به گزارش ایسنا، محمود خضرایی روز پانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۲۶ در تهران متولد شد. محمود دوران ابتدایی و متوسطه را در شهر تهران سپری کرد. بعد از اخذ دیپلم با توجه به علاقه وافری که به فراگیری علم و دانش داشت، در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته مهندسی پذیرفته شد؛ اما به علت این که پدرش در تنگنای مالی قرار داشت نتوانست وارد دانشگاه شود و تصمیم گرفت وارد دانشکده افسری نیروی هوایی شود. هشتم آبان سال ۱۳۴۵ وارد این دانشکده شد و در مهر ماه سال ۱۳۴۸ با درجه ستواندومی فارغ التحصیل شد.
دانشکده خلبانی و دوره خلبانی در آمریکا
از آن جایی که علاقه زیادی به پرواز داشت، تصمیم گرفت وارد دانشکده خلبانی شود. برای ورود به آن جا اقدامات مقدماتی را طی کرد. پس از طی آزمایشها و معاینات مقدماتی وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندان دوره مقدماتی پرواز در ایران، برای فراگیری دوره پیش رفته پرواز به کشور آمریکا اعزام شد. محمود به علت این که بعد از فارغ التحصیلی از دانشکده افسری وارد دانشکده خلبانی شده بود، به عنوان افسر ارشد به آمریکا اعزام شد و شروع به یاد گیری فن خلبانی در پایگاه ریس آمریکا کرد.
درسال ۱۳۶۲ خضرایی از سوی فرماندهی نیروی هوایی به سمت فرمانده پدافند هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و این انتخاب به این دلیل بود که او قبل از آن که یک خلبان باشد، یک افسر کنترل شکاری نیز بود و اشراف خوبی بر پدافند داشت. در مدت حضور خضرایی در این سمت، خدمات قابل توجهی در پدافند داشت.
در اواخر سال ۱۳۶۳ به سمت فرمانده مرکز آموزشهای هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شد و تا زمان شهادت در همین پست خدمت میکرد. در همین زمان تحولات بزرگ در این مرکز انجام می پذیرد و او توانست خدمات ارزنده ای را در این مرکز انجام دهد و از خود یادگاری مناسبی برجای بگذارد. او بزرگوار علیرغم داشتن بیش از ۱۸۰۰ سورتی پرواز و انجام مأموریتهای جنگی همواره می گفت: «اگر فرماندهی بر من تکلیف نبود، مایل بودم حضور مستقیم و بیشتری در جبههها داشته باشم.»
روایت شهادت
در دو ماه آخر عمرش، مرتبا می گفت مدت زیادی این جا نیستم و پیگیر کارها بود. مرتب به مناطق جنگی پرواز می کرد تا این که روز وصال می رسد. تصمیم گرفته میشود با توجه به آغاز عملیات والفجر ۸، عدهای از یاران امام برای بازدید مناطق جنگی به اهواز بروند. قرار می شود که خضرایی هم با این جمع به اهواز برود.
اواخر بهمن ماه سال ۱۳۶۴ خضرایی درحال ترک منزل، از همسرش وصیتنامه اش را طلب میکند و آخرین تغییرات را در آن اعمال میکند. با عزیمت به فرودگاه مهرآباد تهران، هواپیمای مسافربری به مقصد اهواز به پرواز درمیآید. همه چیز به خوبی پیش می رفت که ناگهان اهواز مورد حمله هوایی قرار میگیرد و یکی از جنگنده های دشمن در آستانه ظهر هواپیمای مسافربری حامل آنها را در آسمان شهر اهواز هدف قرار میدهد و تمامی نفرات حاضر در هواپیما از جمله سرهنگ محمود خضرایی به همراه آیت الله محلاتی و تعدادی از نمایندگان مجلس شواری اسلامی و قضات دیوان عالی کشور شهید میشوند و به ملکوت اعلی می پیوندند.
درهنگام شهادت درحال خواندن قرآن
هنگامی که پیکر مطهر او را پیدا کرده و آن را مشاهده میکنند، درلابه لای انگشتان دست دیگرش ورقههای قرآن بوده است. نقل است کسانی که پیکرش را مشاهده کردند میبینند که در یک دست تسبیح ودر لا به لای انگشتان دست دیگرش ورقهای قرآن بوده است با مضمون این آیۀ شریفه: «... ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین.»(آل عمران /۱۴۷)
شهید خضرایی به آرزوی دیرینه خود رسیده بود. او بارها می گفت: «من دوست ندارم که بر روی زمین بمیرم، دوست دارم تا در آن بالا بمیرم. و حقیقتا که چه خوب شهید شد و چقدر زیبا به آرزوی خود رسید در آن بالاها درحال راز و نیاز با خدای خود. ان شاءالله که خداوند با قرآن محشورش نماید.»
انتهای پیام
نظرات