• چهارشنبه / ۱۸ خرداد ۱۴۰۱ / ۰۷:۴۵
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 1401031812166
  • خبرنگار : 71626

پیری که دقیقه‌ای از عمر را تلف نمی‌کرد!

پیری که دقیقه‌ای از عمر را تلف نمی‌کرد!

۷۱ سال زندگی به مردی که بسیارکم‌ استراحت داشت و دقیقه‌ای از عمر را تلف نمی‌کرد، فرصت تالیف صدها کتاب و هزاران مقاله را داد؛ سعید نفیسی که هیچ‌گاه به تجمل و شکوه تمایل نداشت، همین که قلم روی کاغذ می‌گذاشت بدون مکث و توقف به‌جلو می‌رفت.

به گزارش ایسنا، این زبان‌شناس، شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر فقید که در چنین روزی (۱۸ خردادماه) متولد شد، در شرح حالی از خود که چندی پیش از مرگش، در دفتر شهریار نقوی (منتشرشده در: وحید آذر ۱۳۴۵ شماره ۳۶) نگاشته، می‌گوید: «اینجانب سعید نفیسی، پسر مرحوم دکتر علی‌اکبر نفیسی ناظم‌الاطباء از احفاد حکیم برهان ادین نفیسی بن عوفی بن حکیم کرمانی طبیب معروف قرن هشتم و نهم هجری،‏ مؤلف کتاب‌های مشهور در طب و شارح کتب ابن سینا و دیگران در تهران در ۱۸ خردادماه‏ ۱۲۷۴ شمسی مطابق با ۸ ژوئن ۱۸۹۶ میلادی متولد شده است. از جانب ما در نوادۀ میرزا آقاخان اعتمادالدوله نوری، صدر اعظم معروف ناصرالدین‌شاه است. دورۀ ابتدائی و متوسطه را در تهران تحصیل کرده و دروه عالی ادبیات را در سویس و فرانسه پیموده است. سفرهای متعدد به اروپا، از آن‌جمله: سویس، ایتالیا، آلمان، اتریش، چکوسلواکی، مجارستان‏، بلغارستان، رومانی، اتحاد جماهیر شورری، دانمارک، هلند، ترکیه، عراق، لبنان، سوریه، مصر، پاکستان، افغانستان و هندوستان کرده است.

استاد دانشگاه تهران و عضو مؤسسۀ فرهنگستان ایران و استاد دانشگاه کابل و استاد موقتی Visiting Professor در دانشگاه‌های اله‏آباد، بنارس، لکنهو، بمبئی، پتنه، ناکپور، دهلی، کلکته، علیگره، حیدرآباد دکن و تریواندروم و استاد موقتی‏ دانشگاه قاهره و استاد دانشگاه سن‏ژزف در بیروت. تاکنون صدوچهل‌ونه کتاب و نزدیک‏ دوهزار مقاله در موضوعات ادبی و تاریخی به زبان‌های مختلف فارسی، اردو، ترکی، عربی، ارمنی‏، فرانسه، انگلیسی، آلمانی، دانمارکی و عبری از او منتشر شده است. نزدیک صدوپنجاه‏ کتاب چاپ‌نشده دیگر دارد که به‌مرور از وی منتشر خواهد شد. از زبان‌های قدیم به اوستا، پارسی باستان، پهلوی، ارمنی، سریانی و پرتغالی آشناست. به‌عقیده من، جوانان دانشمندی که‏ می‌خواهند نامی از خود در جهان بگذارند، باید بیش از همه چیز عاشق دل‌داده حق و حقیقت و پس از آن عاشق کار خود و ملت خود و زبان خود و بالاتر عاشق جهان و آدمی‌زادگان باشند، تا عاشق نباشد کشی شادکام و نیکنام در جهان نمی‏زید و نامش پس از مرگ‏ جاودان نمی‌‏ماند.»

پیری که دقیقه‌ای از عمر را تلف نمی‌کرد!

عیسی صدیق، چهره فقید فرهنگی و استاد ادبیات دانشگاه تهران، که آشنایی او با نفیسی به سال ۱۲۹۷ و آغاز همکاری‌اش به ۱۳۰۴ برمی‌گردد، در «چند خصلت از سعید نفیسی» (منتشرشده در نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال چهاردهم، بهمن ۱۳۴۵، شماره ۳) درباره این چهره که امروز اگر در قید حیات بود، ۱۲۷ساله می‌شد، نوشته است: «در مدت چهل سال همکاری با سعید نفیسی چند خصلت پسندیده در او دیدم که مناسب است دراین‌جا مخترا ذکر شود. 

نخستین خصلت ممتاز او سادگی بود در زندگانی. هیچ‌گاه به‌جاه و جلال و تجمل و شکوه تمایل نداشت. از حیث غذا و لباس و مسکن به‌حداقل قانع بود و در معاشرت بی‌تکلف. تا آن‌جا که اطلاع دارم او نخستین نویسنده‌ای بود که از آغاز بر پشت جلد تالیفات خود از استعمال عنوان و لقب و کلمات آقا و میرزا و خان که همه جا معمول و متداول بود احتراز می‌جست و به‌ذکر «سعید نفیسی» اکتفا می‌کرد.»

