• سه‌شنبه / ۲۵ آذر ۱۴۰۴ / ۱۴:۴۴
  • دسته‌بندی: بوشهر
  • کد خبر: 1404092516886
  • خبرنگار : 50448

کدام قاتل؟ باران زنده است، آبخوان‌ها مرده!

کدام قاتل؟ باران زنده است، آبخوان‌ها مرده!

ایسنا/بوشهر از دشت‌های مرکزی تا سواحل جنوبی، از دامنه‌های البرز تا چاله‌های کویری، یک پیام مشترک خود را تکرار می‌کند: آب دارد تمام می‌شود. در بسیاری از استان‌های کشور آمارها نشان می‌دهند که برداشت از منابع آب، گاه تا سه برابر توان طبیعی و تجدیدپذیر حوضه‌ها و دشت‌ها است.

این نه یک پیش‌بینی بلکه یک واقعیت ملموس است که در خشکیدن دریاچه‌ها، تالاب‌ها، قنات‌ها و چشمه‌ها، کم‌آب و شورتر شدن و در نهایت خشک شدن بسیاری از چاه‌ها و رودخانه‌ها، فرونشست زمین و نزاع‌های محلی بر سر آب خود را نشان می‌دهد.

برای بررسی دقیق این موضوع و روشن شدن زوایای مختلف بحران آب، از جمله سهم منابع محلی، اثر تغییرات اقلیمی، مدیریت مصرف و برداشت بی‌رویه، جابر مظفری‌زاده، پژوهشگر حوزه محیط زیست و آب در گفت‌وگو با ایسنا تصویری علمی و واقع‌بینانه از چالش‌ها و راهکارهای کشور ارائه می‌دهد.

سوال: در شبکه‌های اجتماعی ایران، بارها روایت‌هایی ظهور کرده‌اند که در اوج بحران آب، نسخه‌هایی ساده برای یک مسئله پیچیده ارائه می‌دهند. برای مثال «قاتلان باران» یا «دزدان ابرها». آقای مظفری‌زاده، این موضوع چقدر واقعیت دارد؟

پاسخ: در شبکه‌های اجتماعی ایران، بارها «شبه علم»‌ها و «روایت‌سازی»‌هایی صورت گرفته و می‌گیرد که در اوج بحران آب، نسخه‌هایی ساده و هیجان‌برانگیز برای یک مسئله پیچیده ارائه می‌دهند. هر بار که باران دیر می‌بارد، یک «متهم تازه» یا راهکار عجیب پیدا می‌شود: یک بار هارپ، یک بار ابردزدی، یک بار سمی کردن ابرها، یک بار باران‌زایی با تبخیر خلیج فارس، یک بار حل بحران آب با رودخانه‌های زیرزمینی منشعب از هندوکش و آب ژرف و این روزها «قاتلان باران». ادعای اخیر چنان در فضای مجازی می‌چرخد که گویی خشکسالی ایران نه از زمین، که از آسمان می‌آید و آن هم نه طبیعی، بلکه نتیجه «قتل ابرها»ست. اما علم تصویر دیگری نشان می‌دهد؛ تصویری نه مهیج اما واقعی و نه ساده اما قابل اجرا و نتیجه‌بخش.

سوال: داده‌های واقعی بارش و منابع آب کشور چگونه نشان می‌دهند این روایت‌ها غلط هستند؟

پاسخ: سال‌هاست که میانگین بارش ایران به‌طور ملایم کاهش یافته است؛ حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد در حدود ۶۰ تا ۷۰ سال گذشته. اما در همین مدت، آبدهی بسیاری از رودخانه‌ها، چشمه‌ها و قنات‌ها تا بیش از ۸۰ درصد افت کرده و ۹۰ درصد آبخوان‌های کشور با تراز منفی و شورتر شدن هرساله روبه‌رو شده‌اند. این اعداد کنار هم معنایی روشن دارند: آسمان کمی کمتر باریده اما زمین بسیار بیشتر خالی شده است.

سوال: پس مشکل اصلی کشور کمبود باران نیست؟

پاسخ: مشکل اصلی ما کمبود باران نیست؛ مصرفی است که ۲ تا سه برابر توان اکولوژیک سرزمین جلو رفته. مثال دقیق آن را می‌توان در استان بوشهر دید؛ استانی که ظرفیت طبیعی منابع آبش حدود ۳۲۰ میلیون مترمکعب در سال است اما میزان برداشت و مصرف آب آن بیش از ۹۰۰ میلیون مترمکعب، یعنی سه برابر توان اکولوژیک و ظرفیت تجدیدپذیری منابع آب استان. این مصرف بیش از حد باعث ممنوعه شدن و فرونشست همه دشت‌های استان، شوری بیش از ۹۶ درصد منابع آب، کاهش بیش از ۸۵ درصدی آورد رودخانه‌ها و خشک شدن بسیاری از چشمه‌ها و قنات‌ها و تالاب حله گردیده است. چنین وضعیتی در صورت ادامه مصرف کنونی، نه تنها با بارش حتی چندبرابری قابل جبران نیست، بلکه آبخوان‌ها و رودها را به نقطه بی‌بازگشت می‌رساند؛ نقطه‌ای که شروع آن با فرونشست اعلان خطر می‌کند و در نهایت با مرگ آبخوان پایان می‌پذیرد.

سوال: روایت‌هایی مانند «قاتلان باران» چه تاثیری بر افکار عمومی دارند؟

پاسخ: در چنین فضایی، متونی مانند «قاتلان باران» ظاهر می‌شوند و ترکیبی از واقعیت‌های تلخ و خیال‌پردازی‌های جذاب را به‌عنوان حقیقت ارائه می‌دهند. برای نمونه ادعا می‌کنند که تالاب‌ها ۷۰ تا ۸۰ درصد بارش ایران را تولید می‌کرده‌اند، یا خشکی یک تالاب توانسته بارندگی یک استان را ۶۰ درصد کاهش دهد. در حالی که داده‌های معتبر جهانی و مدل‌های اقلیمی نشان می‌دهند سهم رطوبت محلی از جمله تالاب‌ها و جنگل‌ها در بارش ایران بین پنج تا ۱۵ درصد است. بارش اصلی کشور از رطوبت مهاجری تأمین می‌شود که از اقیانوس هند، اطلس، مدیترانه و دریای سرخ می‌آید. این رطوبت‌ها از هزاران کیلومتر دورتر وارد ایران می‌شوند و مسیر حرکتشان تابع جریان‌های جوی است، نه تابع اینکه تالاب داخلی خشک است یا پر. کاهش بارش حدود ۱۰ درصدی کشور نسبت به میانگین بلندمدت ۶۰ یا ۷۰ ساله، نشان می‌دهد که خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها عامل اصلی بحران نبوده و نیستند بلکه خود قربانی توسعه، به‌خصوص کشاورزی و برداشت بیش از حد انسان است.

سوال: برخی هم گرمای سطح زمین را «قاتل ابرها» می‌دانند، این درست است؟

پاسخ: در روایت‌های مشابه، گرمای سطح زمین به‌عنوان «قاتل ابرها» معرفی می‌شود. گویی بستر داغ یک دریاچه خشک‌شده می‌تواند سامانه بارشی را بسوزاند. این تصور اگرچه شاعرانه است اما با فیزیک جو در تضاد است. گرما موتور محرک همرفت و تشکیل ابر است. اگر گرما مانع بارش بود، نوار استوایی جهان با میانگین ۲۶ تا ۳۰ درجه حرارت باید خشک‌ترین منطقه سیاره می‌بود؛ نه یکی از پرباران‌ترین نقاط آن.

یا برای مثال گفته می‌شود غبار و نمک، ابرها را «عقیم» می‌کنند. در حالی که گردوغبار و ذرات نمکی دقیقاً همان «هسته‌های تراکم» هستند که مولکول‌های بخار آب باید روی آن‌ها جمع شوند تا ابر تشکیل شود. بدون این ذرات، بسیاری از ابرها اصلاً متولد نمی‌شوند.

عوامل داخلی مانند خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها قطعاً در میزان بارش محلی، آن هم در حدود چند درصد موثرند اما در مقیاس کلان ملی، تاثیرگذاری آن‌ها بسیار کم می‌باشد. آمار کاهش نهایتاً ۱۰ درصدی بارش کشور (که به‌دلیل مجموعه عواملی مانند تغییر اقلیم و گرمایش جهانی، خشک شدن تالاب‌ها و دریاچه‌ها، از بین رفتن جنگل‌ها و... به‌وجود آمده) خود اثبات‌کننده این موضوع است.

همین خطای علمی درباره ارتباط مستقیم آب زیرزمینی و ابرها نیز تکرار می‌شود؛ انگار کم شدن سطح آب سفره‌ها، سامانه‌های بارشی را از آسمان فراری می‌دهد. در حقیقت، آب زیرزمینی و ابرها در دو قلمرو کامل متفاوت عمل می‌کنند: یکی در عمق ده‌ها متر زیر زمین و دیگری در ارتفاع هزاران متر در جو. کاهش یکی، دیگری را متوقف نمی‌کند.

سوال: پس مسئله کجاست؟

پاسخ: مسئله در روایت است؛ روایت‌هایی مانند «قاتلان باران» با هوشمندی، خشم عمومی را به سوی آسمان هدایت می‌کنند، نه زمین. آن‌ها مسئله را از «مدیریت مصرف و تقاضا» به «تولید باران» تغییر می‌دهند؛ از اصلاح رفتار به انتظار معجزه. این همان «مخدر اجتماعی» است: فرافکنی و احساس رهایی از مسئولیت، چه مسئولیت فردی، چه مسئولیت مدیریتی.

وقتی کشاورز باور کند که باران به دلیل «گودال گرم» یا «قتل ابرها» نمی‌بارد، دیگر در مقابل کشت آب‌بر یا حفر چاه غیرمجاز احساس مسئولیت نخواهد کرد. وقتی مدیر تصور کند «تالاب خشک مانع بارندگی شده»، به‌جای مدیریت بهینه مصرف آب و توجه به مدیریت تقاضا، بودجه را صرف پروژه‌های پرسر و صدایی مثل بارورسازی ابرها، انتقال آب و آب‌شیرین‌کن‌ها می‌کند؛ پروژه‌هایی که بدون مدیریت مصرف، تقاضا را تشدید می‌کنند و کشور را از گودال به چاهی عمیق‌تر می‌اندازند. چه از نظر بحران آب و چه از نظر اقتصادی و وابستگی خارجی.

رکن اصلی حل بحران آب در ایران، از آسمان نمی‌گذرد؛ از زمین می‌گذرد. از مدیریت مصرف، کاهش برداشت، بازگرداندن حقابه‌های محیط‌زیستی، پایان‌دادن به توسعه چاه‌های غیرمجاز، اصلاح الگوی کشت و برنامه‌ریزی و سازگارشدن با توان اکولوژیک هر منطقه. حتی اگر بارش کشور به بالاتر از میانگین برسد، تا زمانی که مصرف کنترل نشود، بحران پابرجا خواهد ماند؛ درست شبیه پر کردن آبی که به درون آبکش می‌ریزیم یا به مریضی که دچار استسقاست می‌دهیم. بدون رفع روزنه‌های مصرف بی‌رویه آبکش موجود یا درمان مریض موجود، ریختن آب به درون آبکش و دادن آب به مریض دچار استسقا عملاً هدر دادن وقت و سرمایه است.

سوال: نقش تالاب‌ها و جنگل‌ها در این میان چیست؟

پاسخ: تالاب‌ها و جنگل‌ها البته ارزش‌های زیست‌محیطی ذی‌قیمتی دارند: خاک را حفظ می‌کنند، گردوغبار و سیلاب را کاهش می‌دهند، دما را تعدیل می‌کنند و به تقویت ریزاقلیم کمک می‌کنند. اما «باران‌سازهای کلان» نیستند. نقش اصلی آن‌ها نه تولید باران، بلکه پایداری زیست‌بوم‌ها و نگهدارنده و تغذیه‌کننده منابع آب است.

شاید بزرگ‌ترین خطری که این‌گونه روایت‌ها ایجاد می‌کنند، «توهم بازگشت» باشد؛ این ایده که اگر تالاب‌ها را پر کنیم، جنگل‌ها را احیا کنیم یا مدیران توبه کنند، دوباره به بارش‌های رویایی ۵۰۰ میلی‌متری می‌رسیم. این امید کاذب، جامعه را از مسیر سازگاری با کم‌آبی دور می‌کند و مانع اقدام‌های سخت اما ضروری می‌شود. دلیل ارائه طرح‌هایی مانند پرکردن دریاچه ارومیه با آب دریای خزر یا انتقال آب از حوضه‌های مجاور نیز همین توهم است. و واقعیت آخر اینکه بحران آب ایران به یک دشمن خارجی یا یک پدیده جادویی نیاز ندارد. دشمن ما همین‌جاست: برداشت بیش از توان اکولوژیک سرزمین برخلاف اسناد و قوانین مصوب کشور مانند بند ۶ سیاست‌های کلی نظام در حوزه محیط زیست، مصرف بی‌مهابا و فراتر از حد مجاز آب تجدیدپذیر هر منطقه، توسعه بی‌برنامه و بی‌توجهی به آمایش سرزمین و سیاست‌های سازه‌محور مبتنی بر مدیریت تأمین و عرضه.

سوال: جمع‌بندی شما از وضعیت بحران آب چیست؟

پاسخ: ابرها را کسی نکشته است؛ ما آبخوان‌ها و رودخانه‌ها و قنات‌ها را کشته‌ایم. اگر قرار است مطالبه‌ای شکل بگیرد، باید مطالبه حفاظت از منابع موجود باشد؛ نه جست‌وجوی باران در پستوی تئوری توطئه. باید مسئولان را برای رویکرد مدیریت تأمین و عرضه و بی‌توجهی به مدیریت مصرف و حفاظت نکردن از منابع موجود بازخواست کرد؛ نه آسمانی را که همواره با ما بوده و حالا تنها اندکی کمتر از گذشته می‌بارد.

درک بحران از همین نقطه آغاز می‌شود: مشکل از آسمان نیست؛ مشکل از زمین است. و زمین اگر بی‌مسئولیتی فردی و دولتی رها شود، نه با بارورسازی، نه با آب ژرف، نه با انتقال آب بین‌حوضه‌ای یا آب‌شیرین‌کن‌ها و نه با تئوری توطئه، به حالت طبیعی خود بازنخواهد گشت.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha