فضای فرهنگی دانشگاههای قزوین، آیینهای از یک دوگانگی عمیق است. از یک سو، گزارشهای رسمی از انبوهی از برنامههای فرهنگی، مسابقات و همایشها در این حوزه خبر میدهند و از سوی دیگر، گلایههای مداوم دانشجویان از کسالت، بیبرنامگی و نبود فضای پویای گفتوگو به گوش میرسد. بررسی فعالیتهای یکساله دانشگاههای شاخص استان نشان میدهد سیطره برنامههای کلیشهای و مناسبتمحور همچنان اصلیترین ویژگی این عرصه است.
کمیت در سایه تکرار
بررسیها نشان میدهد برنامههای فرهنگی دانشگاههای قزوین طی یک سال گذشته عمدتاً بر محور مناسبتهای ملی-مذهبی و فرمهای شناختهشدهای مانند مسابقات کتابخوانی، جشنوارههایی از قبیل غذای محلی و همایشهای علمی-فرهنگی حرکت کردهاند. دانشگاه بینالمللی امامخمینی(ره) با تمرکز بر کرسیهای آزاداندیشی و همایشهای بینالمللی، دانشگاه آزاد با محوریت برنامههای ورزش همگانی و کارگاههای مهارتی و دانشگاه علوم پزشکی نیز با تأکید بر برنامههای معنوی و اردوهای جهادی، هر یک در چارچوب مشخصی فعالیت داشتهاند. با این حال بهنظر میرسد این فعالیتها بیشتر واکنشی و تکلیفمحور باشند تا اینکه بخواهند برآمده از یک نیازسنجی فعال و تعامل با بدنه دانشجویی باشند.
سمیه احمدی سلطانسرایی، معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه بینالمللی امامخمینی(ره) در گفتوگو با ایسنا میگوید: انفعال و احساس تعلق نداشتن دانشجویان به برنامههای فرهنگی یکی از مشکلات اساسی موجود در این حوزه است. از جمله مشکلات دیگر میتوان به شکاف نسلی و احساس درک نشدن، ضعف مهارتهای ارتباطی و زندگی جمعی، اعتیاد به فضای مجازی و کاهش تعامل رو در رو، تعارض بین سنت و مدرنیته، ضعف در برنامههای فرهنگی جذاب و مشارکتی، تعارض زمان کلاس و فعالیت فرهنگی و سردرگمی هویتی اشاره کرد.
وی در رابطه با تغییر مشکلات فرهنگی دانشگاهها نسبت به گذشته عنوان میکند: مشکلات فرهنگی از مسائل جمعی و ایدئولوژیک به سمت معضلات فردی، روانی و چند بُعدی تغییر کردهاند که در فضایی دیجیتال، شتابنده و تحت سلطه اقتصاد رخ میدهند و نیازمند رویکردی مشاورهمحور، مشارکتی و پلتفرممحور هستند؛ این تحول، لزوم بازتعریف نقش معاونت فرهنگی از نهاد برنامهریز متمرکز به تسهیلگر، شبکهساز را ایجاب میکند.
فرهنگ، دانشجو را اهل سؤال بار میآورد و دغدغههای او را رشد میدهد
سمیه بکشلو، فعال اجتماعی و فرهنگی در خصوص مشکلات فرهنگی دانشجویان میگوید: مشکلات فرهنگی دانشجویان از منظرهای مختلف دستهبندیهای متفاوتی دارد. باید توجه داشته باشیم بسیاری از مسائل فرهنگی دانشجویان که به دیده معضل به آنها نگریسته میشود مسائل مشترک سایر اقشار جامعه از جمله کودکان، نوجوانان، زنان و مردان است، اما آنچه پیش و بیش از هر چیزی خودش را در بستر دانشگاه نمایان میکند مسئله فرهنگ علم و دانشگاه است. به این معنا که دانشجو در نسبت با علم باید چه اهداف، آداب و اصولی داشته باشد.
وی ادامه میدهد: بهنظر میرسد تکلیف بخش قابل توجهی از دانشجویان با زیست علمی خود روشن نیست. دغدغههای متراکم که پدید آمده از فضای رسانه، اقتصاد، خانواده، گروه همسالان و سایر اجتماعات پیرامون دانشجو است، در وهله نخست اولویت علمی را از ذهن او خارج ساخته و از سوی دیگر نوع مواجهه او با علم را تحت تأثیر قرار داده است. فرهنگ علم در دانشگاه یعنی اینکه دانشجو علم را چرا و چگونه میآموزد. شیوه درسآموزی و بهکارگیری علم در حل مسائل کشور برای دانشجویان مسئلهای جدی است. فرهنگ علم اساساً دانشجو را اهل سؤال بار میآورد، دغدغههای او را رشد میدهد و از فضای ضعیف و سطحی به دور میسازد. فرهنگ علم، دانشجو را به تقوا نزدیک میکند و اندیشههای او را متعالی میسازد.
فقر امکانات و گسست از نیازهای واقعی
به نظر میرسد یکی از اصلیترین مشکلات در دانشگاهها، ضعف در زیرساختهای فرهنگی و فضاهای متعلق به این حوزه است. کمبود سالنهای مجهز برای تئاتر، سینما و موسیقی، نبود استودیوهای تولید محتوا و فضاهای مناسب برای تمرین و تجمع گروههای دانشجویی، دستوپا گیر بودن فضاهای خوابگاهی و بروکراسی پیچیده اداری از جمله موانعی است که میتوان به آن اشاره کرد.
همچنین عدم وجود برنامههای نشاطآور و فراغتی مدرن نیز از جمله مشکلات این حوزه هستند. اردوهای تفریحی-گردشگری، فستیوالهای فیلم کوتاه، رویدادهای استارتآپی فرهنگی، کارناوالهای دانشجویی و برنامههای تعاملی در بستر فضای مجازی بهشدت کمرنگ هستند. مدیریت فرهنگی دانشگاهها با زبان و رسانههای نسل جدید ارتباط مؤثری برقرار نکرده و همچنان در فضاهای سنتی باقی ماندهاند.
احمدی اظهار میکند: دانشگاهها اگرچه زیرساختهای ضروری را برای فعالیتهای فرهنگی فراهم کردهاند، اما بهدلیل عدم تطابق با ویژگیهای نسل جدید دیجیتالمحور، مشارکتطلب و مسئلهمحورنیست و عدم استفاده از روشهای مشارکتی، اقدامات دانشگاهها اثربخشی محدودی داشته است. تغییر لازم، عبور از منطق اجرای برنامه به منطق ایجاد بستر است. معاونت فرهنگی باید به یک استارتآپ چابک و نوآور دروندانشگاهی تبدیل شود که مأموریتش شناسایی، توانمندسازی و شبکهسازی نیروهای خلاق دانشجویی و تأمین منابع و مشروعیت برای ایدههای آنان است.
وی بیان میکند: موفقیت زمانی حاصل میشود که دانشجو احساس کند فرهنگ دانشگاه، فرهنگ اوست، نه فرهنگی برای او! نسل جدید زمانی جذب میشود که در برنامه فرهنگی، هم، صدا داشته باشد، هم مهارت بیاموزد، هم تجربه قابل عرضه در شبکههای اجتماعی کسب کند و هم احساس کند اثرگذار است.
حرکت در مسیر بهبود، اما با گامهای کند!
به گزارش ایسنا، اغلب دیده میشود مسئولان فرهنگی دانشگاه در گزارشهای خود به برگزاری جلسات شورای فرهنگی با حضور دانشجویان، توسعه واحدهای مشاوره، اختصاص بودجه به تشکلها و راهاندازی صفحات مجازی معاونتهای فرهنگی اشاره میکنند اما با این حال، دانشجویان تأثیر عملی این اقدامات را اندک توصیف میکنند و معتقدند این فعالیتها به تغییر نگرش اساسی منجر نشده است. البته در مقایسه با گذشته، اگرچه حجم برنامهها افزایش یافته، اما الگوی مدیریت فرهنگی تغییر محسوس و بنیادینی نکرده است.
معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه بینالمللی امامخمینی(ره) تأکید میکند: به طور کلی در همه حوزههای دانشگاهی با کمبود بودجه مواجهایم که در این بین، معاونت فرهنگی هم با کسریهای بودجه فروانی روبهرو است، اما میتوانیم بهجای تمرکز بر افزایش عددی بودجه، بازنگری در فلسفه هزینهکرد داشته باشیم. بودجه فرهنگی باید دانشجو-محور، پروژهای، شفاف و کیفیتگرا باشد.
احمدی خاطرنشان میکند: فرهنگ دانشگاه، فرهنگ زیستن و اندیشیدن است، اگر آن را تنها در یک شاخص خاص خلاصه کنیم، هم دانشجو را از دست دادهایم و هم مأموریت اصیل دانشگاه که تربیت انسان آگاه، مسئول و خلاق است را فراموش کردهایم؛ وظیفه معاونت فرهنگی، پرورش محیطی پویا، امن و الهامبخش است که در آن همه ابعاد وجودی دانشجو مجال رشد بیابد.
بکشلو نیز در این خصوص میگوید: برای جذب نسل جدید به برنامههای فرهنگی باید زبانشان را بشناسیم و به زبان خودشان با آنها سخن بگوییم. این به معنای تغییر در اصول اساسی فرهنگی، دینی و انقلابی نیست. بلکه صرفاً شناسایی مسائلشان و بیان آنها از زبان خودشان است. باید به سراغ نسل جوان و دانشجو برویم و با آنها گفتوگو کنیم.
خلأ نظریه فرهنگی منجر به اقدامات خنثیکننده در دانشگاهها شده است
بکشلو اظهار میکند: ارتقای فرهنگ در دانشگاهها در وهله اول نیاز به تعیین نظریه فرهنگی مشخص دارد. خلأ نظریه فرهنگی منجر به اقدامات خنثیکننده شده است و فرد به فرد و جریان به جریان تغییرات بنیادین داشته است. وجود نظریه فرهنگی مشخص، رویه فرهنگی را در دانشگاهها پایدار و باثبات میکند.
وی عنوان میکند: پس از تعریف فرهنگ و تعیین نظریه فرهنگی در مرحله دوم نیاز است خط مشی مشخصی در نظر گرفته شود تا سیاستهای کلی تعیین شوند. این فرآیندها باید با رعایت سرعت کافی صورت بگیرند که مسائل در یک دوره تغییر نکنند. در مرحله سوم لازم است برنامهریزی منظم دانشجومحور صورت بگیرد.
این فعال فرهنگی میگوید: اگر چه تمام مراحل پیشین نیاز به مشارکت و همراهی کامل جامعه هدف دارد اما در این مرحله حضور ملموس دانشجویان بسیار مهم است. ارتقای امر فرهنگ در آخرین مرحله نیاز به عمل دارد. این امر اگرچه بدیهی بهنظر میرسد اما مسئله این است که ما در بیعملیها و تصمیمگیریهای دیرهنگام گرفتار شدهایم.
از مدیریت برنامهمحور تا خلق زیستبوم فرهنگی
برای عبور از این وضعیت، نیاز به یک تغییر اساسی احساس میشود. لازم است دانشگاه نقش خود را از مجری و ناظر برنامهها به تسهیلگر و حامی اکوسیستم فرهنگی تغییر دهد. این تحول میتواند با ایجاد فضای اعتماد و توانمند کردن دانشجویان جهت طراحی و اجرای برنامههای نوآورانه آغاز شود.
توسعه فیزیکی و تجهیز فضاهای چندمنظوره فرهنگی یک ضرورت غیرقابل اجتناب است. همچنین بهکارگیری خلاقانه فضای مجازی و تولید محتوای جذاب و تعاملی توسط تیمهای دانشجویی حرفهای میتواند پل ارتباطی با نسل جدید باشد. توجه به فرهنگ روزمره دانشجویی و برنامهریزی برای ایونت یا رویدادهای منظم، مستمر و غیرمناسبتمحور که بخشی از ریتم زندگی دانشگاهی شوند، به جای برنامههای مقطعی و پرسر و صدا، میتواند به تدریج فضای دانشگاه را از حالت رسمی و اجباری خارج کند.
احمدی تأکید میکند: به طور کلی ما در دانشگاه بینالمللی امام خمینی(ره) چند دسته برنامه اجرا کردهایم، برنامههای تکلیفی که با دستورالعمل مشخص از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ابلاغ میشود، برنامههای مناسبتی و آیینی از جمله برنامههای دیگری است که با مشارکت انجمنهای علمی، کانونهای هنری و تشکلهای سیاسی برگزار شده است. عموماً برنامهها در شورای فرهنگی و شورای نظارت تأیید میشوند و پس از اجرا، از دانشجویان نظرسنجی میشود. قطعاً ضعفهایی در هر برنامهای وجود دارد اما عمده مشکل ما جذب مخاطب در برخی از برنامهها است.
به گزارش ایسنا، چالش فرهنگی دانشگاههای قزوین، تنها با افزایش تعداد برنامهها حل نمیشود. حل این معما نیازمند شنیدن صحیح صدای دانشجو، پذیرش تغییر در سبک زندگی و علایق نسل جدید و جسارت در واگذاری میدان به دانشجویان برای آفرینش فرهنگی است. تا زمانی که دیالوگ جای خود را به مونولوگ مدیریتی دهد، فاصله بین دانشگاه بهعنوان نهاد و دانشجو بهعنوان کنشگر عمیقتر خواهد شد.
انتهای پیام


نظرات