صدیق در جای دیگری از این نوشتار به خصلت دیگری از نفیسی اشاره کرده و آورده است: «ممدوح او پشت‌کار و فعالیت بی‌حدوحصر بود. بسیارکم‌ استراحت داشت و دقیقه‌ای از عمر را تلف نمی‌کرد. در حضر و سفر همواره به مطالعه و تدریس یا تالیف و انتشار کتاب می‌پرداخت. وقتی در تهران بود در آن واحد دوسه کتاب زیر طبع داشت و شخصا آن‌ها را تصحیح می‌کرد. در سفر شیراز به کازرون و بوشهر در فروردین ۱۳۱۹ - در سفر هندوستان در آذرماه ۱۳۲۸ - در سفر آمریکا برای شرکت در چهارمین کنگرۀ بین‌المللی هنر و باستان‌شناسی ایران در اردیبهشت ۱۳۳۹ که با هم بودیم همواره کتاب مطالعه می‌کرد. من از تالیفات او آمار صحیحی در دست ندارم ولی تردید نیست که عدۀ زیادی کتاب تدوین کرده یا از متون قدیم تصحیح و تنقیح کرده و چند صد مقاله نوشته است.»

این استاد فقید دانشگاه تهران، نفیسی را عاشق جمع‌آوری کتاب معرفی کرده و نوشته است: « با زحمات بسیار کتابخانۀ باارزش و جامعی فراهم آورد. هرجا کتابی سراغ می‌کرد به امانت می‌گرفت. اگر خطی بود استنساخ می‌نمود و اگر چاپی کوشش می‌کرد نظیر آن را به‌دست آورد. در سفر هندوستان در ۱۳۲۸ که چندی با هم بودیم خبر دادند که نزدیک شهر علگره در قصبه‌ای به‌نام حبیب گنج کتابخانه‌ای است با چندهزار جلد کتاب خطی و چاپی به‌فارسی، از آن یک نفر ایرانی که در قدیم از شیروان(خراسان) به هندوستان رفته و در آن‌جا سکنا گزیده است. در اثر تمایل شدید نفیسی بدانجا رفتیم. در اطراف حیاطی که مبدل به‌اصطبل و سرگین‌زار شده بود چند اطاق مملو از کتاب بود ولی هوای سوزان و گزنده و میلیون‌ها مگس و پشه توقف در آن محل را غیر ممکن می‌ساخت معذلک عشق سعید نفسی باعث شد که مدتی تمام مشقات طاقت‌فرسا را تحمل کند تا از یک کتاب خطی نسخه بردارد. 

با این‌که کتاب را با زحمات بسیار به دست می‌آورد از امانت دادن آن دریغ نمی‌کرده به گشاده‌روئی به‌ طالبان علم به‌عاریت می‌داد. 

به‌علاوه اسامی کتب و مولفین به‌طوری در حافظه‌اش نقش می‌بست که خود چون کتابخانۀ متحرکی بود و جویندگان از آن بهرۀ وافی می‌بردند.»

به گفته صدیق، دیگر صفت برجستۀ نفیسی در تالیفاتش مشهود است و آن شیرینی و شیوائی و روانی انشای اوست: «سعید نفیسی با سرعت و به‌طور طبیعی از وجودش تراوش می‌کرد. به‌قول بوالو (Boileau) شاعر و منتقد شهیر فرانسوی، هر نویسنده برای شعر و گفتار و کتاب خود پیش‌نویس تهیه می‌کند - چندین‌بار در آن دست می‌برد و حک و اصلاح می‌کند تا جرئت عرضه داشتن آن را پیدا کند. سعید نفیسی همین که قلم روی کاغذ می‌گذاشت بدون مکث و توقف به‌جلو می‌رفت و با کمال سرعت جمله‌ها را پشت سر یکدیگر می‌نگاشت و در بسیاری از اوقات از فرط اطمینان به‌ خود بدون مرور به مدیر مجله یا مطبعه می‌داد.»

پیری که دقیقه‌ای از عمر را تلف نمی‌کرد!
عیسی صدیق

سعید نفیسی در ۲۳ آبان‌ماه ۱۳۴۵ در تهران از دنیا رفت.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۸ ۱۱:۳۲

راهش پررهرو، یادش گرامی و روانش مینوی باد.

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۸ ۱۶:۱۷

خیلی ممنون که درباره این استاد ارزشمند مطلب نوشتین.

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۸ ۱۶:۲۰

بنام خدای مهربان سووالی که هنوز توفیق دریافت پاسخ آنرا نداشته ام و بعید مینماید که روزی برسد که داشته باشم اینست که این کره خاکی مگر وسعتش تا به کجا ست که توانست این بزرگان را با داشته هایش در آغوش خود جای دهد؟

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۹ ۰۹:۰۹

وات؟!؟!

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۹ ۱۳:۲۳

تو حالت خوش نیست نه خداوند رو شناختی نه انسانیت رو شناختی

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۲۰ ۱۷:۳۶

بزرگي بزرگ مردان را لطفا با سايز بدن خودتان مقايسه نكنيد.

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۸ ۲۳:۰۰

عالی بود

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۹ ۱۰:۰۵

بی شک از مفاخر ادبیات معاصر هستند..جمله ای بسیار زیبا در مورد شاهنامه دارند..ایشان را می‌توان سلطان ادباء تام نهاد..

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۹ ۱۳:۱۱

این سرزمین ازاین مردان بزرگ بسیار به خود دیده و خواهد دید روانشان غریق رحمت حق باد.

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۱۹ ۱۵:۲۵

من آنقدر در مقابل این مرد کوچکم که فقط مجبورم به احترامش بایستم وحرف نزنم

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۲۰ ۲۳:۴۶

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

avatar
۱۴۰۱-۰۳-۲۰ ۲۳:۵۴

کاش یه کم شبیه این بزرگان زندگی می کردیم.....