• پنجشنبه / ۲۰ آذر ۱۴۰۴ / ۱۲:۵۱
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 1404092013375
  • خبرنگار : 51054

جغرافیای صبر؛ سفر به جهان زنانی که روز را از دل تاریکی می‌سازند

جغرافیای صبر؛ سفر به جهان زنانی که روز را از دل تاریکی می‌سازند

ایسنا/اصفهان زندگی گاهی مسیر سخت و تاریک خود را نشان می‌دهد، اما زنانی هستند که با دستان خسته و قلبی روشن، نه‌تنها خود راه را می‌یابند، بلکه روشنایی را به دیگران هدیه می‌کنند. آن‌ها در خانه، در خیابان، در مغازه یا کنار تخت یک سالمند، جغرافیای صبر را می‌سازند و هر روز، روز را از دل تاریکی بیرون می‌کشند.

شیرین رحمتی، مادر و راننده تاکسی اینترنتی مادر دو دختر است؛ سارا ده‌ساله و تارا پنج ساله. شوهرش بر اثر بیماری فوت کرده و او از آن زمان به بعد، مسئولیت کامل خانواده را به دوش گرفته است. درگیری‌های ذهنی بسیاری دارد؛ اما وقتی شیرین لالایی می‌خواند، بچه‌ها در آرامش می‌خوابند. در دل شیرین غوغایی از نگرانی‌ها و فکرهای متعدد انباشته شده است: ناهار فردا، شهریه مهدکودک، پول اجاره‌خانه، قسط ماشین، روغن‌ریزی ماشین، خرید یک کیسه برنج و هزینه‌های روزمره. همه اینها روی دوش اوست و هر روز باید اولویت‌بندی کند تا بتواند خرج خانه را مدیریت کند.

شیرین سرویس مدرسه بچه‌ها را هم انجام می‌دهد. یک روز کارنکردن برایش به معنای کم‌شدن درآمد و سختی تأمین نیازهای خانه است. ماشینش هنوز قسط دارد و اگر به تعمیرگاه برود، خرج خانه باقی می‌ماند. برنج خانه تمام شده و باید حساب سرانگشتی کند با چند سفر مسافرین اسنپ موفق به خرید یک کیسه برنج می‌شود. او باید حساب کند کدام نیاز فوری‌تر است. با این همه فشار، او سعی می‌کند آرامش و شادی را در خانه حفظ کند و بچه‌ها کوچک‌ترین نشانه‌ای از نگرانی او نبینند.

شیرین رحمتی به ایسنا اظهار می‌کند: زندگی من هر روز یک چالش تازه است. وقتی بچه‌ها به من نگاه می‌کنند و می‌خواهند چیزی بخورند یا بخندند، انگار همه مشکلات ناپدید می‌شوند، اما وقتی شب خانه آرام می‌شود، ذهنم پر از دغدغه است. باید حساب کنم که کدام هزینه‌ها را اول بپردازم..… همه این‌ها روی دوشم سنگینی می‌کند و گاهی فکر می‌کنم اگر یکی از آن‌ها عقب بیفتد، کل برنامه خانه بهم می‌ریزد.

وی می‌افزاید: یک روز کار نکردن یعنی ازدست‌دادن درآمد روزانه، یعنی بخشی از نان بچه‌ها کم می‌شود. ماشین هنوز قسط دارد و اگر روغن‌ریزی‌اش را تعمیر کنم، خرج خانه باقی می‌ماند. هر یک روز خوابیدن ماشین یعنی عقب افتادن از زندگی و ماندن در خرج روزانه. با این‌ حال، وقتی بچه‌ها به من نگاه می‌کنند و می‌خندند، یادم می‌آید که همه این سختی‌ها برای خوشحال کردن آن‌هاست.

این بانوی خودسرپرست ادامه می‌دهد: گاهی شب‌ها وقتی بچه‌ها خواب هستند و خانه آرام است، فکر می‌کنم که چقدر فشار روی دوش من سنگینی می‌کند. اما وقتی به آن‌ها نگاه می‌کنم، وقتی می‌بینم سارا با اشتیاق از من می‌خواهد ناهار فردا جوجه‌کباب باشد و تارا گردو با پنیر می‌خواهد، انرژی می‌گیرم. این لبخندها دلیل تمام تلاش‌هایم است. زندگی سخت است، اما عشق به بچه‌ها قوی‌تر از هر خستگی است و باعث می‌شود که حتی در سخت‌ترین شرایط ادامه بدهم.

رحمتی ادامه می‌دهد: گاهی وقتی به خودم نگاه می‌کنم، می‌گویم چگونه می‌توانم همه مشکلات را مدیریت کنم؟ اما وقتی صدای خنده بچه‌ها را می‌شنوم، یادم می‌آید که همه چیز ارزش دارد. هر روز که رانندگی می‌کنم، سرویس می‌روم، یا سفارش‌ها را تحویل می‌دهم، به یاد آن‌ها هستم. شاید هیچ‌کس نداند که چقدر سختی کشیده‌ام، اما برای بچه‌هایم همه چیز را تحمل می‌کنم.

وی توضیح می‌دهد: گاهی مسافرانی را به مقصد می‌رسانم که با کلی غر و اخم آن‌ها مواجه می‌شوم با نحوه برخوردهایی که در شأن من نیست؛ اما با خودم می‌گویم باید ادامه دهم به‌خاطر دخترانم.

این بانوی خودسرپرست تأکید می‌کند: زندگی برای من خیلی سخت شده روزی خودم صاحب همه چیز بودم، اما حال باید برای به‌دست‌آوردن همه آنها دست‌تنها کلی زحمت بکشم و مبارزه کنم با زمین‌وزمان فقط خوشحالم که هیچ‌وقت نگذاشتم فرزندانم معنای بی‌پولی را بدانند طوری که سارا می‌گوید جوجه‌کباب می‌خواهم تا مثل دزدان دریایی آن را به دندان‌هایم بکشم سارا نمی‌داند برای یک پرس جوجه‌کباب من باید چند مسافر قبول کنم؟

ناهید رجالی، پستچی و مادر سه فرزند، کارمند اداره پست و پستچی است. او سه فرزند دارد: یک پسر که سرباز است، یک دختر دانشجوی عکاسی و یک پسر ۱۲ساله. زندگی ناهید پس از بیکاری شوهرش سخت شده است و او بار اقتصادی خانواده را به دوش گرفته است. شوهرش بناست و بیشتر روزها کار ندارد، در نتیجه ناهید باید هزینه اجاره، شهریه دانشگاه دخترش و قسط‌های مختلف را تأمین کند.

او برای خرید یک دوربین عکاسی برای دخترش قسط‌های زیادی را باید بپردازد و باید حالا، حالا کار کند.

وی روزها با کیف سنگین نامه‌ها و بسته‌ها در خیابان‌ها قدم می‌زند، سفارش‌ها را تحویل می‌دهد و ذهنش پر از برنامه‌ریزی برای خانه است. فشارهای جسمی و روحی شغل، هم‌زمان با مسئولیت‌های خانوادگی، زندگی ناهید را پیچیده کرده است.

ناهید رجالی اظهار می‌کند: پستچی بودن کار ساده‌ای نیست. حتی در روزهای بارانی و برفی باید نامه‌ها و بسته‌ها را تحویل بدهم. فشار جسمی زیاد است، اما فشار ذهنی هم کم از آن نیست؛ باید به تمام مسئولیت‌های خانه هم فکر کنم. شوهرم بیشتر روزها کار ندارد، پس تمام خرج خانه و شهریه دانشگاه دخترم روی دوشم است. گاهی شب‌ها که به خانه می‌رسم، بدنم از خستگی له شده، اما باید به همه مسئولیت‌هایم رسیدگی کنم.

وی می‌افزاید: دخترم یک دوربین عکاسی قسطی خریده و هر ماه باید قسطش را پرداخت کنم. پسرم سرباز است و همیشه نگران من است. وقتی با او صحبت می‌کنم می‌گوید: مادر، همیشه نگرانتم، خدمت سربازیم تمام شود من هم به کمکت می‌آیم. گاهی از خودم می‌پرسم آیا می‌توانم از پس همه این مسئولیت‌ها برآیم؟ بچه‌ها هنوز به من نیاز دارند، اما فشار زندگی خیلی زیاد است.

این بانوی پستچی بیان می‌کند: گاهی وقت‌ها وقتی روز سختی را می‌گذرانم و به خانه می‌رسم، بدنم از خستگی پر است، اما وقتی به فرزندانم نگاه می‌کنم و می‌بینم خوشحال و موفق هستند، انرژی می‌گیرم. زندگی سخت است، اما هیچ‌چیز باارزش‌تر از آینده آن‌ها نیست. من باید ادامه بدهم و تلاش کنم، حتی وقتی همه چیز علیه من است.

رجالی ادامه می‌دهد: پستچی بودن نه‌تنها فشار جسمی دارد، بلکه فشار روحی هم زیاد است. چون هر اشتباهی می‌تواند باعث مشکلات شغلی شود. باید دقیق و مسئولانه عمل کنم، در حالی‌ که زندگی شخصی‌ام هم منتظر رسیدگی است. روزهای من همیشه همین‌طور شلوغ و پراسترس است، اما با این‌ حال، من به این شغل افتخار می‌کنم، چون از طریق آن می‌توانم برای خانواده‌ام زندگی بهتری بسازم.

مهناز احمدی، دانشجوی پرستاری و سبزی خورد کن، دانشجوی رشته پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی است. پس از فوت پدرش، مسئولیت تأمین هزینه‌های تحصیل و زندگی خود را به دوش گرفته است. برادرانش در ابتدا مخالف ادامه تحصیل او بودند، اما مهناز با اصرار توانست نظرشان را تغییر دهد.

او در یک مغازه سبزی‌خوردکنی کار می‌کند و سفارش‌های زیادی را انجام می‌دهد تا شهریه دانشگاه و هزینه‌های روزمره‌اش را پرداخت کند. انواع و اقسام وام‌ها را گرفته. دو روز آخر هفته‌ها نیز پرستار یک خانم سالمند است. زندگی مهناز پر از فشار و مسئولیت است و او می‌گوید حتی لذت زندگی را نمی‌فهمد، اما با اراده‌ای قوی تلاش می‌کند تا آینده‌اش را بسازد.

مهناز احمدی نیز اظهار می‌کند: وقتی پدرم فوت کرد، همه چیز روی سرم خراب شد. برادرانم می‌خواستند که دیگر درس نخوانم و به خانه کمک کنم، اما من با اصرار ادامه دادم و حالا تمام هزینه‌های تحصیلم را خودم تأمین می‌کنم. زندگی سخت است، اما هدفم ارزش این سختی‌ها را دارد.

وی می‌افزاید: کار در مغازه سبزی‌خوردکنی خیلی سخت است. بعضی روزها از صبح تا شب مشغولم و فرصت استراحت ندارم. مشتری‌ها همیشه زیاد هستند و باید دقیق باشم. این کار کمک می‌کند که شهریه و نیازهای روزمره‌ام را تأمین کنم، دو روز آخر هفته هم پرستار یک بانوی سالمند هستم. گاهی حس می‌کنم هیچ لحظه‌ای برای خودم ندارم. زمان‌هایی هست که سفارش‌های مناسبتی زیاد است و من هم امتحان دارم بارها شده چند شب نخوابیدم؛ اما به همه کارهایم رسیده‌ام برای هدفم.

این دانشجو بیان می‌کند: پرستاری از یک سالمند هم چالش دیگری است. باید داروها را به‌موقع بدهم، مراقبت‌های شخصی او را انجام دهم و حتی شب‌ها بیدار بمانم. همه این‌ها سخت است، اما وقتی فکر می‌کنم که این مسیر به آینده بهتر من ختم می‌شود، دوباره انرژی می‌گیرم.

احمدی توضیح می‌دهد: گاهی وقتی به خانه می‌رسم و خسته‌ام، فکر می‌کنم زندگی چقدر سریع می‌گذرد و من فرصت لذت‌بردن ندارم. اما وقتی به آینده نگاه می‌کنم و هدفم را می‌بینم، تمام خستگی‌هایم فراموش می‌شود. سختی‌ها مرا قوی‌تر کرده‌اند و یادم می‌دهند که هیچ‌چیزی ارزشمندتر از تلاش برای ساختن آینده نیست.

به گزارش ایسنا، شیرین، ناهید و مهناز،  سه زن از سه مسیر متفاوت، اما با یک نقطه مشترک؛ ایستادگی، عشق به خانواده و تلاش بی‌وقفه.

شیرین با لالایی‌اش خانه را پر از آرامش می‌کند، ناهید با قدم‌هایش امید را در کوچه‌ها و نامه‌ها جاری می‌کند و مهناز با جوانی و دستان خسته‌اش آینده‌اش را می‌سازد.

این سه زن، نمایندگان هزاران زن ایرانی‌اند که بدون تریبون و بدون نام، ستون‌های خاموش جامعه‌اند. در روز مادر و روز زن، باید به این زنان نگاه کرد؛ زنانی که با صبر، فداکاری و عشق، جغرافیای زندگی را می‌سازند و هر روز، روز را از دل تاریکی بیرون می‌کشند.
زندگی این زنان یادآور این است که نیروی زنانه، حتی در سخت‌ترین شرایط، می‌تواند روشنایی ببخشد، امید و آینده بسازد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha