به گزارش ایسنا، در جهان امروز که سرعت زندگی بیشتر شده، مسئله سالمندی و مراقبت از والدین به یکی از مهمترین دغدغههای خانوادهها تبدیل شده است. سالمندی مرحله ای طبیعی از زندگی است، اما تغییرات اجتماعی و فاصله گرفتن ساختار خانواده از شکل سنتی باعث شده سالمندان بیش از گذشته در معرض آسیبهای جسمی و روانی قرار گیرند. در گذشته سالمندان به دلیل جایگاه اجتماعی و نقشهای کلیدی خود در خانواده از احترام بالایی برخوردار بودند، اما تحولات اقتصادی و فرهنگی سالهای اخیر موقعیت آنان را کاهش داده و نیاز به مراقبت حرفه ای را افزایش داده است. در ایران نیز روند سالمندی با سرعت بالایی پیش میرود و پیش بینی میشود در دهههای آینده سهم سالمندان در جمعیت کشور بسیار بیشتر شود. افزایش بیماریهای مزمن، کاهش توان جسمی، و نیاز به مراقبت شبانه روزی باعث شده خانوادهها بیشتر با تصمیم دشوار انتقال والد به سرای سالمندان روبه رو شوند.
انتقال یک والد سالمند به سرای سالمندان تنها یک جابه جایی ساده نیست. این اقدام از نظر احساسی، خانوادگی و حتی مذهبی یکی از پیچیدهترین تصمیمهایی است که فرزندان میتوانند تجربه کنند. بسیاری از افراد در این شرایط با احساس گناه، شرم، خشم یا اضطراب روبه رو میشوند و نمیدانند چگونه باید بین وظیفه اخلاقی، توان واقعی خود و نیازهای والدین تعادل برقرار کنند. فشار مراقبت از سالمند، هزینههای مالی، ناتوانی جسمی فرزندان و نگرانی از آسیب رساندن ناخواسته به والد، همگی از عواملی هستند که این تصمیم را پیچیده تر میکند. در بسیاری از موارد، خانوادهها ناچار میشوند برخلاف سنتهای فرهنگی و باورهای دینی عمل کنند و این موضوع امکان برخورد سرد یا قضاوت شدن از سوی اطرافیان را افزایش میدهد. همه این چالشها ضرورت انجام پژوهشهایی را نشان میدهد که بتوانند تجربه واقعی خانوادهها و فرزندان را در چنین موقعیت دشواری روشن کنند.
در این خصوص، ذبیح اله عباس پور از گروه مشاوره دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز به همراه دو همکار خود مطالعه ای کیفی درباره فرایند سازگاری فرزندان با انتقال والد به سرای سالمندان انجام دادهاند. این پژوهش بر فهم تجربه عاطفی و تصمیم گیری فرزندان در این موقعیت تمرکز داشته و تلاش کرده الگویی روشن از این فرایند ارائه کند.
محققان برای اجرای این تحقیق، با ۱۳ نفر از افرادی که والد خود را به سرای سالمندان سپرده بودند مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام دادند. سپس دادههای حاصله مورد تجزیه و تحلیل واقع شدند.
بر اساس یافتهها، ناتوانی مراقبان در تأمین نیازهای والد سالمند و درک رنج مداوم والد از عوامل اصلی بودند که فرزندان را به تصمیم برای انتقال سوق میدادند. در کنار این عوامل، موانع فرهنگی و مذهبی، دلبستگی ناایمن فرزند، و محدودیتهای مالی و جسمی نیز نقش مهمی در شکل گیری این تصمیم داشتند.
نتایج نشان دادند که فرزندان در این مسیر با مجموعه ای از احساسات متناقض روبه رو هستند. برخی از عوامل مانند رفتارهای دشوار والد، آسیبهای ناشی از مراقبت، یا عدم همکاری دیگر فرزندان میتوانند انتقال را تسهیل کنند، در حالی که عواملی مثل ترس از قضاوت دیگران، بی اعتمادی به کیفیت مراقبت در سرای سالمندان و تعارضات درونی نقش بازدارنده دارند. در نهایت، رضایت والد، بهبود شرایط او پس از انتقال و تأیید تصمیم توسط دیگران میتواند احساس آرامش ایجاد کند، اما احساس گناه و خودسرزنشی در برخی فرزندان باقی میماند.
اطلاعات تکمیلی پژوهش نیز نشان میدهند که بسیاری از عوامل خانوادگی، فرهنگی و روان شناختی در این تصمیم نقش دارند. محدودیتهای فرزندان، رفتارهای دشوار والد، باورهای دینی، فشار اجتماعی، دلبستگی ناایمن و حتی تنشهای بین فرزندان همگی بخشی از این مسیر پیچیده هستند.
پژوهش فوق همچنین به نقش مهم «باخودگویی مثبت» اشاره میکند که میتواند به فرزندان کمک کند با تعارضهای درونی کنار بیایند و شرایط را بهتر مدیریت کنند. از نظر پژوهشگران، زمانی که والد سالمند نیز رضایت داشته باشد یا انتقال را برای آسایش فرزند پیشنهاد کند، این فرایند برای خانواده بسیار آسان تر میشود.
این یافتههای علمی پژوهشی در «فصلنامه سالمند» منتشر شده است که از سوی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی منتشر میشود و به موضوعات مرتبط با سلامت و رفاه سالمندان میپردازد.
انتهای پیام


نظرات