• یکشنبه / ۲۹ دی ۱۳۸۷ / ۱۰:۴۹
  • دسته‌بندی: دولت
  • کد خبر: 8710-01663.83016
  • خبرنگار : 71271

مفاهيم روانشناسي - آشنايي با مفهوم خودكشي/1 اصطلاحات رايج خودكشي افسانه‌ها و واقعيت‌هاي مربوط به خودكشي

مفاهيم روانشناسي - آشنايي با مفهوم خودكشي/1
اصطلاحات رايج خودكشي
افسانه‌ها و واقعيت‌هاي مربوط به خودكشي

اشاره:
آن چه كه در پي مي‌آيد، بخش اول از ويرايش نخست مقاله‌ي «آشنايي با مفهوم خودكشي» از مجموعه‌ي متون آموزشي آشنايي با «مفاهيم روانشناسي»، ويژه‌ي خبرنگاران سياستي و سياست‌پژوهان بخش سلامت روان است كه در سرويس مسائل راهبردي دفتر مطالعات خبرگزاري دانشجويان ايران، تدوين شده است.

مقالات «مفاهيم روانشناسي» با ادبياتي ساده مفاهيمي تخصصي را براي خواننده توضيح مي‌دهند كه با استفاده از آن‌ها تا حدودي مي‌توان به ارزيابي سياست‌گذاري سلامت روان پرداخت. سرويس مسائل راهبردي ايران، آشنايي با مفاهيم تخصصي و فني در هر حوزه را مقدمه‌ي ايجاد يك عرصه‌ عمومي براي گفت وگوي دانشگاهيان و حرفه‌مندان با مديران و سياست‌گذاران درباره‌ي سياست‌ها و استراتژي‌ها و برنامه‌ها در آن حوزه مي‌داند و اظهار اميدواري مي‌كند تحقق اين هدف، ضمن مستند سازي تاريخ فرآيند سياست‌گذاري عمومي و افزايش نظارت عمومي بر اين فرآيند، موجب طرح ديد‌گاه‌هاي جديد و ارتقاي كيفيت آن در حوزه‌هاي مختلف شود.
سرويس مسائل راهبردي ايران ضمن اعلام آمادگي براي بررسي دقيق‌تر نياز‌هاي خبرنگاران و سياست‌پژوهان محترم، علاقه‌مندي خود را براي دريافت
(rahbord.isna@gmail.com)
مقالات دانشجويان، پژوهشگران، حرفه‌مندان، مديران و سياست‌گذاران محترم در ارائه‌ي عناوين جديد مقالات و يا تكميل يا ويرايش آن‌ها اعلام مي‌كند. 

بخش اول اين مقاله ضمن آشنايي خوانندگان با مفهوم خودكشي از طريق معرفي اصطلاحات رايج خودكشي، به توضيح درباره افسانه‌ها و واقعيت‌هاي مربوط به خودكشي مي‌پردازد؛ چه بسا كه اين تصورات نادرست، اغلب مانع كمك به افراد در معرض خطر مي‌شوند.


تعريف مفاهيم مربوط به خودكشي

هر چند مطالعات خودکشي، معمولاً سه پديده‌ي مهم: افکار خودکشي، اقدام به خودكشي و خودكشي موفق را بررسي مي‌كنند، نظر به اين كه در دهه گذشته تفكيك اصطلاحات كاربردي و پژوهشي در خودكشي گرايي، منجر به سنجش دقيق‌تر اين حوزه در كار باليني و افزايش توجه روزافزون به حيطه‌هاي ديگر خودكشي (مانند پيشگيري و درمان) شده است، در اين بخش مروري گذرا بر اصطلاحات رايج خودكشي، بر اساس بازنگري متون علمي مربوط و به منظور فهم بيشتر "خودكشي گرايي" صورت مي پذيرد:

1- انديشه يا افكار خودكشي
اين اصطلاح، توصيف كننده‌ي اشخاصي است كه به لحاظ فكري و به شكل نشخوار ذهني با مفاهيم خودكشي، مرگ و بي ارزش بودن زندگي درگيرند، هر چند هنوز اقدامي براي از ميان بردن خود صورت نداده‌اند. ارزيابي افكار خودكشي گرايانه و رفتارهايي كه ممكن است متعاقب آن صورت پذيرد، حوزه‌اي است كه براي تمامي درمانگران باليني اهميت حياتي دارد و كوتاهي در پرداختن به آن با خطرات بسياري همراه گشته و عواقب وخيم و غم انگيزي را مي‌تواند به دنبال داشته باشد. به گفته ي "ون هرينگن" (2001) گذر از فكر خودكشي به نقشه كشيدن، در 32 درصد افراد داراي فكر خودكشي و گذر از نقشه كشي به اقدام، در 72 درصد افراد داراي نقشه‌ي خودكشي صورت مي‌گيرد، در نتيجه 24
درصد افرادي كه فكر خودكشي را گزارش مي‌كنند، در نهايت به سوي اقدام به خودكشي مي‌روند.
افكار خودكشي با واكنش‌هاي ناکارآمد به استرس، نظير مصرف الكل و مواد مخدر؛ درگيري با والدين؛ فرار از منزل و بدبيني به آينده؛ رابطه‌ي نزديكي داشته و خود يك عامل خطر براي خودكشي موفق محسوب مي‌شوند. وجود افكار خودكشي محوريت انجام برخي از پژوهش‌ها بوده است. براي نمونه در مطالعه‌ي "فيلد ديگو" و "ساندرز" (2001) ميزان افكار خودكشي در جوانان با ميانگين سني 2/17 سال، 18 درصد گزارش شد.
در يكي از بررسي‌هاي اخير ايراني نيز، كه به منظور بررسي فراواني افكار خودكشي در دانش آموزان دبيرستاني شهرستان آبدانان ايلام انجام گرفت، مشخص شد 41 درصد دانش آموزان مدارس متوسطه اين شهرستان داراي افكار خودكشي هستند. بنابراين افكار خودكشي شيوع بالايي در افراد مي‌تواند داشته باشد و به طور كلي از مطالعات مختلف، چنين برآورد مي‌شود كه افكار خودكشي، حتي در جمعيت غيرباليني (جمعيت عادي) و حدود 40 تا بيش از 80 درصد افراد مي‌تواند وجود داشته باشد. همچنين، افكار خودكشي در تمامي گروه‌هاي سني ديده مي‌شود و بالاترين ميزان اين افكار در اختلال افسردگي شديد است. به علاوه فكر خودكشي پديده‌ي راكدي نيست و ممكن است با گذشت زمان كاهش يا افزايش يابد. به علاوه ويژگي‌هاي نوجواناني كه اقدام به خودكشي مي‌كنند و آن‌هايي كه خودكشي موفق دارند، مشابه است و حدود يك سوم كساني كه از خودكشي مي‌ميرند، سابقه اقدام به خودكشي دارند.

2- ژست خودكشي
"كسلر" (2006) ژست خودكشي را، اقدام به رفتارهاي خود آسيب‌رسان تعريف کرده است كه با هدف برقراري ارتباط با ديگران صورت مي‌گيرد. اين ارتباط معيوب معمولاً با هدف جلب توجه ديگران و دستيابي به اهداف خاصي بوده و قصد واقعي براي كشتن خود در آن وجود ندارد.

3- تهديد به خودكشي
تهديد به خودكشي، شامل نشانه‌هاي شفاهي يا رفتاري حاكي از آسيب زدن به خود توسط فرد است. معمولاً انگيزه و تشخيص شدت تهديد خودكشي با اهميت است و بايد جدي گرفته شود. تهديد به خودكشي، ابزاري است كه فرد آن را به كار مي‌گيرد تا اين مطلب را به ديگران ابراز و تفهيم کند كه احتمال وقوع عمل خودكشي گرايانه يا ساير رفتارهاي مرتبط با خودكشي براي وي در آينده‌ي نزديك وجود دارد. بسياري از پژوهش‌ها دال بر آن است كه عمل خودكشي نوعي كمك خواهي و بيانگر شرايط فردي يا اجتماعي فرد درگير است كه قادر به تحمل آن نبوده و يا در مقابل آن نسبت به ديگران آسيب پذيرتر است.
تهديد به خودكشي مي‌تواند اهميتي برابر با اقدام به خودكشي داشته باشد. پژوهش‌ها نشان داده‌اند، 80 درصد اشخاصي كه اقدام به خودكشي مي‌كنند به نحوي ديگران را از تصميم خودآگاه مي‌سازند. در واقع صحبت بيمار پيرامون خودكشي، مي‌تواند نوعي درخواست كمك و آخرين نشانه در پيشروي به سوي خودكشي قلمداد شود، به طوري كه از نظر "اشنايدمن" ، از هر ده نفر اقدام كننده به خودكشي، 8 نفر قبل از كشتن خود، هشدار روشني مبني بر قصد خود ابراز مي‌كنند.

4- اقدام به خودكشي
اقدام به خودكشي عملي عمدي، محسوب و به منظور خاتمه بخشيدن به زندگي خود تعريف مي‌شود كه منجر به مرگ نشده است. اين اصطلاح زماني به کار برده مي‌شود كه اقدام به خودكشي انجام مي‌گيرد، اما منجر به مرگ نمي‌شود و معمولاً توصيف كننده‌ي كساني است كه در كشتن خود مطمئن نبوده و نسبت به آن ترديد دارند. اقدام به خودكشي بيشتر به منظور رسيدن به هدفي خاص انجام مي‌شود. بنابراين ممكن است اين افراد زمينه را به گونه‌اي فراهم سازند كه نجات يابند، هرچند در برخي موارد ممكن است فرياد رسي وجود نداشته باشد. در همين زمينه "كسلر" (2006) معتقد است، در ارزيابي رفتارهاي خودكشي گرايانه تمايز ميان اين كه در ارتكاب به رفتار خطرناك و تهديد كننده، هدف فرد، مردن مي‌باشد يا نه، بسيار ضروري است. افرادي كه واقعاً نيت مردن دارند، در اقدامات مرگ آورتري از "خود جراحتي" درگير مي شوند و به احتمال بيشتري خواهند مرد، در حالي كه اقدام كنندگان، احتمال بيشتري دارد كه از مرگ ناشي از آن رهايي يابند. هر چند تمايل واقعي فرد اقدام كننده به مرگ هميشه صفر نيست و ممكن است همواره سطوحي از آرزوي خاتمه دادن به زندگي اش را تجربه کند.
اين واقعيت كه افرادي كه اقدام به خودكشي مي‌کنند، بيشتر از شيوه‌هاي كم خطرتر براي آسيب به خود استفاده مي‌كنند، شواهدي است مبني بر اين كه آنان واقعاً قصد كشتن خود را ندارند و يا اغلب مبتلا به اختلالات رواني بوده و قضاوت و شناخت آن‌ها دچار مشكل شده است. اين افراد عمدتاً در سنين نوجواني و ابتداي جواني هستند و انگيزه‌ي اصلي آن‌ها تغيير در موقعيت است. با توجه به اين امر و نيز اين كه در حدود نيمي از افرادي كه دست به خودكشي مي‌زنند حداقل يك اقدام به خودكشي قبلي داشته‌اند، مي توان چنين نتيجه گرفت كه
اقدام به خودكشي، مشكل جدي رواني و در عين حال مشكلي است كه تأثيرات عميق اجتماعي و خانوادگي داشته و خطر خودكشي كامل (موفق) را بالا مي‌برد.
برخي از پژوهشگران اقدام به خودكشي را شامل هر نوع رفتار خودجراحتي يا غفلت از حفظ جان، صرف نظر از اين كه هدف شخص مرگ باشد يا نه، تعريف كرده‌اند؛ درحالي كه برخي ديگر چارچوبي براي تمايز، ميان داشتن يا نداشتن قصد مردن و همچنين استفاده از ابزار مهلك در تفكيك مرگ از خودكشي در نظر گرفته‌اند. همچنين تصميم براي اقدام به خودكشي ممكن است تكانشي و بدون انديشيدن قبلي بوده يا نتيجه‌ي نشخوار ذهني طولاني باشد.

5- خودكشي كامل
خودكشي كامل يا خودکشي موفق، به معني عمل كشتن خويش و پايان دادن موفق به زندگي است. خودكشي كامل در سنين زير 12 سال بسيار نادر است. كودك خردسال از طرح‌ ريزي واقع گرايانه خودكشي و انجام آن ناتوان است. به نظر مي‌رسد ناپختگي شناختي، نقش محافظتي در مقابل خودكشي كودكاني دارد كه آرزوي مرگ مي کنند.
شواهد تحقيقي نشان مي‌دهند كه بيش از 90 درصد كساني كه ارتكاب به خودكشي موفقيت آميز داشته‌اند، هنگام مرگ داراي يك اختلال رواني يا سوء مصرف مواد مي باشند.همچنين به نظر مي‌رسد دسترسي به وسايل متفاوت خودكشي با توجه به ميزان مهلك بودن آن‌ها مي‌تواند نقش تعيين‌كننده‌اي در خودكشي موفقيت آميز داشته باشد.
سايرعوامل مرتبط با خودكشي موفق عبارتند از:
تنها زندگي كردن، مصرف داروهاي روان گردان، دستگيري به خاطر سوء مصرف دارو و الكل. اين يافته‌ها با عوامل خطر شناخته شده براي خودكشي نيز همسو هستند (سازمان جهاني بهداشت، 2000). با اين همه حتي در خودكشي‌هاي موفق ممكن است اقدام به اعمال خطرناك واقعاً به قصد مرگ نباشد.

6- ميثاق خودكشي
ميثاق خودكشي، به معني عهد و پيماني است كه دو يا چند نفر با هم مي‌بندند تا در يك زمان و در يك مكان به زندگي خويش خاتمه دهند. اين نوع پيمان‌هاي خودكشي نادر هستند. اما گاهي به دليل نزديكي عاطفي افراد، عشق‌هاي افسانه‌اي (مانند وجود موانع و مخالفت در وصال دختر و پسر جواني كه به شدت دلباخته‌ي يكديگرند) يا مرام و مسلكي (خودكشي‌هاي آرماني و عقيدتي كه نمونه‌هايي از آن در آلمان، روسيه و اسپانيا در گذشته ديده شده) و يا در نتيجه‌ي عدم دست‌يابي به خواسته‌هاي خويش، همچنين هنگامي كه حيثيت يا آبروي فرد در معرض خطر است؛ ديده مي‌شود.

7- خودكشي‌هاي تقليدي
تمايل نوجوانان آشفته، به تقليد از خودكشي‌هاي مشهور "سندرم ورتر" ناميده شده است. اين مفهوم از نام قهرمان داستان "رنج‌هاي ورتر جوان" اثر "گوته" گرفته شده است كه در آن قهرمان داستان خودكشي مي‌كند. تقليد ممكن است نقشي در زمان اقدام به خودكشي در نوجوانان آسيب پذير داشته باشد، اما به نظر نمي‌رسد ميزان خودكشي با مواجهه بيشتر با اخبار خودكشي در رسانه‌ها افزايش يابد.

8- خودكشي گروهي:
خودكشي گروهي شامل كشتن دسته جمعي خويشتن است كه اغلب در برهه‌اي از زمان و منطقه‌اي محدود انجام مي‌شود. همان گونه كه در تعريف پيمان خودكشي آمد، گاهي دو نفر يا تعداد بيشتري، به دلايلي تصميم مي‌گيرند كه به شكل گروهي و همزمان به زندگي خود خاتمه دهند. مثلاً بيش از 900 نفر از پيروان "آيين جيم جونز" در سال 1978 خودكشي دسته جمعي کردند. خودكشي‌هاي دسته جمعي و گروهي كمتر از يک درصد تمام خودكشي‌هاي گزارش شده را شامل مي‌شوند.


افسانه‌ها و واقعيت‌ها درباره‌ي خودكشي

نبود دانش كافي درباره‌ي رفتارهاي خودكشي گرايانه، بد فهمي‌هاي بسياري را در مورد خودكشي به وجود آورده است. از آن جا كه اين تصورات نادرست درباره‌ي خودكشي، اغلب مانع كمك به افراد در معرض خطر مي‌شود، فهرستي از آن‌ها در زير ارائه شده است:

1-"افرادي كه درباره‌ي خودكشي صحبت مي‌كنند، به آن اقدام نمي‌كنند"، در حالي كه نتايج پژوهش‌ها حاكي از آن است كه بيش از سه چهارم كساني كه به زندگي خود پايان مي‌دهند، قبل از ارتكاب، در خصوص برنامه يا نقشه‌ي خود، چه به عنوان فرياد كمك خواهي و چه با گوشه و كنايه صحبت كرده‌اند. به عنوان مثال، ممكن است هشدار فرد در اين زمينه با گفتن جملاتي مانند: جهان بدون او بهتر خواهد بود، يا زندگي ارزش زيستن ندارد، بروز داده شود.

2-"تنها افراد يك طبقه‌ي خاص خودكشي مي‌كنند"، واقعيت اين است كه افراد با هر پايگاه اقتصادي – اجتماعي در معرض خطر خودكشي قرار دارند.

3- "عضويت در گروه مذهبي خاصي، پيش‌بيني كننده براي ممانعت از اقدام به خودكشي است"، اين تصور اشتباه است. حتي ممنوعيت شديد كاتوليك‌ها براي خودكشي مانع از آن نمي‌شود كه آن‌ها كمتر اقدام به خودكشي نمايند. گرچه افرادي كه پايبندي به باورهاي مذهبي خاصي ندارند، بيشتر در معرض اقدام به خودكشي هستند.

4- "تمام افرادي كه دست به خودكشي مي‌زنند الزاماً افسرده هستند"، اين باور به وسيله‌ي شواهد تجربي حمايت نشده است. بنابراين نبايد فقدان علايم افسردگي در فرد منجر به غفلت از خطر خودكشي در وي شود.

5- "علت اصلي اقدام به خودكشي روان پريشي است"، در حالي كه مطالعات نشان داده‌اند بسياري از افرادي كه رفتار خودكشي گرايانه دارند، همچنان تماس خود با واقعيت را حفظ کرده‌اند.

6- "بهبودي حالت‌هاي خلقي، احتمال خودكشي را كاهش مي‌دهد"، در حالي كه احتمال خطر خودكشي در افراد بهبود يافته، به ويژه افراد افسرده پس از بهبودي، نه تنها كاهش نمي‌يابد، بلكه به دليل افزايش انرژي، توانايي در اجراي نقشه‌هاي خودكشي نيز بالا مي‌رود.

7- "افراد خودكشي گرا واقعا خواهان مرگ هستند"، اين مفهوم نيز اسطوره است. همان گونه كه "اشنايدمن" نيزبيان کرده است، اقدام كنندگان به خودكشي، درباره‌ي مرگ خود اغلب احساس دوگانه‌اي دارند. همچنين بسياري از افرادي كه بحران خودكشي را پشت سر گذاشته‌اند از اين كه زنده مانده‌اند، خوشحال و سپاسگزارند.

8- "افكار خودكشي گرايانه فراواني اندكي دارند"، مطالعات مختلف خط بطلان بر چنين ادعايي كشيده است. اين مطالعات روشن نموده‌اند كه انديشه‌هاي خودكشي گرايانه هم در ميان جمعيت‌هاي باليني و هم در ميان جمعيت‌هاي غيرباليني، فراواني قابل توجهي مي‌توانند داشته باشند.

9- "پرسش از افراد درباره‌ي افكار يا نقشه‌هاي خودكشي خطرناك بوده و بايد از آن اجتناب کرد"، اين عقيده نيز اشتباه است و در تمامي موارد افكار، طرح‌ها يا نقشه هاي خودكشي در افراد بايد به شكل دقيق، اما با در نظر داشتن فنون ارزيابي و مواجهه بررسي شود.

10- " همه‌ي افرادي كه با وسايل ساده و كم خطرتر اقدام به خودكشي مي‌نمايند در مورد كشتن خود جدي نيستند"، در حالي كه بعضي از افراد ممكن است درباره‌ي آناتومي بدن و ميزان مورد نياز مصرف قرص، سم و ... اطلاعات كافي نداشته باشند. بنابراين لازم است تمامي نشانگرها و نشانگان، جدي گرفته شوند.

11- "وقوع خودكشي تنها منحصر به جمعيت‌هاي باليني يا افراد داراي مشكلات روان شناختي شديد است"، هرچند در اغلب موارد اين وضعيت مصداق دارد، اما نسبت قابل قبولي از افرادي كه اقدام به خودكشي موفقيت آميز داشته‌اند، از تشخيص روانپزشكي برخوردار نبوده‌اند.

12- "فرد خودكشي گرا براي هميشه مستعد خودكشي خواهد بود"، واقعيت اين است كه گرايش فرد خودكشي گرا به مرگ هميشگي نيست، بلكه در دوره‌ي زماني محدودي اين تمايل ممكن است ادامه يابد. هر چند احتمال برگشت اين افكار وجود دارد، اما در هر صورت وقوع آن‌ها دوره‌اي است.

13- "تهديد به خودكشي در جوانان جدي نيست"، در حالي كه خطر خودكشي در مورد جوانان نيز كاملاً جدي و نيازمند مداخلات تخصصي است. بنابراين هرگز نبايد تصور کرد كه اين تهديدات، امري طبيعي براي گروه سني خاص است و به آن‌ها جامه‌ي عمل پوشانده نمي‌شود.

14- "اشخاصي كه اقدام به خودكشي داشته و از آن جان سالم به‌در برده‌اند بسيار خطرناك اند"، هر چند اقدام گذشته به خودكشي بزرگترين پيش‌بيني‌ كننده‌ي اقدام‌هاي بعدي است و چنين افرادي در معرض خطر بيشتر براي خودكشي قرار دارند، اما اين مساله به معناي قطعيت خودكشي در آن‌ها نيست.

15- "وقتي فردي تصميم جدي براي خاتمه بخشيدن به زندگي‌اش بگيرد، منصرف کردن او ناممكن است"، در حالي كه شواهد نشان مي‌دهد حمايت‌هاي مناسب، داروها و روان‌درماني‌ها، مي‌توانند با كمك به خروج فرد از دوره‌ي محدود اين بحران، مؤثر باشند.

16- "در تمامي موارد، خودكشي به شكل تكانشي و ناگهاني رخ مي‌دهد"، هر چند در برخي بيماري‌ها مانند اختلال شخصيت مرزي، اين وضعيت به چشم مي‌خورد، در بيشتر خودكشي‌ها، هشدارهاي قبلي و نقشه كشي براي از ميان بردن خود وجود دارد و مي‌توان خطر خودكشي را پيش بيني و از آن پيشگيري به عمل آورد.

17-"فردي كه اقدام به خودكشي مي‌كند، چنانچه با مداخله‌ي شخصي ديگر روبرو شود كه قصد دارد وي را منصرف سازد، عصباني شده و مقاومت مي‌كند"، واقعيت اين است كه اگر چه ممكن است افراد خودكشي گرا در مرحله اول از پذيرش كمك امتناع نموده و در مقابل هر نوع مداخله‌اي از خود مقاومت نشان دهند، در نهايت اغلب آن‌ها آمادگي خود را براي گرفتن كمك‌هاي حرفه‌اي يا غيرحرفه‌اي نشان داده و سرانجام نيز ممكن است قدرداني خود را از اين حمايت‌ها ابراز كنند.

18- "خودكشي در خانواده‌ها به شكل ارثي روي مي‌دهد"، اين افسانه نيز حقيقت ندارد، چرا كه خودكشي الگويي فردي است كه مي‌تواند چند وجهي باشد (يعني تحت تأثير عوامل مختلف و نه فقط ارث و خصوصيات خانوادگي رخ دهد).

تدوين: مريم حناسابزاده اصفهاني
دكتراي روانشناسي باليني انستيتو روانپزشكي تهران ( وابسته به دانشگاه علوم پزشكي ايران )
خبرنگار روانشناسي باليني سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران

ادامه دارد...


 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha