به گزارش ایسنا، حمل رنج ناشی از آثار روانی مشکلات جنسی برای زوجین مشـکل بـوده و در رونـد تـداوم زندگی زناشویی، رضایت و کیفیت زندگی زوجین اثرگذار است. شایعترین نوع اختلال جنسی در زنان، اختلال کمبود میل/ برانگیختگی است. محققان در سال ۲۰۱۳، پس از انجام کارهای مفهومی، تجربی و کلینیکی، دسته تشخیصی جدیدی را از طریق ترکیب اختلال کمبود میـل جنسـی و اخـتلال برانگیختگـی جنسـی معرفی نموده و آن را اختلال میل/برانگیختگی جنسی نامیدند. طبق اعلام انجمن روانپزشـکی آمریکـا، علائـم ایـن اختلال شامل کاهش یا عدم میل به رابطه جنسی، کاهش یا عدم وجود خیالات/ افکار جنسـی، شروع نکردن یا کاهش شروع فعالیت جنسی، فقدان یا کاهش لذت و علاقـه جنسـی و کاهش احساسات تناسلی و غیر تناسلی است.
به گفته متخصصان، در مـوارد پیشرفته تر این اختلال، فرد دچار بیزاری جنسی میشود و از تمـاس جنسـی به طور کامل پرهیـز میکند. سلامت یـا اخـتلال در روابـط جنسـی زوجـین، بـر عملکـرد فـردی و اجتمـاعی آنها اثرگذار بوده و در ایجاد یا فقدان حس کامیابی و نشاط آنها نقش مهمی ایفا میکند. بنابراین میل جنسی پایین میتواند تأثیر منفی قابل توجهی بر سلامت و کیفیـت زندگی زنان داشته باشد و به سطوح بـالای نارضـایتی از زندگی و شـریک زنـدگی منجـر شـود. زنان دارای این اختلال، تصویر بدنی مختل، عـزت نفـس پـایین، دلبستگی عاطفی کمتـر نسـبت بـه همسـر، احساسـات منفـی ازجمله ناامیدی، عصبانیت و از دست دادن زنانگی، پریشانی روان شناختی و پریشانی جنسی بیشتری را تحمل میکنند و کیفیت رابطه زناشویی در آن ها نسـبت بـه گـروه سـالم بسیار پـایین تـر اسـت. همچنین وجود اختلال میل/ برانگیختگی جنسی در زنان میتواند بـه سـایر اخــتلالات جنســی نیز دامــن بزنــد.
اهمیت بالای این موضوع، گروهی از محققان کشورمان از دانشگاه لرستان را بر آن داشته تا در خصوص آن، یک مطالعه علمی پژوهشی را انجام دهند. در این مطالعه، تجارب زیسته زنان مبتلا به اختلال میل/ برانگیختگی جنسی مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته است.
این تحقیق با مشارکت ۳۰ نفر از زنان مبتلا به اختلال فوق مراجعه کننده به مراکز خدمات روان شناختی شهر اصفهان انجام شده و ابزار پژوهش برای جمع آوری داده های مورد نیاز آن، مصاحبه حضوری نیمه ساختاریافته بوده است.
طبق نتایج این تحقیق، تجارب این بیماران در ۵ مقوله محوری زیر طبقه بندی شدند: عوامل فردی، ناکارآمدی زندگی زناشویی، عوامل محیطی اجتماعی، پیامدها و ملاحظات درمانی.
به گفته فاطمه رضایی، دانشیار و پژوهشگر گروه روانشناسی دانشگاه لرستان و دیگر همکارانش در این تحقیق، «عوامل فردی مورد اشاره دارای مضامین اصلی ویژگیهای روان شناختی، نگرشهای ناکارآمد و فقدان مهارت بوده و موضوع ناکارآمدی زندگی زناشویی نیز شامل مضامین اصلی فرایند ازدواج، تعارضات زناشویی، همسر بازدارنده و ناهمخوانی جنسی است».
این محققان می گویند: «همچنین مضامین اصلی عوامل محیطی اجتماعی شامل عوامل فرهنگی اجتماعی، تاریخچه رشدی و سبک زندگی ناسالم است و پیامدها و ملاحظات درمانی نیز مشتمل بر مضامین اصلی موانع و محدودیتهای درمان، عوامل تسهیل گر و انتظارات و خواستههای درمانی هستند».
یافته های این پژوهش نشانگر آن اسـت کـه اخـتلال کـم میلـی جنسـی، اختلالی چندبعدی است و پیامدهای منفی قابل توجهی بر عملکرد و کیفیت زنـدگی زناشـویی این بیماران دارد.
رضایی و همکارانش معتقدند: «شناخت هر دسته از علل روانشناختی میتواند برای محققین و درمانگران نویددهنده کشف راهکارهای مؤثر برای درمان روانشناختی به منظور کمک به بهبودی بیماران گردد».
آن ها می افزایند: «با توجه به یافته ها و علایم تجربه شده و پیامدهای بیماری و انتظارات شرکت کنندگان از درمان به نظر میرسد که روان شناسان و روانپزشکان برای درمان این بیماری باید رویکردی جـامع و همه جانبه در اختیار داشته باشند و بتوانند برای هر کدام از علایم و پیامـدهای ایـن بیمـاری و عوامل اثرگذار در سبب شناسی این بیماری، مجموعـه ای از الگوهـای درمـانی و تکنیـک هـای علمی، به روز و مؤثر را در اختیار داشته باشند و به فراخور نیازهـا و علایـم بیمـاران از آن در فرایند درمان بهره جویند».
همچنین در این تحقیق اشاره شده است که در نظر گرفتن فرهنگ و شرایط فرهنگی اجتماعی نیز میتواند در ایجاد یک چارچوب مفهومی کارآمدتر در برنامه های پیشگیرانه و یا مداخله ای برای جمعیت در معرض خطر ابتلا به مشکلات جنسی کمک کننده باشد و ممکـن اسـت کـه بـدون اتخـاذ رویکرد فرهنگ محور، شواهد مهمی از دست برود.
قابل ذکر است از این یافته ها، یک مقاله علمی پژوهشی تهیه شده که فصلنامه «پژوهشنامه زنان» وابسته به پژوهشگاه علومانسانی و مطالعاتفرهنگی به انتشار آن پرداخته است.
انتهای پیام
نظرات