به گزارش ایسنا، سخنان اخیر شهرام ناظری، خواننده مشهور کشورمان در دانشگاه سلجوق ترکیه واکنشبرانگیز شد؛ او با انتقاد از مسئولان ایرانی و بیتوجهی به مشاهیر و عرفا گفته است: «به نظر من ما باید از ترکها، دولت و مردم ترکیه تشکر کنیم که واقعا مولانا را در دل خودشان پرورش دادند و مکتب مولانا را حداقل نگه داشتند. اگر مولانا در ایران بود این هم از بین رفته بود». حالا آرش نصیری - روزنامهنگار و مدیر برنامه «هزار صدا» - در یادداشتی در اینباره نوشته است:
«استاد شهرام ناظری، فرزند راستین مولانا
این روزها بخشی از سخنان استاد شهرام ناظری در مراسمی در ترکیه دست به دست میچرخد و هر فرد نکتهای میگوید و برخی سخنان استاد شجریان را حجت توضیحاتشان قرار میدهند بیتوجه به اینکه، کسی که این سخنان را بر زبان آورده، فرزند راستین مولاناست. کیست که نداند بزرگترین رهرو مکتب مولانا و کسی که، در کنار دیگر بزرگان شعر و ادبیات، بیشترین شعر را از مولانا خوانده و بیش از ۴۰ سال مبدع و مبلغ موسیقی عالمانه، عارفانه و صوفیانه متاثر از اندیشههای مولاناست استاد شهرام ناظری است.
از همان «گل صد برگ» که اوایل دهه ۶۰ با اشعار مولانا در هشتصدمین سالگرد تولدشان منتشر، و باعث ایجاد موج بزرگی در موسیقی ایران شد تا «آتش در نیستان» و «مطرب مهتاب رو» و «یادگار دوست» و «سفر به دیگر سو» و دهها آلبوم و صدها آهنگ و شاید هزاران کنسرت در سراسر جهان، حاصل عمر کسی است که آنچه باید برای مولانا و معرفی او به زبان موسیقی انجام داده و با زبان و شعر مولانا راهی تازه در موسیقی ایجاد کرده است. او نزدیکترین دوست و برادر و فرزند مولاناست و کیست که نداند، آنچه استاد ناظری در آن سخنرانی میگوید خطاب مستقیم است به سیاستگذاران فرهنگی و مسئولان، نه مردم یا بزرگان فرهنگ و هنر که بسیار نوشتهاند و عاشقانه مولانا را دوست داشتهاند؛ سیاستگذارانی که باید بسترهای لازم را برای فراگیری اندیشههای مولانا فراهم کنند و موضوع ایجاد مراکز فعال فرهنگی و گردشگری و استفاده از ظرفیتهای اندیشه و شخصیت مولانا برای این امر مهم هم از آن مسئولیتهاست.
چرا نباید آرامگاه شمس تبریزی در خوی مانند قونیه ترکیه قطب فرهنگی، هنری و گردشگری باشد؟ چون تجاریسازی میشود؟ خب بشود. مگر ایرادی دارد که از ظرفیتهای فرهنگی ایران به نفع مملکت استفاده کنیم؟ آیا کشورهای اروپایی که خانه بتهوون، موتسارت، گوته و ... را موزه کردهاند و از سراسر جهان به آنجا میروند، مشکلی با این قضیه دارند؟ افکار مولانا توسط این سیستم تبلیغ نمیشود برای آن که عدهای (و نه همه جامعه دیندار و دینپژوه) اساسا اندیشه عرفانی را در مقابل اندیشه مذهبی قرار میدهند و این اختلاف حتی مربوط به این ۴۰ یا ۵۰ سال نیست و چهارصد یا پانصدساله است.
شاید همین اختلاف اساسی بود که باعث کوچ مولانا به قونیه شد. موضوع موسیقی عرفانی است در مقابل اندیشههای متحجر. استاد شجریان بزرگ است و در بزرگیشان در آواز ایرانی شکی نیست، اما با کمال احترام، آنچه ایشان به زیبایی اجرا کردند، هیچ ارتباطی با این سبک و نگرش از موسیقی ندارد. کافی است توجه کنید که ایشان چند شعر از مولانا خواندهاند. استاد چند شعر از مولانا خواندهاند که خوب است اما اهمیت خاصی در مجموع کارنامه پربار هنری ایشان ندارد؛ چراکه اندیشه ایشان اغلب منبعث از اشعار و اندیشههای شیخ اجل سعدی و حافظ است نه مولانا. (استاد شجریان از فردوسی هم شعر خاصی نخواندهاند و جالب است که در کنار مقبره فردوسی به خاک سپرده شدند. حتما اگر خراسانی نبودند، بهترین گزینه برای آرامگاه ایشان، آرام گرفتن در کنار سعدی یا حافظ بود).
بله. استاد شجریان به تجاریسازی اندیشههای مولانا در ترکیه نظر منفی دارند، در حالی که هیچ ارتباطی (از نظر رپرتوار و کارنامه هنری) با این اندیشه ندارند و طبیعتا در این مارکت هم جایی ندارند اما، در طی این سالها، دهها خواننده و گروه موسیقی ایران که بعد از جان گرفتن موسیقی عارفانه توسط شهرام ناظری و کیخسرو پورناظری و جلال ذوالفنون و ... به این مکتب آمدهاند، دف و تنبور، و تار و ... میزنند، اشعار مولانا را میخوانند، سماع میکنند و به اشکال مختلف حافظ و راوی اندیشههای مولانا هستند. آنها در قونیه و ترکیه روی صحنه رفته و میلیون مسافر از ایران و اقصی نقاط جهان، این شهر کوچک را به قطب فرهنگی و گردشگری تبدیل کردهاند و برکت به زندگی مردمشان آوردهاند. همه این عزیزان ترجیح میدادند همین اجراها را در خوی داشته باشند. آیا مولانا در ایران کم رد پا دارد؟ آیا ساختن نمادهایی برای جلب توجه مردم در داخل کشور و ارجاع به مولانا کار سختی است؟
چرا فقط مولانا و خوی؟! آیا شما به شاهرود سفر کرده و متوجه ظرفیت فرهنگی، عرفانی، انسانی و تاریخی آنجا شدهاید؟ جایی که مامن بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی و بسیار عارفان بزرگ است و تاریخ و پشتوانههای فرهنگی مکتوب و عظیمی چون تذکره الولیا و عطار و بزرگان دیگر را دارد و میتواند آن منطقه را به قطب فرهنگی، عرفانی و گردشگری جهان تبدیل کند! از این مکانها و بزرگان در این مملکت بسیارند اما مورد توجه قرار نمیگیرند در حالی که همسایگان ما و همه جای جهان، با یک دکمه برای فرهنگشان پیراهن میدوزند.
پرداختن به این موضوعات سخت نیست اما با سیاستهای برخی از سیاستگذاران تصمیمگیر مملکت منافات دارد و این آن نکتهای است که استاد شهرام ناظری به آن اشاره کرده است. اینکه در مسئولان ارادهای برای زنده نگه داشتن اندیشههای مولانا نیست و این در راستای یک سیاست کلی است که برنامههای گردشگریاش، جذب توریست برای کشورهای دیگر است نه آوردن توریست به کشور. همین قونیه و مولانا هر ساله چه تعداد ایرانی را به ترکیه میکشاند؟ آیا میشود تعداد علاقهمندانی را که از ایران به قونیه میروند با علاقهمندانی که از قونیه به خوی میآیند مقایسه کرد؟
استاد ناظری فرزند، برادر و دوست بزرگ اندیشههای مولاناست و نظر ایشان مبناست. به کارنامهها نگاه کنید نه به حرفها.
آیا میدانید استاد ناظری ۳۰ سال است که به قونیه میرود و رایگان برنامه اجرا میکند؟ دوست عزیزی دارم که دستاندرکار بسیاری از این برنامههاست و میگوید شهرام ناظری برنامه میگذارد و میگوید درها را باز کنید و هرکس میخواهد بیاید. اینجا همه مهمان مولانا هستند. آیا تاکنون خواستهاید از این ظرفیتها برای ایجاد تحرک فرهنگی در جایی مثل خوی یا کنار مقبره سلطان العارفین بایزید بسطامی استفاده کنید؟!
شهرام ناظری هنرمندی است که طی این سالها نشان داد که نه پیرو اندیشههای سطحی است و نه اجازه میدهد از او سوء استفاده کنند. بعد از اتفاقات سال ۱۴۰۱ و اتفاقات قبلتر از آن، علیرغم همه تقاضاها و پیشنهادهای نجومی، در کشور کنسرت نداد تا هم اعتراضش را نشان دهد و هم ابزار پولشویی نشود. سالها با اندیشههای مولانا و فردوسی و نیما و بزرگان دیگر شعر به دنبال آگاهیسازی و ایجاد راه تازه است نه تخدیر. آنچه را میخواند با همه وجود و آگاهی میخواند. آن استاد جوان دانشگاه که نظر میدهد و سن او از آلبوم «گل صد برگ» کمتر است آیا در مراسم بزرگداشت استاد محمدعلی موحد بوده تا ارتباط بزرگی چون او را با شهرام ناظری ببیند؟ آیا میداند که استاد ناظری سالها با این استاد و بزرگان دیگری چون شفیعی کدکنی، ایرج افشار و ... رابطه دوستی و رفت و آمد خانوادگی دارد و سالها در محضرشان تلمذ کرده است؟!
استاد ناظری اهل تیم درست کردن در فضای مجازی نیست و مافیای پشت موسیقی هم، برایش در فضای مجازی و حقیقی پروپاگاندا ایجاد نمیکنند، برای آن که برایشان نفعی ندارد. جایی که کوچکترین بویی از پول کثیف باشد قدم نمیگذارد و حتی از این آدمها دوری میکند.
بله. او حق دارد از آنچه یک سیستم برای مولانا و دیگر بزرگان فرهنگ و هنر ایران انجام نداده شکایت کند و حرفش را صریح و بیپرده میگوید نه پیچیده در ۱۰۰ نوع ملاحظه و سیاستورزی. او اهل فضای مجازی و سطحینگریهای آن نیست و دریغا که بسیاری از مردم سادهدل هم به دنبال آدرس اشتباه میروند. باید به برخیها گفت: شهرام ناظری ماه را نشان داده است؛ به انگشتش خیره نشوید!»
انتهای پیام


نظرات