به گزارش ایسنا، علی ربیعی، دستیار اجتماعی رئیسجمهور در یادداشتی با عنوان "شعر؛ حافظ معنا و روح مقاومت ایرانی" نوشته است: در گوشه و کنار این کشور پهناور، افرادی زیستهاند که مردم با آثارشان زندگی میکنند و باید قدردان آنها بود. جامعهای که سپاسگزار عقبهها و سرمایههای انسانی خود باشد، خوشبختی و پویایی را تجربه خواهد کرد. این بدان معناست که با ادامه این روند، امکان ظهور و پرورش آدمهای بزرگ در عرصههای مختلف فراهم میشود.
در آیین بزرگداشت استاد علی نظمی تبریزی، در تالار خاقانی خانه فرهنگ تبریز، بار دیگر این پرسش در ذهنم پررنگ شد که ایران امروز ما تا چه اندازه به شعر نیاز دارد و چه نسبتی با شاعران خود برقرار کرده است. متاسفانه شرایط و تهدیدات جنگی، نارساییهای اقتصادی و نزاعهای جناحهای سیاسی با فریادهای گوشخراش در مجموع سبب پدید آمدن وضعیتی شده که لطافت روح و کلام و همچنین آرامش ذهنی دچار آسیب شده است.
ایران را نمیتوان بدون شعر فهمید. اساسا فهم جوامع به ویژه جوامع شرقی و به طور خاصتر ایران، بدون درک ادبیات و فرهنگ و شعر آن کامل نیست. با شاعران مسلط هر دوره میتوان فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن دوران را فهمید. شعر در این سرزمین صرفاً یک صورت هنری نیست؛ بخشی از زندگی اجتماعی، حافظه تاریخی و یکی از ستونهای هویت ایرانی است.
ایران تجربهای منحصربهفرد از زیست اجتماعی را از سر گذرانده است؛ تجربهای که سرشار از بحران، گسست، شکست، مقاومت و بازسازی است. در این مسیر، شعر همواره نقشی آرامشبخش و معنادهنده داشته است. هرگاه تاریخ بر ما سخت گرفته، شعر آمده است تا جامعه را از لبههای تیز واقعه عبور دهد و آنچه را اتفاق افتاده، در ذهن جمعی ما ماندگار کند.
امروز که از ایران سخن میگوییم، از وطنی میگوییم که بخش مهمی از معنای خود را وامدار شاعرانش است. نادیده گرفتن این سرمایه فرهنگی، نوعی «از جاکندگی» است؛ بریدن از ریشههایی که ما را به تاریخ، زبان و احساس مشترکمان پیوند میدهد. جامعهای که شعر خود را فراموش کند، بهتدریج مفهوم خود را نیز از دست میدهد.
در طول تاریخ، شعر نهتنها روایتگر پیروزیها، که حامل تجربه شکستها نیز بوده است. از حمله مغول تا وقایع معاصر، از کودتا تا جنگ، شعر توانسته است رنج، حسرت و اندوه را به بخشی از حافظه تاریخی تبدیل کند؛ حافظهای که به نسلهای بعد منتقل میشود و مانع فراموشی میگردد. بسیاری از آنچه امروز از گذشته درک میکنیم، نه در اسناد رسمی، بلکه در شعرها زنده مانده است.
تاریخ را میتوان در شعر دید. با خواندن شعر هر دوره، میتوان به اندیشهها، نگرشها و شرایط اجتماعی آن زمانه نزدیک شد. شاعران، بهویژه در بزنگاههای تاریخی، نقشی مهم در حفظ روح مقاومت و انسجام اجتماعی ایفا کردهاند. ما اشعار عمیق و تأثیرگذاری در این زمینه در اختیار داریم که هنوز میتوانند با جامعه امروز سخن بگویند.
امروز، بیش از هر زمان دیگری، به نوعی معرفتشناسی ایرانی نیازمندیم؛ شناختی که ما را به خودمان بازگرداند و امکان «کنار هم زیستن» را تقویت کند. شعر یکی از مسیرهای رسیدن به این معرفت است. شعر روح را لطیف میکند، به انسان آرامش میبخشد و امکان همدلی را فراهم میآورد؛ امکانی که جامعه امروز بهشدت به آن نیاز دارد.
در تحولات معاصر نیز نقش شعر را نمیتوان نادیده گرفت. چه در سالهای منتهی به انقلاب و چه در دورههای بعد، شعر ابزاری برای بیان، همراهی اجتماعی و انتقال احساس جمعی بوده است. در عین حال، نباید فراموش کرد که شاعران اغلب زندگی آسانی نداشتهاند؛ آنان شور و هیجان را به جامعه بخشیدهاند، اما خود در رنج زیستهاند.
شاید اکنون زمان آن رسیده باشد که دوباره به شعر بازگردیم؛ نه بهعنوان نوستالژی، بلکه بهعنوان عنصری زنده برای فهم جامعه، ترمیم روح جمعی و بازسازی معنای ایران.
انتهای پیام


نظرات