• چهارشنبه / ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ / ۰۹:۲۰
  • دسته‌بندی: مازندران
  • کد خبر: 1402062213831
  • خبرنگار : 50618

از کف جامعه تا لاکچری‌پوش‌ها در راسته تعمیرکاران کیف و کفش

روایت سه جوان تعمیرکار از رونق بازار تعمیرات کیف و کفش در آستانه بازگشایی مدارس

روایت سه جوان تعمیرکار از رونق بازار تعمیرات کیف و کفش در آستانه بازگشایی مدارس

ایسنا/مازندران چند روزی تا بازگشایی مدارس بیشتر نمانده و یک بار دیگر تب‌وتاب خرید کیف و کفش دانش‌آموزان در خانواده‌ها جان گرفته‌است، اما از یک سو افزایش قیمت‌ها و از سوی دیگر نبود کالای باکیفیت باعث شده تا خانواده‌ها به جای خرید، به سمت تعمیر کیف و کفش مدرسه برای فرزندانشان بروند.

اگر شما هم تصور می‌کنید در مراجعه به تعمیرکاران کیف و کفش با پیرمردهای عینک به چشم و دست‌های پینه‌بسته آنها روبرو می‌شوید، این گزارش ممکن است نظرتان را تغییر دهد. «محمدعلی»، «رضا» و «میرزایی» سه جوان تعمیرکار کیف و کفش هستند که در حجره‌های کوچک بازار نرگسیه ساری مشغول به کارند.

هر سه آنها متولد دهه‌های ۷۰ و ۶۰ هستند و تعمیر کیف و کفش شغل اصلی آنهاست. اگرچه درآمد زیادی ندارند، اما در مقابل تفکر سنتی کارمند شدن یا علاقه خانواده‌ها به مشاغل حوزه پزشکی و مهندسی راه خودشان را انتخاب کرده و نشان داده‌اند که فعالیت برخی مشاغل تا چه اندازه ضروری است و دنیا بی‌حضور آنها چیزی کم دارد.

در این گزارش روایت بازار و افت‌وخیز تعمیر کیف و کفش مدارس را در روزهای منتهی به ماه مهر از زبان این سه جوان می‌خوانیم.

پا جا پای پدر

رضا متولد دهه ۷۰ و مجرد است و چهره‌ای خندان دارد. در حالی که دست‌هایش مشغول تعمیر کفش‌اند، چشم می‌گرداند و با تمام اهالی بازار خوش‌وبش و شوخی می‌کند، مغازه کوچک است و تا سقف از ابزار و کیف و کفش تعمیراتی پر شده، او درباره شغلش می‌گوید: پدرم ۲۴ سال این کار را انجام داد و من این روزها کنارش در بازار به شغل او ادامه می‌دهم، درواقع این شغل خانوادگی من است و پا جای پدرم گذاشتم.

به نظر نمی‌رسد نارضایتی‌ای از شغلش نداشته باشد، برعکس به عقیده رضا هر فردی باید یک کار به قول قدیمی‌ها «یدی» را برای روزهای مبادای زندگی یاد بگیرد، با لبخند می‌گوید: شغل پدرم همین بوده و حالا من کنار باقی کارها این کار را هم انجام می‌دهم، هرچه باشد یک هنر است، خوبیش این است که شما در هر شرایطی بلدید یک کاری را حرفه‌ای انجام دهید و اگر روزی در تنگنا گیر افتادید به کمک آن درآمد داشته باشید. درباره من هم اجباری در کار نبود و با علاقه خودم این کار را انجام می‌دهم.

او درباره نگاه جامعه به مشاغل سنتی برای جوانی به سن و سال او می‌گوید: بعضی وقت‌ها مشتری‌ها متعجب نگاهم می‌کنند انگار نباید یک جوان تعمیر کیف و کفش انجام بدهد، گاهی دنبال صاحب مغازه می‌گردند و وقتی می‌فهمند خودم تعمیرکارم برایشان عجیب است، اما من خوشحالم که می‌توانم لااقل در یک کار مهارت داشته باشم و اوستای خودم باشم.

به نظر رضا تعمیر کیف و کفش نسبت به سال‌های گذشته رونق پیدا کرده‌است: قدیم‌ها وقتی چیزی خراب می‌شد اول تعمیرش می‌کردند و اگر دیگر جای تعمیر نداشت سراغ خرید می‌رفتند. یک دوره‌ای این طور بود که به محض پاره یا خراب شدن کیف و کفش، جنس نو می‌خریدند.

ادامه می‌دهد: لااقل در این سه سالی که من یادم هست مشتری تعمیراتی بیشتر شده و بازار تعمیرات دوباره جان گرفته، خب طبیعی است که ما مشتری بیشتری داشته باشیم، ۲۰ و چند سال پدرم توی این بازار کار کرد و مشتری‌های ثابت خودش را دارد، این روزها که همه چیز گران شده مشتری‌ها بیشتر سراغ پدرم می‌آیند چون از قدیمی‌های این راسته است. البته اهالی بازار از قدیم هوای هم را داشتند، اگر کسی مشتری بیشتری داشته باشد سراغ بقیه می‌فرستد تا کسی بی‌نصیب از روزی نماند.

از او درباره هزینه تعمیر کیف و کفش مدارس می‌پرسم و این که آیا این روزها مراجعه پدر و مادرهای دانش‌آموزان به آنها بیشتر شده یا نه؟ پاسخ می‌دهد: امسال نسبت به سال‌های قبل مراجعه بیشتر شده و بیشتر هم برای تعمیر کیف می‌آیند. قیمت‌ها بسته به نوع مشکل و تعمیر فرق دارد، مثلا برای چرخکاری از ۲۰ هزار تومان شروع می‌شود، اگر زیپ کیف باید عوض شود براساس شماره زیپ و خارجی یا ایرانی بودن قیمت‌ها از ۲۰ هزار تومان تا بالای ۱۰۰ هزار تومان است، اما به طور متوسط بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان هزینه تعمیر با ابزار و یراق می‌شود. در کل اگر کیف یا کفش پاره شود هزینه کمتری دارد چون شما هزینه‌ای برای خرید یا تعویض قطعه ندارید.

مشتریانی از کف جامعه تا لاکچری‌پوش‌ها

محمدعلی کمی آن طرف‌تر مشغول تعمیر کیف مدرسه‌ است، منتظر می‌مانم تا گفتگویش با زن جوانی که کوله چرمش را برای تعمیر آورده تمام شود، او درباره شغلش می‌گوید: از سال ۱۳۹۰ یعنی ۱۲ سال است که به این کار مشغولم، هر سال که می‌گذرد مدل مشتری‌ها تغییر می‌کند، منظورم این است که قبلا تعمیرات کمتر بود و تقریبا می‌توانم بگویم مردم هر وقت چیزی خراب می‌شد یک نوی آن را می‌خریدند، اما الان سال به سال تعداد مشتریان ما بیشتر می‌شود.

تصورم این است که درآمد قابل‌توجهی از افزایش مشتری دارد اما می‌گوید: به قول معروف قبلا فراوانی و ارزانی بود اما الان وضع فرق کرده، جنس‌ها و قطعات گران شده و تقریبا از پارسال تا الان قیمت خرید قطعات ۴۰ تا ۵۰ درصد افزایش داشته و ما هم مجبور شدیم ۶۰ تا ۷۰ درصد افزایش قیمت داشته باشیم، مثلا زیره کفش که پارسال ۵۰ هزار تومان بود را امسال ۱۵۰ هزار تومان می‌خریم، حالا شما تصور کن یک خانواده اگر دو تا بچه با نفری یک جفت کیف و کفش تعمیراتی داشته باشد چقدر باید هزینه کند!

محمدعلی هم مثل رضا جوان دهه هفتادی است، درباره علاقه به شغلش و چرایی انتخاب آن می‌گوید: من کلا کار کردن را دوست دارم، خوشم می‌آید که یک کاری را درست بلدم انجام بدهم و مهارت دارم، شکر خدا راضیم. دوست داشتم شغلم درآمد بیشتری داشته باشد، اما الان هم شکر، ناراضی نیستم.

روایت سه جوان تعمیرکار از رونق بازار تعمیرات کیف و کفش در آستانه بازگشایی مدارس

او از مشتری‌هایی می‌گوید که به قول معروف «لاکچری» هستند و در این سال‌ها مراجعه‌شان برای تعمیر کیف و کفش بیشتر شده: یک زمانی فقط افراد با درآمد پایین و متوسط برای تعمیر می‌آمدند، اما این سال‌ها افراد پولدار هم مراجعه می‌کنند، مشتری داریم که کفش مارک و برند پنج شش میلیون تومانی می‌خرد و می‌داند که خرید دوباره آن مثل سال‌های قبل آسان نیست، پس جای دور انداختن کیف و کفشش را برای تعمیر پیش ما می‌آورد، حتی خانواده‌های ثروتمند که بچه محصل (دانش‌آموز) دارند هم می‌آیند و کیف و کفش پارسال را با تعمیر برای امسال هم استفاده می‌کنند، بماند که بعضی خانواده‌ها کیف و کفش بچه‌های بزرگ را به کوچک‌ترها می‌دهند و آنها هم به بچه‌های فامیل، انگار چرخه مصرف یک وسیله در این سال‌ها عمر طولانی‌تری نسبت به سال‌های قبل پیدا کرده. می‌دانید می‌خواهم بگویم دیگر تعمیر کیف و کفش متعلق به قشر پایین و کم‌درآمد نیست بلکه به طبقات بالا هم رسیده!

محمدعلی درباره پدر و مادرهایی می‌گوید که توان خرید یا حتی تعمیر در آستانه مهر ماه را هم ندارند و او به رسم انسان بودن و همدلی سعی می‌کند سهم خود را در گذران زندگی آنها ادا کند: خیلی می‌شود خانواده‌ای می‌آید، قیمت می‌پرسد، مکثی می‌کند و می‌فهمم حتی توان تعمیر هم ندارد، چه برسد به خرید! در این مواقع یا از دستمزدم می‌زنم یا کلا پول نمی‌گیرم، دوست ندارم کسی شرمنده بچه‌اش باشد، آن هم اول مهر که همه بچه‌ها دل‌شان می‌خواهد نونوار به مدرسه بروند.

خواب طلایی کار در بازار

میرزایی مرد جوانی از دهه ۶۰ و از آخرین‌های نسلی است که فرار از مدرسه را تجربه کرده‌اند، گرچه پشیمان نیست اما به قول خودش «یک بار فرار کردیم و گرفتار بازار شدیم». در راسته تعمیرکاران، مغازه کوچک و شلوغی پر از کیف و کفش‌های کهنه و نو دارد و در حالی که به دورها نگاه می‌کند و روی کفشی زمستانه خم شده، آن را دوردوزی می‌کند. می‌گوید: خانوم من از مدرسه فرار کردم فکر کردم خلاص شدم، نگو جفت‌پا افتادم توی بازار. عاشق کار با دست بودم، دوست داشتم خیاط مردانه شوم اما سر از تعمیر کیف و کفش درآوردم، راستش آرزو داشتم وارد بازار بشوم، پدرم کشاورز بود و درآمد آنچنانی نداشت اما فکر می‌کردم اگر درس را ول کنم و وارد بازار بشوم (می‌خندد) یک کشاورز پولدار که می‌شوم، نوجوان بودم و خواب‌های طلایی می‌دیدم.

او متاهل است و به تازگی ازدواج کرده، درباره درآمد کارش کمی ناراضی است: چی بگم! شکر! دخل و خرج‌ ما که یکی نیست اما شکر که می‌گذرد، اینجا رییس خودم هستم و اختیارم دست خودم هست.

میرزایی معتقد است جامعه به شغل آنها درست نگاه نمی‌کند، به قول خودش که کمی اهل شعر هم هست «دنیا بی‌حضور آنها چیزی کم دارد»، او درباره نگاه نادرست برخی افراد به مشاغلی سنتی بازار می‌گوید: مگر دنیا به تعمیرکار، لوله‌کش، زنبوردار، خیاط، گچ‌کار یا شغل‌های مثل این‌ها نیاز ندارد؟ اگر لوله خانه‌تان خراب شود چه کار می‌کنید؟ زنگ می‌زنید رییس فلان اداره بیاید برای تعمیر؟ به قول یک بزرگی حتی اگر کفش‌دوز هم هستید بهترین کفش‌دوز باشید تا همه کفش‌هایشان را پیش شما بیاورند، پس مهم است که یک مهارت داشته باشید، نه حتما شغل جامعه‌پسند.

ادامه می‌دهد: در دوره ما مدرسه‌های فنی‌وحرفه‌ای و کارودانش رونق زیادی داشتند، پدر و مادرها هم به این که فرزندانشان مشاغل مهارت‌محور داشته باشند علاقمند بودند. اکثر بچه‌هایی که از این مدارس فارغ‌التحصیل می‌شدند راحت‌تر و زودتر از بچه‌های نظری و ادبیات (علوم انسانی) یا ریاضی کار پیدا می‌کردند، چرا؟ چون یاد گرفته بودند یک کار را با مهارت حرفه‌ای انجام بدهند، محصول تولید کنند و به قولی زودتر وارد چرخه بازار کار می‌شدند، به نظرم پدر و مادرها باید به بچه‌هایشان یاد بدهند که شغل‌های سنتی هم ارزشمند و منبع درآمد هستند، اگر مشاغل یدی حذف شوند بخشی از نیاز جامعه بدون جواب می‌ماند.

او که تقریبا ۲۰ سالی است وارد این کار شده درباره مراجعه پدر و مادرها برای تعمیر کیف و کفش مدارس می‌گوید: قدیم‌ها ارزونی سال و ماه بیِه (ارزانی بود) و ما هم مال (متعلق) همان سال‌هاییم، الان فرق کرده، مردم بیشتر به ما مراجعه می‌کنند و ترجیح می‌دهند پول تعمیر بدهند و باقی پول‌شان را صرف هزینه‌های خرید لوازم‌التحریر بچه‌ها کنند، شما یک کیف ارزان را کمتر از ۵۰۰ یا ۶۰۰ هزار تومان نمی‌خرید، آن هم با کیفیت متوسط یا پایین. حالا چقدر برای تعمیر هزینه می‌کنید؟ نهایتا ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان. این هم بستگی به تعمیر دارد که باید قطعه‌ای تعمیر یا عوض شود، قیمت خرید قطعات هم بیشتر از ۵۰ درصد زیاد شده، هرچند این باعث نشده درآمد ما زیاد شود چون به همان نسبت باید برای خرید ابزار و قطعات هزینه کنیم.

همچنان به دوردست و مردمی که در تکاپوی خرید ماه مهر هستند نگاه می‌کند، می‌گوید: بعضی وقت‌ها که مشتری توان تعمیر یا خرید ندارد یا می‌بینم کسی برای ۲۰ هزار تومان دستمزد چک‌وچانه می‌زند پول نمی‌گیرم، یاد پدرم می‌افتم و زمستان‌هایی که خودم حسرت خرید یک جفت کفش نو داشتم، دلم می‌خواهد همه پدر و مادرها با دل خوش و جیب پر به خانه برگردند و بچه‌ها خوشحال باشند.

میرزایی از آرزویی می‌گوید که سال‌هاست در دلش مانده و امیدی هم برای رسیدن به آن ندارد: دلم می‌خواهد یک روزی برسد که همه آدم‌ها دست هم را بگیرند و هیچ کس غصه نداری حتی در حد تعمیر کفش بچه‌اش را نخورد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha