• چهارشنبه / ۱۷ فروردین ۱۴۰۱ / ۱۹:۴۳
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1401011708522
  • منبع : مطبوعات

امپراتور آوریل

امپراتور آوریل

رومی‌ها در تاریخ‌شان فرمانروایان عجیب و دیوانه کم نداشتند و کاراکالا یکی از آنان بود. با آخرین نسل از شاهان اشکانی هم‌دوره بود و به قول آندره ورستاندیک، سرشتی متفاوت با فرمانروایان ایران داشت.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «او «مردی بدسرشت و خشن بود که از سر تا پایش پستی می‌بارید؛ تا آنجا که می‌توانست برادر کوچک خودش را در آغوش مادرش به قتل برساند. در خطابه‌هایش از جنگ‌های اسکندر در شرق می‌گفت و به رویای جنون‌آمیز لشکرکشی تا رود سند و نابودی امپراتوری اشکانی می‌اندیشید.»

به قدرت که رسید، سیاست تهاجمی ناشیانه‌ای در مواجهه با اشکانیان در پیش گرفت، سوریه را پایگاه عملیات نظامی خود قرار داد و به ارمنستان دست‌درازی کرد اما کاری از پیش نبرد. از آنجا عقب نشست و به شاه اشکانی، اردوان پنجم پیشنهاد صلح و دوستی داد. نامه‌ای نوشت و در آن از اتحاد گفت، از بازار بزرگی که در قلمرو هر دولت وجود دارد و به شرط رونق تجارت، فعال می‌شود. نوشت که دو امپراتوری به چنین صلحی نیاز دارند و من، خودم با ازدواج با دختر شما دوام این صلح را تضمین می‌کنم. شاه اشکانی ابتدا کمی تردید داشت اما بعد از محاسبه منافع صلح و رونق بازرگانی، پیشنهاد امپراتور روم را پذیرفت و کاراکالا را برای بردن عروسش به ایران دعوت کرد. جشن ازدواج در جلگه‌ای نزدیک تیسفون برگزار شد. همه‌ چیز خوب و عادی پیش می‌رفت و حتی داماد «جملاتی تملق‌آمیز نثار شاه، پسران و اشراف و مردم شجاع تیسفون کرد که با محبت فراوان نام او را هورا می‌کشیدند.» هر چه جشن گرم‌تر می‌شد، شمار بیشتری از نگهبانان شاه و محافظان سلطنتی، سلاح‌شان را کنار می‌گذاشتند و در مهمانی غرق می‌شدند. جز تعداد کمی از مردان شاه، کسی برای محافظت از او باقی نمانده بود. سرانجام، کاراکالا نیت اصلی خودش را رو کرد و نقشه‌ای را که برای انجام آن به ایران آمده بود به اجرا گذاشت. هدف‌شان شاه اشکانی بود اما «تقدیر این‌ گونه رقم خورد که اردوان، به سبب فداکاری محافظانش، به‌سرعت از دست لژیونرها بگریزد و جان خودش را حفظ کند.»

شاه اشکانی گریخت و نجات پیدا کرد اما بسیاری از نزدیکانش کشته شدند. خبر این عهدشکنی و خیانت به گوشه و کنار کشور رسید و دیگر شاهزادگان و بزرگان خاندان اشکانی را - که بیشترشان متعلق به شاخه‌های دیگر این خاندان بودند - پشت سر شاه متحد کرد. همگی تصمیم به انتقام داشتند. اما کاراکالا مدتی در بین‌النهرین ماند و «بقیه سال را به وقت‌گذرانی در منطقه، غارت و نابودکردن هر چیز که نمی‌توانست با خود ببرد، گذراند.» همان زمان، اشکانیان برای جنگ آماده می‌شدند و با چند حمله به دژهای روم در آسیا، جدی بودن خودشان را نشان می‌دادند. اما پیش از رویارویی دو سپاه، جمعی از فرماندهان همراه کاراکالا - که شکست در جنگ را قطعی می‌دیدند و از دیوانگی‌های امپراتور هم عاصی شده بودند - تصمیم دیگری گرفتند. آنان «به یاد آوردند که کاراکالا مسئول واقعی تمام این کثافت‌کاری‌هاست و برای اجتناب از سقوط خود که احساس می‌شد سقوط وحشتناکی خواهد بود، اندیشه قتل او به خاطرشان رسید. اگر کاراکالا برای صلح و آرامش روم مضر بود، جنگ او هم بیش از آن به کشور آسیب می‌رساند. همچنین بیشترشان معتقد بودند که مرگ او احتمالا خشم اشکانیان را آرام می‌کند.»

خلاصه این که نقشه‌ای برای قتل کاراکالا کشیدند و او را روی پله‌های معبدی از معابد نزدیک حران به ضرب خنجر از پا درآوردند. کاراکالا چهارم آوریل ۱۸۸ میلادی متولد شد، حدود شش سال به تنهایی فرمانروایی کرد و هشتم آوریل ۲۱۷ کشته شد. آن چه بعد از مرگ او میان ایران و روم گذشت، روایت دیگری را می‌طلبد.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha