ریحانه، تار را صدای قدرتش میداند در وصف سازش به ایسنا میگوید: تار من، درخت توتی زنده بود، نفس میکشید و درد را حس میکرد؛ درست مثل ما انسانها که ضربه تبر به جانش نشست و ساز شد و به دست من رسید و انگشتان من توانستند، احساساتش را با نواختن آن بیان کنند.
نحوه قرار گرفتن انگشتان هنرمندش روی سیم و خرک تار، به قدری حرفهای است که اگر عینک به روی چشمش نباشد و مخاطب در فاصله دوری از او باشد، متوجه نابینایی او نمیشود. ریحانه اهل مراغه است، شهری که اهالی موسیقی زیادی را به خودش دیده و در زمینه فرهنگ، همیشه حرفی برای گفتن داشته است.
ریحانه وقاری به ایسنا میگوید: به قدری پرش انگشت را تمرین کردهام که پردههای برجسته با سرانگشتانم آشنا هستند و حافظه شنیداری و لمسیام عادت کردهاند. حافظه دیداری در یادگیری موسیقی چندان موثر نیست و خیلی از اساتید موسیقی، چشم بسته هم ساز مینوازند.
قطعه اولی که مینوازد، «به سوی تو» داریوش رفیعی است و میگوید: من کاری نمیکنم؛ فقط صدای ساز را از دل دردمندش بیرون میاورم.
موسیقی را با نواختن ویولون و از ۱۳ سالگی شروع کرده است و سپس با شرکت در دورههای آواز، از دو سال قبل، تار ایرانی را همنشین بهتری برای خودش دیده و چندین مقام اول و برتر در مسابقات کشوری و مدرسهای مانند آوای انتظار کسب کرده است.
«بابک آذرشب» یکی از معدود استادهایی است که آموزش دادن به او را قبول کرده، چرا که بقیه تصور میکردند کار کردن با یک نابینا و یاد دادن موسیقی به او کاری سخت و حتی غیرممکن است؛ اما به گفته خودش، استادش با قبول این مسئولیت، مسیر زندگی او را عوض کرده و تاثیر مثبت زیادی بر او داشته است.
کلاس دوازدهم انسانی است و با برنامهریزی، توازن خوبی را بین درس خواندن و هنر برقرار کرده و دکلمهای که میخواند نشان میدهد که در مدرسه هم شاگرد خوبی است. او میگوید: من، عبور یک نور در حوالی خاموشیها هستم. بازی با دستانم را از کودکی یاد گرفتهام و سالها است گوشهایم خود را به خواب زدهاند. من، عبور مبهم یک پروانه در حوالی جیرجیرکها هستم.
او در مقابل معلولیت، کم نیاورده و میگوید: من علاوه بر بینایی با محدودیت جسمی و حرکت هم مواجه هستم. اما تصمیم گرفتم خانهنشین نباشم و این خیلی حرف است. معلولیت، محدودیت زیادی دارد؛ اما اینکه بتوانی چطور مدیریتش کنی و نادیدهاش بگیری، مهم است.
ریحانه از تجاربش در روی صحنه، اجراهای موفقش و اعتماد اساتیدش به او میگوید و امید آفرینی را انگیزه ادامه موسیقی دانسته و بیان میکند: به بچههایی که مثل من هستند، میگویم که اگر خود انسان بخواهد، محدودیت نمیتواند مانعی برای انسان باشد.
ریحانه در کنار موسیقی، یادگیری زبانهای خارجی را هم دنبال میکند و زبان انگلیسی را به عنوان زبان سوم از کلاس سوم ابتدائی شروع کرده است، اما اینجا هم آموزشگاهها از پذیرفتن یک زبانآموز نابینا با اختلال جسمی حرکتی سر باز زدهاند تا اینکه بالاخره یک آموزشگاه او را ثبت نام کرده است. او در این مورد میگوید: معلمان زبان میگفتند اگر او به کلاس دانشآموزان عادی بیاید، بچهها مسخرهاش میکنند، اما برایم مهم نبود و یاد گرفتن زبان را خیلی دوست داشتم. به قدری به زبان علاقه دارم که تصمیم گرفتم در کنکور زبان شرکت کنم.
پدر و مادر ریحانه در تمامی صحنههای زندگی او حضور دارند و دو بازوی اصلی پرواز او در آسمان هنر و موسیقی هستند. حتی ثانیهای قبل از اجرا در صحنههای مختلف و در حمل ساز. این نوازنده روشندل، پدر و مادرش را اصلیترین عامل در آموختن این هنر، میداند و میگوید: مادرش، هم مادر بوده و هم معلمی که پا به پای او درس خوانده است.
لیلا رضایی، مادر ریحانه با روحیهای خستگیناپذیری کنار او نشسته است و او را دختری بسیار مستعد میداند و میگوید: با پدر ریحانه دست به دست هم دادهایم و تا الان حامی و پشتیبان او بودهایم و اگر به یاری خدا عمری باقی باشد، ادامه هم خواهیم داد. ریحانه با برنامهریزی دقیق هم در مدرسه و هم در کلاسهای موسیقیاش حضور پیدا میکند.
او ادامه میدهد: تا سال گذشته، یار کمک آموزشی او بودم، اما از امسال بیشتر خودش درس می خواند. درسهایش را تا ساعت چهار بعد از ظهر تمام میکند و بعد از ظهرها هم در کلاسهای هنری و غیردرسی، شرکت میکند و تا بحال موفق شده است و آرزو میکنم بچههای دیگر هم موفق شوند.
گفتوگو با آرزوی موفقیت و توانیابی تمامی کودکان معلول و با نواختن قطعهای دیگر به پایان میرسد.
انتهای پیام


نظرات