• چهارشنبه / ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸ / ۱۵:۵۴
  • دسته‌بندی: رسانه
  • کد خبر: 8802-15626
  • خبرنگار : 71078

در نقدي دانشگاهي بر سريال يوسف پيامبر(ع) مطرح شد؛ * دير نشده؛ سريال «يوسف پيامبر(ع)» ويرايش شود *صداوسيما در ساخت فيلم‌هاي ديني فراسلحشور و فراشبكه بنگرد

در نقدي دانشگاهي بر سريال يوسف پيامبر(ع) مطرح شد؛ 
* دير نشده؛ سريال «يوسف پيامبر(ع)» ويرايش شود
*صداوسيما در ساخت فيلم‌هاي ديني فراسلحشور و فراشبكه بنگرد

جلسه نقد و بررسي ديني و محتوايي «سريال يوسف پيامبر(ع)» در دانشگاه تهران با حضور فرج‌الله سلحشور كارگردان، جمال شورجه مشاور كارگردان، محمود پاك‌نيت بازيگر، حجت‌الاسلام الهي‌زاده كارشناس مذهبي، سعيد حداديان كارشناس علوم قرآني و رييس دفتر ادب و هنر نهاد رهبري در دانشگاه تهران، دكتر نصيري عضو هيات علمي دانشگاه قم و مسعود فراستي منتقد همراه بود.

به گزارش خبرنگار سرويس تلويزيون خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، در نشست 22 ارديبهشت ماه كه حدود سه ساعت به طول انجاميد، مهوش صبركن، جعفر دهقان، سيروس كهوري‌نژاد و نيكجو نيز به عنوان بازيگران اين سريال ديني ـ تاريخي در جمع شركت كنندگان تالار علامه اميني حضور داشتند.

***

فرج الله سلحشور درباره‌ علت ساخت سريال حضرت يوسف(ع) گفت: در عالم هنر به‌ويژه هنرهاي تصويري هنرمندان از صور خيال استفاده مي‌كنند و آن چه در تصور خود است را در قالب هنر به مردم عرضه مي‌كنند. خواه اين ذهنيات درست باشد يا غلط. البته معمولا اين تراوشات ذهني نادرست است.

او اضافه كرد: من براي اين‌كه مرتكب اشتباه نشوم. سراغ كلام دين و در راس آن قصه‌هاي قرآني رفتم. داستان حضرت يوسف (ع) كامل‌ترين و زيباترين قصه قرآن است. اين قصه بسيار حساس و ضعيف بود و اگر كوچك‌ترين خطا در روايت آن رخ مي‌داد ممكن بود بدترين تصوير را داشته باشد.

كارگردان سريال حضرت يوسف (ع) با اشاره به نسخه‌هاي ساخته‌شده از داستان زندگي حضرت يوسف(ع) اظهار كرد: بيش از 20 نسخه در قالب فيلم و سريال در زمينه‌ي داستان زندگي حضرت يوسف(ع) ساخته شده است و هميشه به ابعاد نفساني آن توجه شده است، اما سعي كرديم اين‌بار آن‌گونه كه خداوند در قرآن كريم به داستان حضرت يوسف(ع) نگريستند به داستان زندگي ايشان بپردازيم و ارزش‌هاي قصه محور باشند و نه ابعاد نفساني و عشقي.

او در پاسخ به اين پرسش كه آيا به تفسير تصويري سوره حضرت يوسف(ع) تاكيد داشته است، پاسخ مثبت داد و اظهار كرد: در آخرين آيه اين سوره خداوند اين مطلب را بيان مي‌كند كه در اين قصه ظرايف بسياري بيان شده است كه ريشه در واقعيت دارد.

سلحشور تاكيد كرد‌: در مجموع در قرآن، قصه‌گويي اصل نيست. حتي درباره‌ي برخي از قصه‌ها پس از آن كه نكته اصلي مطرح شد قصه ادامه داده نمي‌شود. بنابراين در داستان زندگي حضرت يوسف(ع) نيز قصه اصل نيست و مهم‌تر از قصه، ارزش‌ها و آموزه‌هاي موجود در آن است. ما سعي كرديم هم قصه را بيان كنيم و در كنار آن به نكته‌هاي قرآني آن بپردازيم.

او با اشاره به ايراد‌گرفتن برخي نسبت به طولاني‌شدن سريال يوسف پيامبر(ع) گفت: قصه‌گويي هدف ما نبود. اگر قصد داشتيم به زندگي حضرت يوسف(ع) بپردازيم حداكثر تا 25 قسمت مي‌توانستيم آن را تمام كنيم. اما براي بيان ارزش‌هاي قصه با كمك تفاسير و روايات تلاش كرديم قصه را باز كنيم و آن را توضيح دهيم. به منظور تحقق اين امر مجبور بوديم به سريال صحنه اضافه كنيم تا تفسير تصويري اين سوره شود. البته اين مورد ادعاي بزرگي است. اما ميزان موفقيت ما را مي‌توان از تاثير سريال برمردم متوجه شد.

****

دكتر نصيري نيز در ادامه‌ي اين نشست درباره‌ي ميزان تطابق سريال حضرت يوسف(ع) با تفاسير و اين نكته كه اين مجموعه تفسير تصويري سوره حضرت يوسف(ع) است اظهار كرد: سلحشور تلاش كرده است آموزه‌هاي علمي قرآن را عيني كند.

او اضافه كرد: سوره حضرت يوسف(ع) دست كم چهار بعد اصلي دارد. بعد خداشناسي نخستين آن است كه اين در ساخت اين سريال در اين بعد خوب عمل شده است. بعد اخلاقي و تربيتي دومين مورد است. در اين سوره فهرست بلندي از فضائل اخلاقي مانند حسادت، احترام به پدر‌ومادر و دروغ و شهوت وجود دارد. اما باطولاني‌شدن مدت‌زمان سريال و رفتن سمت‌وسوي آن به نقل همه جزييات، اين هدف تامين نشد و ابعاد تربيتي سوره در سريال تضعيف شد.

او اضافه كرد: بعد سياسي و اجتماعي سومين بعد سوره يوسف(ع) است كه امكان پرداخت بيشتري به آن وجود داشت. بعد چهارم بعد متافيزيكي قصه و تجربه‌هاي ديني است كه در سريال حضرت يوسف(ع) بروز و ظهور نداشت. بنابراين بايد راهبرد‌هاي انتخاب مي‌شد كه به اين موارد بهتر پرداخته مي‌شد.

***

به گزارش ايسنا، سعيد حداديان در ادامه‌ي اين نشست اظهار كرد: نام كمتر از 30 پيامبر در قرآن كريم ذكر شده است كه حضرت يعقوب(ع) و حضرت يوسف(ع) از آن جمله هستند. قسمت انبياء و رفتارهاي ايشان از مهم‌ترين مسائل است. عصمت در ساير مكاتب، موقعيت مغشوشي دارد، ولي در نگرش تشييع جايگاه خاصي دارد. اما آيا در نشان‌دادن عصمت پيامبران موفق بوده‌ايم؟ آيا وقاري را كه در علما مي‌بينيم در مجموعه يوسف‌پيامبر(ع) مي‌بينيم؟ آيا از كارشناسان به اندازه كافي و وافي براي ساخت اين سريال بهره جسته‌ايم؟

او تاكيد كرد: سريال حضرت يوسف(ع) يك كار ملي است. آيا از ظرفيت بازيگران كل كشور دراين سريال استفاده شده است يا نه؟ به نظر مي‌آيد در برخي از اين نقش‌ها امكان انتخاب‌هاي بهترين بود. به‌ويژه در زمينه نقش حضرت يعقوب(ع). آيا آن قدر كه به زليخا توجه شده است به پيامبران نيز در اين سريال پرداخته شده است؟

حداديان اضافه كرد: در سريال يوسف پيامبر(ع) در برخي صحنه‌ها ناپختگي‌هايي از حضرت يعقوب(ع) مي‌بينيم كه به عنوان نمونه مي‌توان به ديالوگ‌هاي بخش اهرام ثلاثه اشاره كرد. پرسيدن اين مطلب از سوي حضرت يعقوب (ع) چه ربطي به سريال دارد؟

او تاكيد كرد: براساس نص صريح قرآن كريم حضرت يعقوب (ع) به بنيامين اشاره نمي‌كند. چرا كه ايشان قصد دارد فرزندانش را به حضرت يوسف (ع) دلالت دهد.

حداد‌يان در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود اظهار كرد: بازيگران در برخي موقعيت‌ها مانند اعتياد و كوري توانايي‌هاي خود را به رخ مي‌كشند. اما آيا در زمينه‌ي نقش حضرت يعقوب(ع) هم بايد اين چنين مي‌شد؟ و به‌طور كلي در بازيگري، كارگرداني و چيدمان دوربين‌ها در سريال يوسف(ع)موفق بوده‌ايم.

***

به گزارش ايسنا، درادامه اين مراسم فرج الله سلحشور به پرسش‌هايي كه دانشجويان مطرح كرده بودند پاسخ گفت.

او درباره‌ي عادي تصوير شدن پيامبران، ديده‌شدن فرشته وحي و غافل بودن حضرت يعقوب(ع) از هدايت مردم در مجموعه‌ي يوسف پيامبر(ع) گفت: بنيانگذاران سينماي امروز صهيونيست‌ها هستند كه هدف آن ها عصمت‌زدايي از انبيا و قداست‌زدايي از مذهب بوده است و پيامبراني مانند حضرت موسي(ع) و حضرت نوح(ع) در حال انجام گناه‌هاي گوناگون به تصوير كشيده شده است. آنان با ساخت چنين سريال‌هايي تلاش كردند پيامبران را از جايگاه رفيع خود پايين بكشند و بدين‌وسيله اين مطلب را به مخاطب منتقل كنند كه آنان براي هدايت جوانان كارآيي ندارند و دين نمي‌تواند دستور‌العملي براي زندگي باشد. ما در ايران برخلاف اين سنت ديرينه به انبيا مي‌پردازيم و سعي مي‌كنيم آنان را كارا و موفق در اداره‌ي جامعه نشان دهيم. آنان را به‌گونه‌اي تصوير كنيم كه در حال مبارزه با شرك، مبارزه با فقر و در تلاش براي اشاعه توحيد و گسترش عدالت هستند. در حقيقت سعي كرده‌ايم آن چه را كه سينماگران غربي بافته‌اند را پنبه كنيم.

او در ادامه گفت: اين كار گام بزرگي است كه تحقق آن مشكل است. چون ما با يك مجتهد يا يك مفسر قرآن مواجه نيستيم. بلكه با سينماگري طرف هستيم كه برحسب يافته‌هاي خود و آن چه خوانده و خيلي علمي و ريشه‌دار نيست براساس بضاعت كم خود عمل مي‌كند.

سلحشور اضافه كرد: پس از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامي سريال‌هاي مطرح ساخته شده درباره‌ي پيامبران و انبياء بيش از 4 يا 5 اثر نيست. اين مورد كم‌كاري است.

او ادامه داد: درباره‌ي تاثير اين سريال بر مردم داخل كشور اظهار نظري نمي‌كنم، ممكن است انبيا به تصوير‌كشيده شده در سريال يوسف پيامبر(ع) بد‌آموزي داشته باشد؟ اگر اين‌طور است عذر‌ مي‌خواهم. اما از ايميل‌هاي دريافت‌شده از مخاطبان خارج از كشور اين مطلب را دريافت كرده‌ام كه اين سريال تاثير مثبتي برآنها گذاشته است و آن ها چه درست و چه غلط براي ما دعا مي‌كنند.

سلحشور با بيان اين‌كه در 30 سال اخير سينماگران ما موفق به خلق انسان‌هاي والا نشده‌اند گفت: در سريال‌هاي ما شخصيت‌هاي مثبت قوي‌تر هستند يا قطام‌ها يا معاويه‌ها. ما براي نخستين‌بار در سريال حضرت يوسف(ع) شخصيت‌هايي را به تصوير كشيده‌ايم كه آنان را مردم پذيرفته‌اند.

او ادامه داد: جامعه سينماي ما با پيامبران بيگانه هستند. من از مسجد و منبر توشه‌اي دارم، والا سينما و تلويزيون به من مطلبي نياموخته است. من تلاش كردم به جاي پرداختن به عشق‌هاي مثلثي فيلم‌ها و سريال‌هاي كنار دريا و روابط نامشروع زن و مرد، قرآن را ترويج كنم.

سلحشور ادامه داد: اصلا تعجب نمي‌كنم كه از اين سريال ايراد گرفته شود. عده‌اي در سينما هستند كه حركت‌هاي مذهبي را اصلا نمي‌پسندند. آنان وارد عرصه‌ي سينما شده‌اند تا لذت ببرند. اما علت سكوت برخي را نمي‌فهم. آنان سريال را در گوش من تاييد مي‌كنند، اما مخالفان در رسانه‌ها از آن انتقاد مي‌كنند. اين در حالي است كه هردوي موارد بايد در يك موقعيت بيان شود.

***

مسعود فراستي منتقد سينما و تلويزيون، درباره به تصويركشيدن اولياي الهي در سريال يوسف پيامبر(ع) گفت: واژه معناگرا از نظر علمي در سينما غلط است. اين واژه در معناي اصلي آن نوعي عرفان سرخپوستي است. برخي متوجه اين نكته اساسي نيستند كه همه‌چيز معنا دارد، علاوه بر آن بايد به اين نكته توجه كرد در عالم كثرت، صورت وجود دارد نه معنا كه بايد از صورت گذر كنيم تا به معنا برسيم. در محتوا نيز اول فرم داريم.

او ادامه داد: نه سينما هنر است و نه كسي كه كار سينما مي‌كند هنرمند است. سينما يك مديوم صنعتي و تكنولوژيك است. اساس اين رسانه بر عينيت استوار است نه ذهنيت؛ و هر تجربه‌اي از تصوير از عينيت سرچشمه مي‌گيرد.

اين منتقد در ادامه گفت: ما در سينما با تصوير متحرك سروكار داريم كه ويژگي‌هايي دارد اين درحالي است كه در كلام مي‌توان با جناس بي‌نهايت معني را منتقل كرد. اما در سينما نمي‌توان به بي‌نهايت رسيد. مگر آن‌كه از نهايت گذر كنيم. اگر يك عشق پاك زميني را خوب به تصوير بكشيم ممكن است كمي بالا رويم.

او تأكيد كرد: ما تلاش مي‌كنيم كه ارزش‌هاي والاي انساني را در اين رسانه وحشي به تصوير بكشيم. اين درحالي است كه سينما «يابو» نيست. يعني نمي‌توان هرچيزي را بر كول آن سوار كرد. اين رسانه ويژگي‌هايي دارد كه خارج از اراده و نيت خير ما لگد مي‌پراند. ويژگي‌هاي آن را بايد رعايت كرد. چراكه خطر سكولاريزه شدن دارد.

فراستي در ادامه گفت: معتقد نيستم كه نبايد درباره پيامبران در سينما حرف زد. اما به شرطي مي‌توانيم به آنان در سينما بپردازيم كه اين كار را بلد باشيم. چراكه نورپردازي غلط، زاويه دوربين غلط، زحمات ما را بر باد مي‌دهد و نتيجه معكوسي به بار مي‌آورد، بنابراين نمي‌توان بي‌اعتنا به علم سينما تنها به دنبال معني بود. معنا از پس خود مي‌آيد البته گاهي نيت، تكنيك را وتو مي‌كند. اگر باور متزلزل شود اين وتوكردن چندان طول نمي‌كشد.

او ادامه داد: سلحشور به درستي بر برخي مسايل باور دارد. اما خيلي‌ها اين باور را از دست دادند و به گيشه‌اي فخر مي‌فروشند كه به آن نيز باور ندارند. خودباوري اولين شرط است. دومين شرط شناخت حد و رسم سينماست. ما نبايد فريب الفاظ سينماي معناگرا و حتي سينماي ديني را بخوريم. بيرون از فرم هيچ معنايي را نمي‌سازيم. بايد اين نكته را بدانيم كه تصوير چگونه سكولاريزه مي‌شود.

فراستي در ادامه گفت: سينما اساسا قصه است. خدا قصه‌گوي بسيار بزرگي است. بي‌اعتنايي به قصه ما را دچار انحراف مي‌كند. چراكه قصه، فضا و آدم‌هاي قصه بايد معنا را توليد كنند. از درون قصه‌هاي جذاب، باورپذير و واقعي (راست‌نمايي كردن) هر معنايي امكان ظهور مي‌يابد. در پس ميزانسن درست و در تعريف درست قصه مي‌توان به هدف خود رسيد. اين مواردي است كه بايد از جانوران (آمريكايي‌ها) بياموزيم. اين لعنتي‌ها(آمريكاييها) بسيار خوب بلدند كه در سينما قصه بگويند.

او اضافه كرد: در خلق شخصيت‌هاي جذاب آن‌ها بايد كمي شبيه ما باشند. خوشبختانه سلحشور در سريال يوسف پيامبر (ع) قصه مي‌گويد و او داستاني را كه شايد بتوان در دو سه قسمت ساخت به 45 قسمت تبديل مي‌كند البته با حواشي كه ديگر قرآني نيست و از منابعي مانند تاريخ طبري و به ويژه سينوهه استخراج شده است كه اين كار به سريال لطمه زده است و قصه اصلي يوسف(ع) با برادران و زليخا را دچار آسيب كرده است.

اين منتقد با اشاره به شخصيت‌هاي سريال يوسف پيامبر(ع) گفت: حضرت يعقوب(ع) به تصويركشيده شده در اين سريال، يعقوب پيامبر(ع) در قرآن نيست. يعقوب، يعقوبي است كه در برخي صحنه‌ها جهل شديدي دارد به عنوان نمونه مي‌توان به پرسش او از پسرانش درباره اهرام مصر اشاره كرد كه جواب پسران برتر از پرسش است .اينجا بايد يقه فيلم‌نامه‌نويس و مشاور را گرفت. اين گناه بيشتر متوجه مشاور است كه استاد هم هست يا در صحنه‌ي ديگري عزرائيل برحضرت يعقوب (ع) نازل مي‌شود و خبر مي‌آيد كه يوسف پيامبر(ع) در دنياي مردگان نيست. طبيعي است كه ايشان مي‌توانند لحظه‌اي از عالم غيب را ببينند. البته تصويركردن عالم غيب بسيار مشكل است. البته در لحظاتي اين صحنه‌ها درآمده است، ولي در كل درنيامده است و انتظار درآمده‌شدن آن‌ها را نيز نداريم.

او ادامه داد: پس از رفتن عزرائيل بنيامين از پدر مي‌پرسد كه او كه بود يعني بنيامين نيز مي‌تواند پدر را ببيند از اين بي‌دقتي‌ها در سريال كم نيست يا فرعون به تصويركشيده شده در سريال متعلق به 300 سال بعد است از اين غلط‌هاي تاريخي در سريال كم نداريم. نكته ديگر مربوط به جوان و عارف كردن زليخا است اين درحالي است كه در سوره حضرت يوسف(ع) هيچ اثري از زهد او نمي‌بينيم.

فراستي با بيان اين كه در شخصيت‌پردازي به تيپ‌ها بسنده شده است گفت:اين مورد دانش بيرون از متن است چيزي كه از حضرت يعقوب(ع) مي‌بينيم انفعال و اشك‌ و آه است يكي ديگر از موارد صحنه ديدار حضرت يعقوب (ع) و حضرت يوسف (ع) برمي‌گردد كه پر از اسلوموشن (صحنه‌هاي آهسته) و به جاي القاي اين ديدار موي بلند و شال و باد به مخاطب داده مي‌شود. علاوه بر آن اين بخش پر از اينسرت و كلوزآپ‌هاي اينسرتي است درواقع قسمت آخر 10 دقيقه است كه به 45 دقيقه افزايش مي‌يابد.

او با اشاره به بيت «يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور» گفت: اين بيت در تيتراژ همه قسمت‌هاي سريال ديده مي‌شود. درحالي‌كه يوسف به كنعان نمي‌آيد و يعقوب نزد او به مصر مي‌رود. اين جمله اذيت‌كننده است و مربوط به داستان حضرت يوسف(ع) و حضرت يعقوب(ع) نيست. علاوه بر آن پايان اين سريال با حضرت خضر (ع) و دعاي باران ما را به عالم غيب نمي‌برد. چون اين عالم در سريال تدارك ديده نشده است و پيام فيلم‌ساز را مطرح نمي‌كند.

***

در ادامه‌ي اين نشست سلحشور درباره‌ي مباحث مطرح شده گفت: اين موارد كاملا صحيح است. منتهي اين مطالب به سينماي موجود دنيا بازمي‌گردد. سينماي ايران نيز عضوي از اين سينماست. آيا قراردادهايي كه در اين سينما گذاشته شده است، و حي منزل است آيا اصل‌هاي ثابتي هستند كه همه مقيد به رعايت آن‌ها هستند. اين درحالي است اين‌ها اصولي است كه انسان‌ها تعريف كرده‌اند و اگر اصل متقن‌تري آورده شود مي‌تواند مطرح شود.

او اضافه كرد: سينما از غرب آمده است. اما مذهب اين‌طور نيست. در غرب به انسان غريب و سرگشته پاسخي از جانب مذهب داده نمي‌شود و به اجبار خودش محور قرار مي‌گيرد. لذا پاسخ‌ها به اندازه ضعف‌هاي انسان مشكل دارد.

سلحشور ادامه داد: در مملكتي زندگي مي‌كنيم كه دين سازنده و كتاب محكمي مانند قرآن كريم(ع) در آن وجود دارد و خدا محور است اينجا زندان مجبور نيست كه خود محور باشد.

او در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود اظهار كرد: در ايران درباره روح فيلم مي‌سازيم اما روحي كه نويسنده دوست دارد كه به آن بپردازد نه آن‌كه روحي كه در مذهب مطرح شده است. در اين شرايط فيلم‌ساز محور است نه خدا. نقطه تلاقي مذهب سينما اينجاست.

سلحشور با اشاره به واژه معناگرا اظهار كرد: از اين حكمه استفاده مي‌كنند تا واژگان مذهب و خدا را به كار ببرند. اين درحالي است كه در هر چيزي حتي ابتذال معنا هست. بنابراين سينماي مذهبي چيز ديگري است.

او ضمن اشاره به بحث هنر نبودن سينما گفت: برخي سينماگران به دنبال نقصانيات، شهود، پول و موفقيت در جشنواره‌هاست درحالي‌كه سينما در بين انسان‌هاي معتقد خدمت به خدا و بندگان است.

كارگردان سريال «يوسف پيامبر (ع)» درباره بحث صورت و معنا گفت: مواردي مانند عدل و خدا صورت هستند يا معنا؟ اين‌ها با به وجود آمدن صورت حقيقت پيدا مي‌كنند. اين موارد، ارزش‌هاي موجود هستند. اما سينماي امروز دنيا چون برخاسته از تراوشات و تخيلات انسان محدود است. لذا جنبه بصري و صورتي سينما اصل مي‌شود. معنويت پس از صورت زاييده مي‌شود. اما در مكتب ما ارزش‌ها و معنويات مهم هستند. همه‌ي صورت‌ها براي تحقق ارزش‌ها خلق شده‌اند، پس با دو نوع سينما روبه‌رو هستيم. بنابراين تعريف‌ها تفاوت پيدا مي‌كند در اين سينما قدم‌هاي اول را برمي‌داريم.

سلحشور درباره‌ي مأخذ استفاده شده گفت: سينوهه داستان مشهوري است كه همه آن را خوانده‌اند. اما همه‌ي تفسيرها مطالعه نشده است. بيش از 80 درصد اتفاقات سريال در تاريخ و تفاسير وجود دارد. بنابراين از خود چيزي ننوشته‌ام. ممكن است گفته شود كه برخي مطالب سنديت ندارد، اين درحالي است كه ميزان من تفسير الميزان بود.

او درباره‌ي سير توجه زليخا گفت: در الميزان نقش شده است كه زليخا بينا مي‌شود، اما محل سند معلوم نيست. البته داستان بيناشدن زليخا در فرهنگ عامه است. هرچند كه ممكن است سند خيلي محكم نباشد. اما بايد به اين نكته توجه كرد كه آيا جوان شدن زليخا در سريال به اعتقادات جامعه لطمه زده است؟!

***

به گزارش ايسنا، در ادامه اين نشست دكتر نصيري گفت: اكنون سريالي ساخته شده است كه اثر خود را بر مخاطبان گذاشته است آبي بر زمين ريخته شده است. چرا اين سيستم عوض نمي‌شود و پيش از ساخت سريال موارد لازم بررسي شود.

او كه خود را شاگرد آيت‌الله سبحاني برمي شمرد، درباره‌ي سخنان ايشان در زمينه‌ي سريال يوسف پيامبر(ع)اظهار كرد: ايشان نسبت به فيلم مربوط به حضرت سليمان (ع) تذكر داده‌اند كه تلاش شود تصوير درستي از اين پيامبر الهي ارايه شود. البته سلحشور پاسخي نسبت به ديدگاه‌هاي آيت‌الله سبحاني داده‌اند. اين درحالي است كه بايد به اين نكته توجه كرد كه شايد فيلم‌سازان ديگر سطح كارشان اين حد نبوده است كه واكنش علما را برانگيزد.

اين كارشناس مذهبي در ادامه اين نشست اظهار كرد: در اين سريال حضرت يوسف (ع) در حد لقمان حكيم تصوير شده است. اما تصويري كه قرآن از ايشان مي‌سازد تصويري فراتر از لقمان حكيم است.

او با اشاره به سخن سلحشور نسبت به استفاده او از تفسير الميزان براي نگارش فيلم‌نامه يوسف پيامبر(ع) گفت: آيات منعكس‌شده در سوره حضرت يوسف (ع) بايد به درستي تفسير مي‌شد. در قرآن به حضرت يوسف (ع) عباد مخلص گفته شده است. اما در تفسيري كه از آيه 42 اين سوره شد و مربوط به ماجراي صحبت حضرت يوسف (ع) با ساقي نسبت به يادكردن او در نزد آمن هوتپ و علت فراموشي ساقي بود اين مورد رعايت نشد. در الميزان علامه طباطبايي بسيار استوار توضيح داده است كه شيطان از ياد او برد كه نزد آمن‌هوتپ از حضرت يوسف (ع) ياد كند.

او خطاب به سلحشور تأكيد كرد: شما تلاش چندساله بزرگان در زمينه ارايه تصويري معصومانه از پيامبران را از بين برده‌ايد. در همين صحنه و در برخي ديگر از صحنه‌هاي سريال اين معصوميت زدوده شده است، شما براي آن‌كه حلقه‌هاي مفقوده آن سريال را پر كنيد نيازمند روايات بوديد و مي‌دانيد كه برخي روايات بستر آفت‌هاست. اگر در اين بخش از كارشناسان حديثي و روايي براي انتخاب روايات استفاده مي‌كرديد، اين حلقه‌هاي مفقوده بهتر پر مي‌شد. مانند جريان ازدواج حضرت يعقوب (ع) با دو خواهر.

نصيري ادامه داد: يكي ديگر از موضوعات مربوط به عشق مجازي است. اگرچه داود ميرباقري نيز تلاش زيادي در به تصويركشيدن سريال حضرت امير (ع) داشت حيف بود كه با بيان يك عشق مجازي داستان حضرت امير (ع) به حاشيه رود. در داستان حضرت يوسف (ع) نيز تا جايي مساله عشق مجازي مطرح شده است اما در سراسر سريال به اين مساله پرداخته شده است. متأسفانه يكي از آفت‌هاي فيلم‌نامه اين سريال اين است كه به عشق مجازي قداست داده مي‌شود و بدتر از آن اين است كه عشق زليخا به يوسف(ع) با عشق پاك مردم به ايشان مقايسه مي‌شود.

او ادامه داد: برادران در برخورد با حضرت يوسف(ع) بخشوده مي‌شوند. اما صحنه‌هاي مغفرت در اين سريال خوب درنيامده است و حتي نقض غرض در آن ديده مي‌شود. چراكه در نهايت يهودا به مساله يوسفي يا يهودي بودن خاندان يعقوب در آينده اشاره مي‌كنند! آيت‌الله سبحاني عنوان كردند كه من قبول دارم كه دو خواهر همسر حضرت يعقوب (ع) بودند، اما صلاح نبود كه به اين مسأله در تلويزيون پرداخته شود.

دكتر نصيري ادامه داد: در نگاه به هر پديده‌اي به ويژه آثار هنري يك نگاه كلي داريم. از بالا به همه‌ي زوايا اشراف داريم|، ولي وقتي كه وارد كوچه‌ها مي‌شويم، زاويه عمل كم‌تر مي‌شود. من نيز اذعان مي‌كنم پاره‌اي اشكالات جزيي و ريز در سريال وجود دارد، ولي كساني كه با ما مشكل دارند، آن را كلان مي‌كند.

***

در ادامه اين نشست حداديان اظهار كرد: براي ساخت سريال‌هايي مانند «يوسف پيامبر(ع)» نيازمند سيستم هستيم. صداوسيما بايد فرا سلحشور، فرا شبكه بنگرد و گروه برجسته‌اي را براي بررسي متن‌ها داشته باشد. از سوي ديگر بيان اشتباهات به معناي تعطيل‌كردن ساخت چنين مجموعه‌هايي نيست.

او ادامه داد: تا دير نشده گوشه‌هايي از سريال را تصحيح كنيم.

***

سلحشور در بخش ديگري از اين نشست اظهار كرد: پيشنهاد مي‌دهم كه هر موقع علما، بزرگان و مسوولان دين ما، فيلم‌هاي داخلي و خارجي بدآموز را ديدند، مانند گذشته سكوت كنند!! و تا سريالي قرآني ساخته مي‌شود تا مي‌توانند ايراد بگيرند تا سازنده از توليد آن پشيمان شود!

او ادامه داد: خدا را شكر كه روحانيت ما تا به حال سكوت كرده بود و حالا شروع به انتقاد كرده است. اين مورد فتح بابي است و اميدواريم به همه آثار گسترش پيدا كند.

او با اشاره به فرمايشات آيت‌الله سبحاني گفت: ايشان گفتند كه مطرح‌كردن ازدواج حضرت يعقوب(ع) با دو خواهر خوب نيست. اما بسياري از متعصبان جامعه بارها اين مسأله را بر سر ما كوبيدند. اين درحالي است كه اين مورد در آينه 23 سوره نسا توضيح داده شده است.

سلحشور در زمينه پرداخته به زليخا در سريال يوسف پيامبر (ع) اظهار كرد: گفته مي‌شود كه زني به شوهرش خيانت كرده است، چرا عمل او را توجيه كردند؟ بايد به اين نكته توجه كرد كه زليخا بت پرست و حتي الهه معبد آمون بود و هوسراني كرد. آيا موحدكردن او بد است.

او خطاب به نصيري گفت: اين جمله‌ي شما كه تمام زحمات مفسران را به هدر داده‌ام به دلم را به درد آورد. در ماجراي فراموشي ايناروس دو بار او مي‌گويد كه شيطان‌ باعث فراموش من شد. علاوه بر آن بيش از 50 درصد مفسران معتقدند كه حضرت يوسف (ع) با گفتن جمله مرا نزد آم‌هوتپ به ياد آر، ترك اولي كرده است. ولي علامه طباطبايي چنين عقيده‌اي ندارد. جايي كه درباره يك موضوع دو نظر وجود دارد سازنده مي‌تواند يكي را انتخاب كند. از سوي ديگر حضرت امير(ع) در دعاي كميل بارها مي‌گويد كه من به خود ستم كردم. آيا اين مورد نشان‌دهنده‌ي معصوم نبودن ايشان است؟

***

فراستي گفت: سينما هنر ناب نيست اين مورد قاعده و وحي منزل است اين سخن كه در سينما از خرم به معنا مي‌رسيم ربطي به اين مورد ندارد كه بس خدا معنا ندارد.

ما با مديوم سينما، هنوز به طور جدي آشنا نشده ايم. بنابراين فكر نمي‌كنم كه سلحشور بار ديگر ادعا كند كه سوره‌ي حضرت يوسف (ع) را تفسير تصويري كرده است. ما هنوز نمي‌توانيم يك خانواده را با هويت ايراني – اسلامي تصوير كنيم.

او ادامه داد: يك سري اصول را بايد مورد توجه قرار دهيم. از طريق ايجاد فضاي معنوي و ملموس مي‌توان معنويت را در سينما نشان داد. براي نقض قاعده بايد قاعده را بلد باشيم. بايد سينما را ياد بگيريم و بدانيم كه در چه مواردي ضعف داريم.

فراستي با اشاره به شهيد آويني گفت: او تلاش كرد: در سينماي مستند به سينماي اشراقي دست يابد. اين كار در سينماي داستاني 100 برابر سخت‌تر است.

او تأكيد كرد: كافي نيست كه به استقبال مخاطب تأكيد كنيم.

***

حجت‌الاسلام الهي‌زاده پيشنهاد كرد كه پس از بررسي‌ها، ويرايشي در سريال «يوسف پيامبر(ع)» صورت گيرد تا بتوان آن را شايسته عبارت تفسير تصويري سوره حضرت يوسف (ع) ناميد.

در ابتداي اين مراسم الهي‌زاده با اشاره به بحث تدبر در قرآن كريم اظهار كرد: تدبر وظيفه همگاني است و در اين جلسه به تدبر در سوره يوسف (ع) در نگاهي مجموعي مي‌پردازيم. به منظور ورود روشمند براي فهم اين سوره بايد به دو پرسش پاسخ داد؛ اولين ساختار و انسجام اين سوره و دومي جهت واحد سوره و به تعبيري هدف سوره است.

اين كارشناس مذهبي اضافه كرد: سوره حضرت يوسف(ع)، 111 آيه دارد كه همانند 111 حبه انگور در يك خوشه جاي گرفته‌اند. اين خوشه‌ها زير دسته‌هايي دارند بدين ترتيب سوره يوسف(ع) پنج دسته دارد و از يك جا آغاز و به جايي ختم مي‌شود و مجموعه‌ي آيات پيام واحدي را دارد.

حجت‌الاسلام الهي‌زاده درباره‌ي پنج دسته سوره يوسف(ع) گفت: از آيه 1 تا 3، از آيه 14 تا 22، از آيه 23 تا 57، از آيه 58 تا 102 و از آيه 103 تا 111 اين دسته‌ها تشكيل مي‌شوند. معيار دسته‌بندي در درجه اول ظاهر الفاظ و در درجه دوم تغيير اساسي اين موضوع است. دسته اول مربوط به معرفت بخشي خدا در فضاي غفلت به پيامبر است. دسته دوم داستان حضرت يوسف(ع)، پدر به برادرانش است كه تحت عنوان از آغوش پرمهر پدر به قعر چاه و رفعت يوسف(ع) به وسيله خدا، از غرق چاه به قصرجاه است. در اين دسته شاهد اين موضوع هستيم كه خداوند نقشه‌هاي برادران را خنثي و برخلاف اهداف آن‌ها عزت و منزلت به حضرت يوسف (ع) بخشيد.

الهي‌زاده ادامه داد: دسته سوم تحت عنوان از عزت قصر به سختي زندان و رفعت يوسف (ع) به وسيله خدا از سختي زندان به عزت عزيز مصر شدن مطرح مي‌شود. دسته چهارم نيز شامل بي‌اعتنايي و اتهام سرقت، اعتراف به نبوت و سجده شكر براي حضرت يوسف (ع) از سوي برادران است. دسته آخر از شرك به توحيد ناب است.

او در ادامه اظهار كرد:‌ فصل دوم شامل سه زيردسته است از آيه 4 تا 6 خواب حضرت يوسف (ع) از آيات 7 تا 18 كه زير دسته دوم خود به سه دسته تقسيم مي‌شود از آيه 7 تا 10 توطئه برادران، از آيات 11 تا 14 گفتگوي برادران با حضرت يعقوب (ع) و از آيات 15 تا 18 به چاه انداختن حضرت يوسف (ع) و صحنه‌سازي برادران را شامل مي‌شود. زيردسته سوم نيز به برده شدن حضرت يوسف (ع) و حضور او در قصر مي‌پردازد.

اين كارشناس مذهبي ادامه داد: با نگاه به چينش حكيماته آيات درمي‌يابيم كه گرچه اسباب ظاهري در جهت كشتن و گمنامي حضرت يوسف به كار گرفته شده بود ولي خداوند او را از قعر چاه نجات داد و به جاه و قصر رساند. نكته اصلي در اين بخش اين است كه راز موفقيت حضرت يوسف(ع) احسان به والدين است و راز شكست برادران احسان نكردن به والدين و رفتار بي‌آدبانه با آنان است. اين در حالي است حضرت يعقوب(ع) با پسران خود مهربانانه و حكيمانه برخورد مي‌كرد.

او با اشاره به فصل سوم اشاره كرد: از اين فصل موضوع كاملا تغيير مي‌كند و داستان حضرت يوسف(ع)، زليخا، ملك و زندانيان تا آيه 57 مطرح مي‌شود. در اين مبحث حضرت يوسف سه رويكرد درس آموز دارد. از آيه 23 تا 29 كه استعصام (طلب عصمت) يوسف در برابر زليخا ؛ از آيه 30 تا 35 استعصام حضرت يوسف(ع) در برابر زنان از آيه 36 تا 49، تعبير خواب حضرت يوسف كه بر دوگونه است: تعبير طعام و تعبير خواب زندانيان و خواب پادشاه.

اين كارشناس مذهبي افزود: هدف از تعبير طعام فهماندن اين نكته است كه خداوند حتي از ريزترين مسائل انسانها حتي غذاي آنان آگاه است. از آيه 50 تا 57 به نجات حضرت يوسف(ع) از زندان مي‌پردازد كه همراه با اعتراف زنان به پاك دامني ايشان و اعتراف ملك به عزت حضرت يوسف است. از جمله نكات مهم اين بخش عفت و عصمت ايشان در مقابل بي‌بندباري زنان است. فصل چهارم مربوط به آيات 58 تا 102 است

الهي‌زاده درباره‌ي فصل چهارم سوره حضرت يوسف (ع) گفت: اين فصل شامل آيه 58 تا 102‌ مي‌شود كه خود هفت زيردسته دارد. از آيه 8 تا 62 آمدن برادران به مصر و درخواست كيل، از آيه 63 تا 67 گفت‌وگوي برادران با پدر درباره‌ي بنيامين، از آيه 68 تا 79 نقش حضرت يوسف(ع) براي نگهداري از بنيامين، آيه 80 تا 87 گفت‌وگوي برادران با حضرت يعقوب (ع) را شامل مي‌شود كه در مجموع حكايت‌گر بي‌اعتنايي برادران به منزلت حضرت يوسف است . آنان وقتي كه به نزد حضرت يوسف (ع) در مصر رفتند او را نشناختند كه اين امر از بي‌اعتنايي ايشان به برادرشان با وجود قرائن روشن نشات مي‌گيرد. اين درحالي است كه حضرت يوسف (ع) برادران خود را شناخت . از آيه 88 تا 93 به درخواست كمك برادران و معرفي‌شدن حضرت يوسف (ع)، از آيه‌ي 94 تا 98 استشمام بوي حضرت يوسف (ع) و استغفار برادران و از آيه‌ي 99 تا 102 آمدن حضرت يعقوب (ع) و برادران به مصر براي برپايي تمدن است.

مجموع اين آيات از بي‌اعتنايي و زدن اتهام سرقت از سوي برادران به حضرت يوسف (ع) با اعتراف آنان به نبوت و سجده شكر تشكيل شده است.

او اضافه كرد: نقش حضرت يوسف (ع) حسن مديريت چه در اداره كشور و چه تدبير در زمينه‌ي آمدن پدر بزرگوارشان به مصر بود و همين حسن تدبير موجب موفقيت ايشان شد.

اين كارشناس مذهبي درباره‌ي دسته‌ي پنجم آيات حضرت يوسف(ع) گفت: اين بخش از آيه 103 تا 111 است كه از شرك به توحيد ناب نام دارد با نگاه به سوره حضرت يوسف (ع) متوجه مي‌شويم كه طليعه اين سوره مربوط به پيامبر اسلام (ص) و خاتمه آن به ايشان مي‌پردازد و سوره‌هاي ميان اين دو به حضرت يوسف (ع) مربوط است.

الهي‌زاده با اشاره به زمان نازل شدن اين سوره به حضرت محمد(ص) اظهار كرد: اين سوره سال هشتم بعثت در آستانه‌ي واقعه شعب ابي‌طالب نازل شد. اين سوره نويدي به پيامبر (ص) بود چون آن كسي كه توانسته بود حضرت يوسف را از قعر چاه به جاه برساند مي‌تواند ايشان را نيز از سختي برهاند.

او تاكيد كرد: نگاه ما به سوره حضرت يوسف (ع) بايد توحيدي باشد. به اين معنا كه وقتي بينندگان اين سريال را مي‌بينند از آن قدرت بيكران خداوند و اعتماد و توكل به او را استنباط كنند. چرا كه رمز موفقيت و پيشرفت حضرت يوسف (ع) اين بود كه براي رضاي خداوند فعاليت مي‌كرد و اين نكته بايد از سريال حضرت يوسف (ع) استنباط مي‌شد.

الهي‌زاده تاكيد كرد: خداوند سوره حضرت يوسف (ع) احسن القصص ناميده است. نيكو‌ترين داستان‌گويي آن است كه مستند باشد و پيام را به مخاطب منتقل كند نه اين‌كه پيام را گم كند و گزينش و تاكيد برحادثه‌ها داشته باشد. نكته اصلي اين سوره توحيدي‌بودن آن است نه شگفت‌انگيز بودن آن.

او تمدن سازي توحيدي را دومين نكته مهم داستان حضرت يوسف (ع) دانست و اظهار كرد: ايشان خودسازي، فردسازي، گروه‌سازي و جامعه‌سازي را در دستور كار خود قرار داده بودند. علت فراخواندن برادران و پدر براي اين بود كه از ميراث فرهنگي توحيدي خواندن حضرت اسحاق(ع) و حضرت يعقوب(ع) و تاثير‌گذاري آن برتمدن مصر بهره‌ جويد. پس تمدن‌سازي در پايان اين سوره ذكر شده است.

الهي‌زاده اضافه كرد: شخصيت عالي و برجسته قرآني اين داستان در درجه اول حضرت يوسف (ع) بوده است چون او در سه صحنه بزرگ داستان حضور دارد: يوسف و برادران، يوسف و زليخا و يوسف و برادران و مصر. شخصيت دوم اين سوره حضرت يعقوب (ع) است البته ممكن است در روايات بيشتر به جايگاه زليخا پرداخته شده باشد. ولي او تنها در يك فصل حضور دارد چرا كه قرار بوده است كه توجه مخاطب به او منحرف نشود.

او در ادامه گفت: هم حضرت يعقوب (ع) و هم حضرت يوسف (ع) براي پيامبر اسلام (ص) اسوه بودند اما حضرت يعقوب براي فضاي مكه (صبر جميل) و حضرت يوسف (براي مدينه و تشكيل حاكميت) اسوه بوده‌اند.

الهي‌زاده ادامه داد: نكته چهارم بحث تشكيل حاكميت و نكته پنجم احسان و اخلاص است كه بستر موفقيت حضرت يوسف (ع) را فراهم مي‌آورد. ارتباط ايشان با مردم با احسان همراه بوده است و با خدا با اخلاص. در اين صورت بارها به محسن‌بودن حضرت يوسف (ع) تاكيد شده است.

او در ادامه اظهار كرد: با دنبال كردن داستان حضرت يوسف (ع) در قرآن كريم متوجه مي‌شويم كه با گذشت زمان حضرت يوسف (ع) بنده‌تر مي‌شود بنابراين توقع داشتيم عبادت‌هاي فراوان ايشان در بخش‌هاي پاياني سريال مشاهده كنيم. البته مناجات حضرت يوسف (ع) در بخش‌هاي پاياني ديده شد ولي جاي پرداخت بيشتري داشت.

الهي‌زاده اضافه كرد: همان‌گونه كه در سريال نيز به آن اشاره شد داستان حضرت يوسف (ع) به نوعي داستان اهل‌بيت (ع) است ما حضرت مهدي (عج) را يوسف فاطمه مي‌ناميم كه اين مورد هم از نظر جمال و هم از نظر تمدن‌سازي مهدي موعود (عج) كاربرد دارد.

***

به گزارش ايسنا، محمود پاك‌نيت نيز در اين نشست گفت: هيچ كاري بي‌عيب نيست، اگر كسي بگويد كه كار او بهترين است، روز مرگ هنري او فرا رسيده است، ما ادعا داريم كه يك كار عظيم قرآني را به تصوير كشيده‌ايم. هرچه‌قدر كه عيب و نقص داشته باشد اگر جزء كوچكي مانند تأثير حسادت بر مردم را به تصوير بكشيم، كار عظيمي انجام داده‌ايم.

***

در بخش‌هاي پاياني اين نشست جمال شورجه با اشاره به هنرمندان درگذشته سريال يوسف پيامبر (ع) از رسول احدي(مدير فيلم‌برداري)، رضا آقاربي و انواري نام برد.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha