروهای بعثی عراق شد. طبق اسناد به دست آمده عبدالزهرا در سال ۶۵ یکی از زندان‌های عراق اعدام و به شهادت رسیدند.

نفوذ به پایگاه هوایی عراق در دوره صدام

سردار احمد وحیدی از فرماندهان دوران هشت سال دفاع مقدس درباره سردار شهید حاج حمید تقوی‌فر ملقب به «سردار سامرا» روایت کرده است: «حاج حمید تقوی فر کسی بود که یک لحظه از مجاهدت قبل یا بعد از انقلاب غافل نشد و آرام ننشست و برای این مجاهدت خط و مرزی قائل نبود او آواره کوه و بیابان یا هور و صحرا بود.

یادی از چند فرمانده اطلاعاتی در دفاع مقدس
حاج حمید تقوی‌فر

 تقوی‌فر در دوران دفاع مقدس کارهای بزرگی کرد که افراد کمی قادر به انجام آن کارها اطلاعاتی  بودند. حاج حمید با نفوذ به پشت خطوط دشمن بعثی عملیات انجام می‌داد و شاید تنها کسی باشد که در دوره صدام توانست وارد یک پایگاه هوایی شود من نفر دومی را تاکنون نیافته‌ام.

«کاک مصطفی خیبری» که بود؟

در دوران دفاع مقدس صدرالله فنی‌زاده بارها به خاک عراق نفوذ کرده بود اما هرگز از چیستی و چگونگی فعالیت‌های خود کلامی بر زبان نیاورده بود. شاید مهمترین فعالیت شهید کارهای ایشان در حوزه برون مرزی و در کشور عراق باشد. او علاوه بر کمک‌های فکری و فرهنگی به مردم عراق عملیات‌های گسترده‌ای علیه رژیم بعثی صورت داد.

صدرالله علاوه بر هدایت عملیات‌های رزمندگان اسلام در خاک دشمن به انتقال فرهنگ و هنر اسلامی می‌کوشید. وی با تحمل مرارت‌ها برای عبور از مناطق صعب العبور کردستان عراق به برگزاری جلساتی با مجاهدین عراق می‌پرداخت. او که در انجام ماموریت‌های نظامی و عملیاتی از استعداد کم نظیری برخوردار بود و توانست با انجام عملیات‌هایی در خاک عراق حماسه‌های بسیاری را به نمایش بگذارد.

یادی از چند فرمانده اطلاعاتی در دفاع مقدس
شهید صدراله فنی‌زاده

آخرین مأموریت صدرالله در عراق ۶ ماه به طول انجامید و گام‌های بلندی در جهت آزادی و استقلال مردم مظلوم عراق برداشت. او کمک به محرومین سراسر دنیا را سرلوحه خود قرار داده بود و علاوه بر حضور در عراق در لبنان هم حضور داشت و از هر مکان و زمانی جهت ضربه زدن به دشمنان اسلام بهره می‌برد. کردها به صدرالله، «کاک مصطفی خیبری» و عرب‌ها به او «ابوفاطمه» می‌گفتند.

نخستین نفوذ اطلاعاتی رزمندگان سپاه

از فرماندهی کل سپاه، دستور جدیدی به قرارگاه سِری نصرت رسیده بود. عملیات بعدی، شناسایی استان‌های عراقی هم جوار هور از همه نظر بود. از نظر نظامی و محل سایت‌های موشکی هوایی، زمینی و توپخانه، نیروهای نظامی در همه رده‌ها، وضعیت اقتصادی، صورت‌بندی‌های اجتماعی، ذخایر نفتی و صنعتی، پل‌های استراتژیکی، جاده‌های مواصلاتی و ترانزیتی، نحوه ارتباط و هماهنگی آن‌ها تا مرکز بغداد و حتی کاخ صدام.این بار نیروهای شناسایی، هم زمان با ادامه شناسایی‌ها در هور باید تا عمق خاک عراق هم پیش می‌رفتند و میزان هوشیاری دشمن را تخمین می‌زدند. این دستور، نشانه‌ای از راهبرد جدید جنگ و انتقال نبرد از خشکی به آب بود.

اجرای اولین مأموریت برون‌مرزی، نصیب عبدالمحمد سالمی از نیروهای قرارگاه سری نصرت شد. عبدالمحمد در قدم اول، متمرکز شد بر نیازهای مقدماتی، سپس نیازمندی‌های محیطی. اولین نیاز او اسناد و مدارکی بود که برای او هویتی عراقی می‌ساخت. کارت شناسایی و برگه‌های مرخصی از ارتش عراق. مدارکی که شکل و فرم و رنگش به طور مرتب، توسط ضد اطلاعات ارتش عراق تغییر می‌کرد. در قدم بعدی، عبدالمحمد به راه بلدهایی از مجاهدین عراقی در داخل خاک عراق نیاز داشت تا سرپل‌هایی مطمئن در تأمین خانه‌های امن در خاک دشمن باشند. این انتخاب از آن جهت دشوار بود که این گونه افراد هم خودشان و هم خانواده‌هایشان زیر مراقبت شدید سازمان استخبارات عراق بودند.

عبدالمحمد در نهایت دقت، با چند خانواده مجاهد عراقی از بین خانواده‌های متعددی که از عراق گریخته بودند و در هور و خشکی‌های نزدیک آن ساکن بودند، تماس برقرار کرد. با تدارک چنین مقدماتی، چندین بار شرایط را بررسی و کنترل کرد، ابزار و تجهیزات متناسب با شرایط محیطی، سلاح و مهمات انفرادی و لباس‌های نظامی عراقی و عربی را سنجید و همه را مهیا کرد و آماده شد.

با آماده شدن امکانات و مقدمات این مأموریت، دیگر جای صبر و تعلل نبود. آخرین توصیه‌ها و سفارش‌ها در آخرین شب بر سر سفره شام، جریان نوای آرام کلام علی بود در قلب مطمئن عبدالمحمد و خداحافظی او با قرارگاه نصرت و حرکت به مقصد عراق. حالا دیگر عبدالمحمد بود و دو نفر از نیروهای بومی سوسنگرد و هویزه و پنج نفر از مجاهدین عراقی. همه چیز، حتی از چشم دیگر افراد قرارگاه نصرت مخفی بود. این چنین مأموریتی برای عبدالمحمد شروع شد که بازگشت از آن معلوم نبود. نتیجه این مأموریت و تأثیرگذاری آن در توازن معاملات رزم میان ایران و عراق و امکان انتقال جنگ از خشکی‌ها به هور بود. عبدالمحمد به همراه کسانی که با خود همراه کرده بود سوار بر یک قایق موتوری شدند که دو «بَلم» را یدک می‌کشید. آن‌ها می‌رفتند و آرام آرام از دید علی دور می‌شدند. مسافت طولانی بود وسعتی به اندازه دو استان «العماره» و «بصره» از خطوط عملیاتی عراق تا عقبه یگان‌های درگیر و احتیاط. مسافتی خطرناک و مین گذاری شده از انواع تله‌های انفجاری در برابر چشم‌های گشتی‌های عراقی.

یادی از چند فرمانده اطلاعاتی در دفاع مقدس
شهید عبدالمحمد سالمی

وظیفه مجاهدین عراقی این بود که عبدالمحمد از اسکله خودی تا مکانی در هور همراهی کنند و سپس او را به دو مجاهد دیگر بسپارند. این دو نفر نیز باید عبدالمحمد را تا مسیری می‌بردند و به مجاهدین دیگر تحویل می‌دادند. مجاهدانی که عبدالمحمد را دست به دست می‌کردند، باید در خانه‌های امن تیمی که با نی‌ها در هور ساخته شده بود، روزها تا بازه زمانی یک ماهه به انتظار عبدالمحمد می‌ماندند و از غذاهایی که معمولا نان، خرما و کنسرو بود و از قبل توسط عبدالمحمد تدارک دیده شده بود استفاده می‌کردند و گاهی از هور، ماهی صید می‌کردند.

از لحظه جدایی از علی تا مرز آبی ایران و عراق، نزدیک به یک ساعت راه بود. با نزدیک شدن به مرز، قایق موتوری خاموش و به سرعت زیر «نِی‌ها» پنهان شد. بقیه مسیر باید با بلم‌ها و چوب‌دستی به عنوان پارو، آرام و بی‌صدا و به صورت درازکش در کف بلم، بدون نشستن یا ایستادن ادامه می‌یافت. از این جا تا رسیدن به محل تحویل عبدالمحمد به دو مجاهد عراقی ساکن در عراق، ۱۰ ساعت پارو زدن نیاز داشت و در صورت برخورد با کمین‌ها و گشتی‌های عراقی احتمال یکی، دو روز استقرار در بلم‌ها داده شده بود.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha