آخرین برگ از درخت جان پاییز به نام «آذر» سند می خورد؛ ماهی که خلق و خویی دو خواهر دیگر خود «مهر و آبان» را به ارث نبرده است، آذر با وجود اینکه نماینده آتش و سرور است اما دمی مکنده در جان بخشی سرما و «زمهریر» دارد.
پاییز، دایه ای گیس طلا، عروس هزار رنگ و قسه خوانی هنرمند است که در تن خسته خاک، دل به اوپرای باران و همایش برگ میسپارد، بانویی که پیچ و تاب باد را در گیسوان زربفت درخت، آواز سوزناک برگ و عریانی باغ را در نقاشی های از قدرت الهی و چرخه طبیعت به نمایش می گذارد.
سهیلا احمدی، کارشناس ادبیات و محقق در واژگان فلکلور کُردی در مورد پاییز و جشن آذرگان می گوید: با شنیدن اسم آذر گرما و حلاوت خاصی از صمیمیت، اتحاد و جشن در طبیعت و انسان به وجود می آید. جشن آذرگان، جشن آتش و حلول در روح سرماست.
در فرهنگ معین آذرماه را« آتش، نام ایزدی، نهمین ماه از سال شمسی» و آغاز سرما و فصل خاموشی طبیعت نام برده است. جشن آذرگان، تولد آتش، مظهر زندگی و گرمای اجتماع است.
وی افزود: تقارن ماه و روز، نماد هم پیوستگی و اتحاد است، به پاس وجود اهورامزدا، مردم در این روز بە آتشکدهها رفته و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا و جشن و شادی، اخگری از آتش مقدس را به نشانه تبرک با خود به خانه میآوردند و تا پایان فصل سرما از آن مراقبت میکردند، چون بر این باور بودهاند کە نگهداری از آتش، نگهداری از بنیان خانوادە و تعهد در برابر نظام هستی است تا گرمی زندگی و اجاق خانه را روشن نگه دارند.
این کارشناس ادبیات ادامه می دهد: مولانای رومی در مثنوی و معنوی می فرماید:«آتش است این بانگ نای و نیست باد/ هر که این آتش ندارد نیست باد» کاملا واضح است که میفرماید«این جشن و پایکوبی برای حضور به جای آتش است، صدای باد و هیاهوی الکی نیست/ هر کس میل به این شادمانی و جشن را ندارد، نابود شود یا می تواند کناره گیری کند.»
احمدی می گوید: در هر جامعهای نامگذاری ها معمولاً طبق نیاز جامعه و دانش همگانی به طوری که برای عموم قابل فهم باشد، انجام شده است. از این رو در بازه های زمانی و بنا به مکان جغرافیایی که ایران در آن قرار دارد در این ماه از سال نیاز مردم به گرما و آتش قابل لمس است و اسم آذر را که نماد آتش، گرما، رعد و برق است انتخاب کرده اند.از نظر روانی نیز، زمانی که انسان به چیزی نیاز دارد حتی اگر از جنس واژە باشد، اما توانایی تداعی حضور نیاز باشد اطمینان خاطر و آرامش را به همراه دارد.
وی می گوید: در جغرافیا، فرهنگ و زبان قوم کُرد، حضور نیاز به آتش قابل لمس تر است. از این رو این ماه را «سرماوز» مینامند و این طبق آداب و سنن گذشته و کوهستانی بودن این قسمت از ایران، وجه تسمیه جشن آذرگان با اسم ماه و موقعیت آب و هوایی انتخاب شده است.
وی ادامه می دهد: «سرماوز» سرود فتح سرما بر طبیعت بکر کردستان است، طبیعتی که ردایی سفید و سرد بر تن می گستراند تا خوابی از جنس رستاخیز با بهار همیشه سبز را به ارمغان آورد.
در فلکلور و عامه قوم کُرد، هر فصل وجه تسمیه و اسم خاص خود را دارد، مثلا« بهار، گل/ تابستان، گلزار/ پاییز ، هتیمچه/ زمستان، ریبوار» آمده است.
به عقیده این محقق «بهار چون گل خوش بو، تابستان بوستانی غنی از نعمات/ پاییز تک خور و زمستان مسافری سبک قدم و آرام» است؛ در این مقوله وجه تسمیه اسم فصل ها با باور بومی ساکنان کردستان کاملا همخوانی دارد.
وی می گوید:پاییز جدای از زیبایی رنگ و استراحت طبیعت برای زایش و بار دهی در بهار در میان کردها، به «هتیمچه» شهرت دارد. هتیمچه غذایی که انواع سیفیجات تابستانی را داراست و همین تنوع حضور رنگ در این غذا می تواند نماد خوشرنگی و احساسی بودن پاییز باشد.
به گفته احمدی، از زاویهای دیگر هتیمچه به کسی گفته میشود که دست و دلباز نیست! بیشتر میل به تنهایی و تک خوری دارد و چون پاییز فصلی است که رشد نباتی در آن وجود ندارد و تنها حضور خودش را پررنگ میکند و آشوب و سردی را در دل شبهای تاریک و طولانی خود می پروراند، دارای وجه تسمیهای قوی برای این فصل و این اسم است.
انتهای پیام
نظرات