انور خامهاي در 29 اسفند 1295 در تهران، خيابان ري، كوچه آصف به دنيا آمد. او دورة متوسطه را در دبيرستان صنعتي ايران و آلمان گذراند و با آموزگارش تقي اراني (دبير فيزيك و شيمي) آشنايي پيدا كرد و بدين طريق با اعضاي گروه موسوم به 53 نفر ارتباط يافت. از اين رهگذر، در 22 ارديبهشت 1316 به عنوان يكي از اعضاي گروه ياد شده بازداشت و روانه زندان شد. با سقوط رضاشاه، پنجاه و سه نفر از جمله انور خامهاي در 28 شهريور 1320 از زندان آزاد شدند.
با بازشدن فضاي سياسي در نخستين سال دهة 1320، حزب توده كه صورت سازمان يافتة فرقة اشتراكي پنجاه و سه نفر بود، تأسيس شد و روزنامة مردم ناشر افكار وارگان آن گرديد. انور خامهاي در اسفند 1320 به اين روزنامه پيوست و پس از سه سال از تأسيس حزب توده، به عضويت آن درآمد و در 13 دي 1326 به همراه گروه 105 نفره، از حزب توده انشعاب كرد و به همراه آنان "حزب سوسياليست تودة ايران" را ايجاد كردند، اما به دليل ناكامي انشعابيون، حزب جديد و اعضاي آن از ادامة فعاليت انصراف دادند. در بهمن 1330 "جمعيت رهايي كار و انديشه" را تشكيل داد كه روزنامة "حجار" ارگان آن به حساب ميآمد. مقراين جمعيت و دفتر روزنامة ياد شده در پي حملة چماقدارهاي شعبان بي مخ تصرف شد و خامهاي تحت تعقيب قرار گرفت. او سالهاي پس از كودتا را به تدريس در دبيرستان اشتغال داشت و به كلي از سياست كناره گرفت. علاوه بر روزنامهنگاري در آموزش و پرورش، بازرس تعليماتي گرديد. در فروردين 1340 راهي آلمان شد و ابتدا در رشتة اقتصاد و علوم اجتماعي در دانشگاه هايدلبرگ تحصيل كرد. سپس عازم سوئيس شد و در پائيز 1343 شمسي در دانشگاه فرايبورگ در رشته اقتصاد و علوم اجتماعي ادامه تحصيل داد. در 1345 شمسي ليسانس گرفت و پس از طي دورة فوق ليسانس، تز دكترايش را در موضوع اقتصاد رياضي به زبان فرانسه منتشر كرد.
كتاب "تجديدنظر طلبي از ماركس تا مائو" به زبان فرانسه مشهورترين نوشتة خامهاي است كه در سال 1356 به فارسي ترجمة شد. او از 1970 م تا 1972 م به دعوت دانشگاه لوانيوم كنگو (زئير) كه شعبة دانشگاه لوون بلژيك بود، به آنجا رفت و آمار، اقتصاد رياضي و اصول انفورماتيك تدريس كرد. پس از آن در كالجي وابسته به مونگتون در كشور كانادا، اقتصاد كلان، پول و بانكداري و اصول عقايد اقتصادي تدريس كرد. پس از بازگشت به ايران، ابتدا با روزنامة آيندگان سپس با بخش اقتصادي و اجتماعي روزنامة كيهان همكاري كرد. چندي مشاور اقتصادي مديرعامل بانك تهران گرديد و پس از آن تا نيمة 1356 با روزنامة اطلاعات همكاري نمود. همكاري با نشريات ايران فردا، دنياي سخن، جامعه سالم و … از ديگر فعاليتهاي سالهاي اخير اوست.
گفتوگو با انور خامهاي، آن هم راجع به 28 مرداد شايد جالب باشد چراكه او تمام فراز و نشيبهاي آن دوران، از زندانها و سياهچالهاي رضا شاه تا خانهنشيني مصدق را شاهد بوده و از فعالان آن "سالهاي پرآشوب" بوده است. او در آستانه نود سالگي در گفتوگو با خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به بيان خاطرات و ناگفتههايي از 28 مرداد پرداخت.
خامهاي در خصوص دلايل و عوامل كودتاي 28 مرداد ميگويد: در آن زمان احزاب مختلفي مانند حزب ملت ايران به رهبري داريوش فروهر، حزب مردم ايران به رهبري مرحوم نخشب، و حزب زحمتكشان ملت ايران به رهبري دكتر بقائي از ملي شدن صنعت نفت حمايت ميكردند. ما هم در "جمعيت رهايي كار و انديشه" فعاليت ميكرديم كه حامي صد در صد دكتر مصدق و جنبش ملي بود. در مقابل ما، جريان چپ ديگر، يعني حزب توده بود كه از همان ابتدا به شدت با ملي كردن صنعت نفت مخالف ميكرد و با همه طرفداران مصدق از آيتالله كاشاني تا دكتر فاطمي مخالف بودند و آنها را عامل آمريكا ميخواندند. همانطور كه گفتم، اگرچه جمعيت ما به لحاظ فكري و ايدئولوژي با منطق چپ هماهنگ بود ولي كاملا در مقابل حزب توده قرار داشتيم و با آنها مبارزه ميكرديم.
اين مورخ و پژوهشگر در مورد حمايت احزاب مختلف از مصدق و جنبش ملي گفت: همه احزابي كه برشمردم تا آخر و تا روز 28 مرداد طرفدار مصدق بودند و حمايت خود را نيز تا آخرين لحظات از مرحوم مصدق و جنبش ملي اعلام كرده بودند بجز قسمتي از حزب زحمتكشان ملت ايران كه از حزب جدا شده بودند. اين دسته ميگفتند "خليل ملكي" اين انشعاب را ايجاد كرده است دسته ديگرشان ميگفتند بقايي جدا شده است. به هرحال قسمت اعظم افرادي كه از اين حزب جدا شدند، نيروي سوم را تشكيل دادند و از حكومت دكتر مصدق طرفداري كلي ميكردند و فقط آن بخش كه طرفدار و همراه دكتر بقايي مانده بودند شروع به مخالفت كردند. "جمعيت مسلمانان مبارز" به رهبري "شمس قناتآبادي" هم كه سابقا طرفدار دكتر مصدق بودند، راه و خط مشيشان را عوض كردند.
دكتر انور خامهاي در مورد فداييان اسلام نيز گفت: اين دسته نيز از همان ابتدا با دكتر مصدق مخالف بودند. اما آنچه مسلم بود اينكه اين گروه با دكتر مصدق رابطه خوبي نداشتند و تا آخر نيز دست از مخالفت برنداشتند تا جايي حتي وزير خارجه دكتر مصدق - حسين فاطمي - را نيز بعدها ترور كردند و پس از آنكه اختلافهاي دكتر مصدق و آيتالله كاشاني شروع شد، اين گروه به سمت آيتالله كاشاني رفتند. قناتآبادي، بقايي و ملكي نيز از عوامل عمده اختلاف بودند و اگر اينها حقايق را براي آيتالله كاشاني وارونه جلوه نميدادند، شايد اين اختلاف پيش نميآمد.
انور خامهاي در خصوص اتفاقات و حوادث شب كودتاي 28 مرداد ميگويد: شايد مهمترين سوالي كه به ذهن ميآيد اين باشد كه اگر چنين حجمي از احزاب و گروهها و دستهها طرفدار دكتر مصدق بودند، پس چرا كودتا به همين راحتي انجام شد و هيچكس كوچكترين حركتي نكرد؟
وي خاطرنشان كرد: عدهاي اوباش از جنوب شهر با چوبهاي كوچكي كه چوبدستي نبود و يك تخته پاره بود و در كاميونهايي كه معلوم نبود چه كساني در اختيار آنان قرار داده بود، آمدند و كودتا كردند و از هيچ جنبندهاي هيچ صدايي درنيامد و آنها به راحتي توانستند با كمك عده معدودي افسر و شعار جاويد شاه دست به چنين كاري بزنند و به خانه مصدق بروند و آنجا را خراب كنند و خود مصدق را نيز تبعيد كنند.
وي افزود: دكتر مصدق يك اشتباه بزرگ داشت و آن اينكه بيش از حد روي ارتش حساب ميكرد. اگرچه مصدق يك مشروطهخواه تمام عيار و آزاديطلب بود و به تمام اصول مشروطيت و قانون اساسي پايبند، اما گمان ميكرد اگر ارتش به صورت قانوني در اختيار او باشد ديگر هيچ مشكلي نيست و كليت ارتش از او حرفشنوي خواهد داشت، در صورتي كه اصلا چنين نبود.
خامهاي گفت: بعد از قيام سي تير كه مصدق رسما از طرف ملت و مجلس به نخست وزيري رسيد، گفت اگر ارتش و وزارت جنگ در اختيار من نباشد استعفا ميدهم و شاه نيز مجبور شد اختيار اين دو را به مصدق واگذار كند. البته شاه اگرچه اين تفويض اختيار را پذيرفت، ولي مصدق غافل از آن بود كه هنوز هم ارتش فرمانبردار شاه است چراكه محمدرضا شاه بنا بر توصيه پدر فرا گرفته بود كه همهچيز را رها كن بجز ارتش. به همين دليل شاه توجه ويژهاي به ارتش داشت.
اين مورخ و پژوهشگر با توجه به وضعيت ارتش در آن زمان كه توضيح داده شد، ماجراي درخواست مصدق از احزاب حامي و طرفدار خود را شرح داد و گفت: شب كودتا مصدق از تمام احزاب طرفدار خود ميخواهد كه فردا وارد عمل نشوند چراكه مصدق ميدانست فرداي آن روز قرار است كودتا شود. در يك تلگراف كه منتشر شده، است موجود است كه مصدق خيلي صريح به سفير آمريكا ميگويد كه ما ميدانيم شما ميخواهيد كودتا كنيد و مرا از بين ببريد اما تا آخرين لحظه ميايستيم حتي اگر زير تانكها هم بروم تسليم نميشوم.
وي ادامه داد: مصدق فكر ميكرد اگر احزاب طرفدار او و جنبش ملي وارد صحنه شوند، حزب توده نيز ميآيد و دسته سوم نيز كه اراذل و اوباش بودند باعث ميشوند قتل و خونريزي گستردهاي به وجود آيد و در دنيا اين طور عنوان ميشود كه مردم عليه حكومت مصدق قيام كردند ولي حزب توده و ماركسيستها كه طرفدار مصدق هستند مردم را قتل عام كردهاند و هر اتفاقي كه ممكن است پيش آيد به پاي احزاب موافق نهضت ملي و شخص مصدق گذاشته ميشود. به همين دليل مصدق به رهبران احزاب حامي جنبش ملي و طرفدار خويش گفته بود اين قائله را به كمك نيروهاي نظامي ختم خواهم كرد و به ارتش نيز دستور دادهام تا با اراذل و اوباش برخورد كند و بدين ترتيب جلوي اين كودتا را ميگيرم.
اين مورخ و پژوهشگر ادامه داد: مصدق به واسطه "مريم فيروز"، همسر دكتر كيانوري، به سران حزب توده پيام داده بود شما هم اگر ميخواهيد دچار آسيب و صدمهاي نشويد فردا در خانهها بمانيد چون من دستور دادهام ارتش و نيروهاي نظامي فردا با تمام عناصر آشوبگر به شدت برخورد كنند.
يادم هست در روزهاي 25، 26 و حتي عصر 27 مرداد هر روز در خيابانها شاهد صفبندي گروههاي طرفدار مصدق با افراد حزب توده بوديم. آنها شعار ميدادند مرگ بر حزب توده يا مرگ بر كمونيست، تودهايها نيز ميگفتند مرگ بر سرمايهدار يا مرگ بر مصدق. به هر حال مصدق به سران حزب توده گفت فردا (28 مرداد) در خانهها بمانيد تا قائله كودتا ختم شود و اين ماجرا بگذرد وگرنه امكان برخورد با شما نيز وجود دارد.
انور خامهاي اضافه كرد: آن زمان ما روزنامهاي داشتيم تحت عنوان "حجار" كه توقيف شده بود و من پس از آن با مرحوم اردشيري كه از دوستان من و مدير داروخانه آفتاب بود و امتياز يك روزنامه را داشت صحبت كردم كه اگر ممكن است با امتياز روزنامه او فعاليتهاي مطبوعاتيمان را ادامه دهيم. آن زمان مرسوم بود اگر روزنامهاي را ميبستند، سريع با امتياز ديگري مجددا فعاليت خود را آغاز ميكرد. خلاصه آنكه در يكي از اين روزها كه به داروخانه رفت و آمد داشتم متوجه شدم قرار است كودتايي انجام شود.
انور خامهاي در خصوص چگونگي اطلاعش از كودتاي 28 مرداد ميگويد: وقتي در اين ايام به داروخانه مرحوم اردشيري رفت و آمد ميكردم، متوجه پيرمردي شدم كه جنوبي بود و مرحوم اردشيري بارها به من تذكر ميداد كه جلوي اين مرد حرفي نزنم. به من ميگفت اين پيرمرد سفيد موي سياه روي جاسوس انگليس است. تا اينكه يك بار به مرحوم اردشيري گفتم اگر اجازه دهيد ما ميخواهيم روزنامه را مجدد با امتيار روزنامه شما درآوريم و در آن شديدترين حملات را به شاه و استبداد داشته باشيم و آنچه را كه تا امروز نگفتيم همه را بگوييم. مرحوم اردشيري به من گفت موردي ندارد، من به تو اعتماد كامل دارم، اين روزنامه و داروخانه كاملا در اختيار توست اما فردا ديگر اين حكومت نيست و ديگر مصدق نخواهد بود. او گفت كه اين خبر را اين پيرمرد سياه روي سفيد موي داده و همهچيز آماده است براي آنكه كودتايي عليه حكومت مصدق به وقوع بپيوندد.
وي ادامه داد: من همان شب با مرحوم ملكي تماس گرفتم چون بر خلاف اختلافات سياسي و ايدئولوژيك با هم ارتباط نزديكي داشتيم. ايشان نيز تأييد كرد و گفت مصدق نيز گفته است از خانههايتان بيرون نياييد. حتي يادم هست مرحوم ملكي هم همين سفارش را به من كرد.
دكتر انور خامهاي در بخش ديگري از گفتوگو با ايسنا، به ذكر حوادث و دلايل بروز اختلاف بين مصدق و آيتالله كاشاني پرداخت و گفت: معتقدم در اين ماجرا هر دو طرف دچار اشتباهاتي شدند. اشتباه دكتر مصدق اين بود كه در عين آنكه فردي آزاديخواه و مشروطهطلب بود، در بسياري از كارها روابط خانوادگي را در اولويت قرار ميداد به طوري كه سرتيپ وثوق را كه براي خود مصدق نيز بسيار مشكل درست كرده بود، به دليل روابط قوم و خويشي وزير جنگ كرده بود. حمايت مصدق از قوامالسلطنه نيز به همين دليل بود، چراكه او از خاندان قاجار بود و مصدق حتي وقتي بقايي ميخواست او را بكشد، ماشين شخصي خود را فرستاد و او را پنهان كرد.
انور خامهاي در مورد سرتيپ محمد دفتري و نقش او در كودتاي 28 مرداد نيز گفت: سرتيپ محمد دفتري از كساني بود كه حتي در كودتاي اول نقش مؤثري داشت اما تمام كودتاگران بجز زاهدي و دو سه نفر كه فرار كرده بودند دستگير شدند و يكي از آنها سرتيپ دفتري بود. اما مصدق او را به واسطه نسبت فاميلي و خانوادگي (دفتري پسر خواهر مصدق بود) آزاد كرد.
وزير راه كابينه مصدق برايم تعريف ميكرد همان شب كودتا كه تمام وزراي كابينه در خانه مرحوم دكتر مصدق جمع بوديم سرتيپ دفتري وارد خانه مصدق شد و كلاهش را زمين زد و گفت به سر مباركتان قسم و به تمام اولياء و انبياء سوگند ميخورم كه من جزء كودتاگران نبودم. تا اين حرفها را زد مصدق بدون آنكه با ما مشورت كند خطاب به دفتري گفت "دايي جان بلند شو برو شهرباني و آنجا را از سرتيپ مدبر تحويل بگير." همين سرتيپ دفتري در كودتاي 28 مرداد نقش بسيار مؤثري را ايفا كرد و يكي از مهمترين عوامل اين كودتا به حساب ميآمد.
وي افزود: يكي ديگر از انتقاداتي كه همان زمان به مرحوم مصدق وارد ميكردند اين بود كه اكثر افراد كابينه خود را از حزب ايران انتخاب كرده بود. آن زمان معروف بود كه اين حزب سوگلي مصدق است وليكن خود اعضاي اين حزب از جمله سنجابي، شايگان و ساير وزرا بعضا به مصدق انتقاد داشتند و ميگفتند كه مصدق نظر خودش را تحميل ميكند و هر توصيهاي داشته باشيم در آخر نظر خود را اجرا ميكند.
انور خامهاي ادامه داد: به نظر من آيتالله كاشاني حق داشت كه از دكتر مصدق گلايهمند باشد كه چرا چنين ميكند و چرا اجازه ميدهد افرادي چون محمد دفتري يا سرتيپ حجازي از مصدق اجازه فعاليت بگيرند. اطرافيان آيتالله كاشاني مثل دكتر بقايي بايد بيطرفانه از اين حق استفاده ميكردند كه متأسفانه چنين نكردند و اين بهانهاي شد كه اقداماتي عليه مصدق انجام دهند.
وي در ادامه در خصوص اشتباهات آيتالله كاشاني نيز گفت: معتقدم آيتالله كاشاني و طرفدارانش از اين حق شكايت به ضرر جنبش ملي استفاده كردند. ضمن آنكه آيتالله كاشاني به اصطلاح امروز توصيه و سفارش خيليها را به مصدق ميكرد. كاشاني در ابتدا كمكهاي زيادي به نهضت ميكرد و آن اوايل نيز هركس نزد كاشاني ميرفت و از او خواهش ميكرد، او نيز سريعا نامهاي به مصدق مينوشت كه ايشان فرد مسلمان و زحمتكشي است و براي نهضت مفيد است و شما فلان پست دولتي را به او بدهيد. مصدق آن اوايل ميپذيرفت و قبول ميكرد ولي در اين اواخر ديگر ناراحت شده بود و ميگفت آقا حكومت دست من است يا شما؟ اگر دست شماست و شما قرار است آن را بچرخانيد بياييد مسؤولت امور را شخصا به عهده بگيريد و من كنار بروم.
انور خامهاي تصريح كرد: در مجموع به نظر من هر دو حق داشتند از كارهاي هم ناراضي باشند، اما حق نداشتند دامنه اين اختلافات را به نهضت ملي بكشانند.
وي اقدامات اقتصادي مصدق را دوران طلايي اقتصاد توصيف كرد و افزود: معتقدم اگر اقدامات و اصلاحات اقتصادي مصدق ادامه مييافت، امروز با كشورهايي نظير ژاپن، كره يا چين در حال رقابت بوديم.
خامهاي گفت: وزرا و كارشناسان اقتصادي مصدق به لحاظ اخلاقي بسيار پاك و سالم بودند و كوچكترين غل و غشي نداشتند، حتي خود مصدق هم حتي يك ريال از نخست وزيري حقوق نميگرفت. بهره گرفتن از مشاوران اقتصادي قوي نيز در اين موفقيت موثر بود. وقتي مرحوم صديقي، وزير كشور مصدق تعريف ميكرد، ما به اين نتيجه رسيده بوديم كه در آن زمان افزايش نقدينگي موجب بهبود وضعيت اقتصادي كشور خواهد شد و اين نتيجه را نيز به دكتر مصدق اعلام كرديم اما ايشان باز به نتايج ما اكتفا نكرد و دو مشاور اقتصادي از آلمان دعوت كرد و آنها نيز وقتي اين مساله را تأييد كردند، مصدق تصميم گرفت نقدينگي را افزايش دهد.
انتهاي پيام


نظرات