• چهارشنبه / ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ / ۱۴:۲۰
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1400112721136
  • خبرنگار : 71451

داستان تارومار شدن تانک‌های عراقی در فاو

داستان تارومار شدن تانک‌های عراقی در فاو

در عملیات والفجر۸ ما آن‌قدر نزدیک با دشمن درگیر می‌شدیم که با دیدن انهدام و آتش گرفتن تانک‌ها و ادوات زرهی و اینکه عکس‌العملی را نشان نمی‌دهند بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم نیروهای خودی هستند و عملیات را متوقف می‌کردم

به گزارش ایسنا، سرهنگ خلبان حسین وکیلی درباره عملیات «والفجر۸« روایت می‌کند: «در حدود ۱۰ کیلومتر جلوتر از خط اصلی در حال شناسایی نخلستان‌های شرقی اروندرود بودم که یک‌مرتبه از بین نخل‌ها یکی از توپ‌های پدافند خودی به خیال اینکه بالگرد عراقی هستم به‌سویم شروع به تیراندازی کرد. من بالای توپ پرواز و دور می‌زدم و دقیقاً می‌دیدم که در اثر شلیک توپ ضد هوایی شاخ و برگ‌های سر نخل‌ها به هوا پرتاب می‌شوند. علت اصابت قرار نگرفتنم هم این بود که درست در مرکز و روی سر توپ قرار داشتم.

*سالروز اجرای عملیات «والفجر۸»

از همان منطقه دوباره به عقب و سمت غرب رودخانه و نخل‌های عراق پرواز و گردش کردم. پس از چند دور گردش متوجه شدم موتورسواری که سرخم کرده در حال حرکت از سمت رودخانه به‌سوی جاده فاو بصره است و به‌سوی او تیراندازی می‌شود. امتداد جاده فاو بصره را که نگاه کردم تعداد زیادی تانک‌های دشمن را دیدم که جاده را پرکرده بودند، به‌سرعت تصمیم به دور زدن و احضار دو فروند بالگرد «کبرا» داشتم که دیدم آن‌ها در حال پرواز به سمت من هستند. بعداً فهمیدم که آن‌ها هم از تأخیر من نگران و برای یافتنم به تلاش افتاده بودند.

در آن پرواز خلبانانی مثل حسین پور، مقدمی و خدابنده لو هم شرکت داشتند که خدابنده لو با بالگرد نجات پرواز می‌کرد. محل استقرار تانک‌ها را به آن‌ها گفتم و سریع به جان آن‌ها افتادیم. از شانس خوب ما طرفین جاده فاو – بصره فضای زیادی برای مانور تانک‌ها نبود و به علت باتلاقی بودن زمین با کوچک‌ترین مانوری در گل می‌ماندند و هدفی ثابت برای ما می‌شدند. تعداد زیای از آن‌ها را مورد هدف قراردادیم و افرادی را که در حال فرار بودند به رگبار بستیم. آن عملیات باعث شد یکی از ضد حمله‌هایی که دشمن قصد اجرای آن را داشت عقیم بماند.

هم پرواز من در اکثر مأموریت‌ها و عملیات‌های قبل، امیر سرتیپ محمود بابایی بود که در هر پرواز و مأموریت مسئولیت را باهم تقسیم و تشریک‌مساعی داشتیم. ایشان در آن عملیات به علت حضور در دوره عالی شرکت نداشت و من کاملاً دست‌تنها و فرصت هیچ‌گونه استراحتی برایم نبود. خوشبختانه هم پروازم در آن عملیات سرهنگ زنده‌دل بود که خلبانی بسیار مؤثر و آرام و خونسرد بود.

گذشته از قرارگاه عقاب که محل استقرار بالگردها بود قرارگاه تاکتیکی دیگری بانام «المهدی» در شرق چویبده داشتیم که وقتی از آن پرواز بازگشتیم تیم دوم در آن قرارگاه برای انجام عملیات آماده نشسته بود. من جای خودم را با یکی از خلبان‌ها عوض کردم و برای در هم کوبیدن بقیه همان ستون دوباره به پرواز رفتم. در آن پرواز آن‌قدر ستون‌های دشمن را در جاده‌های فاو – بصره و فاو – ام القصر منهدم کردیم که براثر شنود و استراق سمع برادران سپاه، فرمانده گارد ریاست جمهوری عراق با بی‌سیم اعلام کرده بود (بالگردهای ایران امکان هر تحرکی را از ما گرفته‌اند).

در عملیات والفجر۸ ما آن‌قدر نزدیک با دشمن درگیر می‌شدیم که با دیدن انهدام و آتش گرفتن تانک‌ها و ادوات زرهی و اینکه عکس‌العملی را نشان نمی‌دهند بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم نیروهای خودی هستند و عملیات را متوقف می‌کردم، متأسفانه ارتباط با خطوط خودی برقرار نبود که خاطرم کاملاً جمع شود، اما وقتی به قرارگاه بازگشتیم و دیدم که دوستانمان بسیار شادی می‌کنند و اعلام کردند: (عملیات شما درست بوده و آن‌ها دشمن بوده‌­اند که سردرگم و گیج شده بودند) خوشحال شدم. البته در همان عملیات یک ترکش جانانه به شیشه بالگرد خلبان رضا مقدمی اصابت کرد و زیر چشم ایشان را بشدت زخمی کرد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha