• سه‌شنبه / ۳ بهمن ۱۳۹۱ / ۰۹:۱۸
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 91110301586
  • منبع : فضای مجازی

اینها مرگ می‌فروشند!

... "سریعا او را به بیمارستان منتقل کردیم پزشکان بیمارستان گفتند: «خدا به خواهر شما رحم کرد، چون آمپولی که تزریق کرده تاریخ مصرف گذشته بوده است و اگر دیرتر به بیمارستان می‌رسید کار از کار می‌گذشت"

... "سریعا او را به بیمارستان منتقل کردیم پزشکان بیمارستان گفتند: «خدا به خواهر شما رحم کرد، چون آمپولی که تزریق کرده تاریخ مصرف گذشته بوده است و اگر دیرتر به بیمارستان می‌رسید کار از کار می‌گذشت"

به گزارش ایسنا، خراسان نوشت: تاکنون بارها درباره بازار سیاه دارو و عرضه برخی داروهای غیرمجاز از سوی دلالان شنیده بودم، اما این بار برای تهیه گزارش عینی در این باره به محله‌ای قدم می‌گذارم که در تسخیر دلالان داروهای غیرمجاز است. اگر شما هم به این محله بیایید با کمی تأمل این افراد را می‌بینید که قدم به قدم با ژست‌های خاص ایستاده‌اند و با نگاه‌های معنادار دنبال مشتری و عرضه داروها با قیمتی چند برابر می‌گردند.

محله‌ای در پایین شهر

این محله در اطراف یکی از میدان‌های پایین شهر قرار دارد. به این محله سری می‌زنم و خود را مشتری و خریدار داروی اعصاب معرفی می‌کنم. به یکی از دستفروشانی که مشغول فروش اسباب بازی است نزدیک می‌شوم. از این جوان ۲۵- ۲۴ ساله می‌پرسم «اینجا چه کسی دارو می‌فروشد؟ به دارو نیاز دارم.» جواب می‌دهد: «چه دارویی نیاز داری؟» به او می‌گویم: «داروی اعصاب» با دست به داروخانه آن طرف خیابان اشاره می‌کند و می‌گوید: «از داروخانه تهیه کن».

پاساژی برای عرضه دارو

از مرد میانسالی که سوار بر موتورسیکلت کهنه‌اش در حال یافتن مشتری برای یکی از هتل‌های شهر است، درباره محل فروش دارو سوال می‌کنم.او می‌گوید: در حال حاضر چند سرباز نیروی انتظامی (روی پل) مکانی که همیشه محل فروش دارو بود ایستاده‌اند و دلالان به دلیل ترس از نیروی انتظامی در پیاده‌رو و حاشیه خیابان پراکنده شده‌اند اگر مشتری هستید، می‌توانید آنها را پیدا کنید. به همان سمتی که آدرس داده بود می‌روم. یک داروخانه هم اینجاست اما مشتری‌های دلالان به داروخانه مراجعه نمی‌کنند. به مردی نزدیک می‌شوم که تقریبا ۴۵-۴۰ ساله است با پیراهن چرکین و کاپشن مشکی و شلوار لی سیگار روشنی در دست دارد و پشت سر هم مشغول بیرون دادن نفس پردودش است.با فاصله یک متری از او می‌ایستم تا از دود سیگارش اذیت نشوم، از او می‌پرسم داروی آزاد داری؟ سرش را به حالت تایید تکان می‌دهد و می‌گوید: «بیا برویم» چند قدم به دنبالش می‌روم. می‌گوید: داخل پاساژ است.

داروی ترک اعتیاد می‌خواهی؟

به پاساژ مورد نظر نزدیک می‌شوم، پاساژ به هم ریخته‌ای که بیشتر شبیه انباری است تا پاساژ، ضربان قلبم تندتر می‌شود و وحشت تمام وجودم را فرا می‌گیرد. ناگهان از من می‌پرسد: «چه دارویی می‌خواهی؟» می‌گویم: «سترالین، داروی اعصاب»، می‌گوید: «نداریم اگر قرص ترامادول یا شربت متادون و ترک اعتیاد می‌خواهی داریم، این دارویی که شما می‌خواهی باید از داروخانه تهیه کنی، ما نداریم.» به او اصرار می‌کنم. می‌گوید: «برو از افراد دیگری که اینجا ایستاده‌اند بپرس، ولی این نوع داروها را در اینجا نمی‌فروشند.» از مرد دیگری که او هم منتظر مشتری است، می‌پرسم: «دارو دارید؟» می‌گوید: «بستگی دارد چه دارویی بخواهی»، می‌گویم: «داروی اعصاب» می‌گوید: «نه داروی ترک اعتیاد داریم، اگر می‌خواهی قیمت بدهم». می‌گویم: «نه نمی‌خواهم».

دلالان داروهای غیرمجاز

از خیابان شلوغ و پرتردد عبور می‌کنم و به پیاده‌روی آن سوی خیابان می‌روم. در آنجا هم چند نفر را می‌بینم که درباره قیمت یک دارو گفت وگو می‌کنند. دلال جوان گویا حاضر نیست جنس خود را ارزان‌تر بفروشد و می‌گوید: «این دارو را از هر کدام از دلالان بخواهی کمتر از این قیمت که من می‌گویم به تو نمی‌دهند.» با هم قرار می‌گذارند که فردا خریدار ساعت ۱۱ با ۲۰۰ هزار تومان پول برگردد و دارو را دریافت کند.

چانه زنی بر سر قیمت داروی سقط جنین

به یکی از این مشتری‌ها که زن میانسالی است و پالتوی کهنه‌ای پوشیده است می‌گویم: «آیا قیمت دارویی که این جوان می‌گوید مناسب است؟» پاسخ می‌دهد: «بله من چند بار از او دارو گرفته‌ام و خودم به افرادی که نیاز داشته‌اند فروخته‌ام. اگر شما هم داروی سقط جنین می‌خواهی من با قیمت مناسب‌تری حساب می‌کنم.» من می‌گویم: «قیمت داروها چقدر است؟» می‌گوید: «اگر قرص بخواهی هر قرص ۴۵ هزار تومان و اگر آمپول، آمپولی ۹۵ هزار تومان. از من می‌شنوی آمپول بهتر از قرص عمل می‌کند.» می گویم: «نه باید با کسی که به دارو نیاز دارد، مشورت کنم. اگر خواست دوباره می‌آیم.» این زن می‌رود و من با همان دلال جوان درباره داروی سقط جنین صحبت می‌کنم.

هر قرص ۴۰ هزار تومان و هر آمپول ۹۰ هزار تومان

در حالی که دست‌هایش را در جیب کاپشنش قرار داده است، می‌گوید: «چه دارویی می‌خواهی ترامادول ، ترک اعتیاد یا سقط جنین؟» می‌گویم: «می خواهم برای یکی از آشنایان داروی سقط جنین بخرم اما دنبال دارویی با قیمت مناسب می‌گردم.» می‌گوید: «هر قرص ۴۰ هزار تومان و هر آمپول ۹۰ هزار تومان، اگر پول داری که الان بروم و بیاورم.» می‌گویم: «الان که پول همراهم نیست ولی چند عدد قرص یا آمپول نیاز است؟» می‌گوید: «بستگی دارد به این که فرد چند ماه از بارداری اش می‌گذرد» می‌گویم: «۲، ۳ ماه»، می‌گوید: «۲، ۳ ماه زیاد است و با قرص جواب نمی‌گیرد، باید حتماً آمپول تهیه کنی، آن هم ۴، ۵ عدد که در کل می‌شود، ۴۵۰ هزار تومان، اگر می‌خواهی الان قرار بگذاریم که شما پول را بیاوری و من هم دارو را» می‌گویم: «شما همیشه اینجایید، می‌گوید: بله، به راحتی می‌توانید مرا در این محدوده پیدا کنید، اما شماره تلفن همراهم را یادداشت کن تا اذیت نشوی ۰۹۳۶۰۰۰۰۰۰۰» شماره‌اش را در تلفن همراهم ثبت و از او خداحافظی می‌کنم.

ارزان‌تر می‌فروشم!

از عرض این خیابان شلوغ به وسط خیابان می‌رسم که احساس می‌کنم جوانی قدم به قدم دنبالم می‌آید. به آن طرف خیابان می‌رسم. او هم شلوار لی و کاپشن مشکی به تن دارد مثل این که همه دلالان اینجا فرم خاص پوشیده‌اند. به من نزدیک می‌شود، می‌گوید: «داروی سقط می‌خواهی»، می‌گویم: «داری؟» می‌گوید: «بله اما ارزان‌تر از قیمتی که به تو گفته‌اند. من هر قرص را ۳۵ هزار تومان و هر آمپول را ۸۵ هزار تومان می‌فروشم. اگر الان پول داری به اندازه پولی که داری دارو به شما تحویل می‌دهم و بقیه‌اش را فردا بیاور و بقیه داروها را بگیر.» می‌گویم: «شاید تاریخ مصرف گذشته باشد، می‌گوید: برو به هر پزشکی که می‌خواهی نشان بده داروها هم تاریخ مصرف دارند و هم اصل اصل هستند، اگر همان مقدار که می‌گویم مصرف کنی حتماً جواب می‌گیری.» می‌گویم: «باشد هر وقت خواستم می‌آیم».

این داروها را نخر

به محض این که آن دلال جوان از من دور می‌شود ناگهان دختر جوانی را می‌بینم که از مغازه کفش فروشی خارج می‌شود و به سمت من می‌آید و می‌گوید: این داروها را نخر. می‌گویم: «چرا مگر چه اشکالی دارد؟» دختر جوان که ظاهری ساده دارد، می‌گوید: «خواهر من آمپول سقط جنین را از یکی از این دلالان گرفت و تزریق کرد اما با افت شدید فشار خون مواجه و حالش به شدت بد شد به طوری که همه فکر می‌کردیم می‌میرد، سریعا او را به بیمارستان منتقل کردیم پزشکان بیمارستان گفتند: «خدا به خواهر شما رحم کرد، چون آمپولی که تزریق کرده تاریخ مصرف گذشته بوده است و اگر دیرتر به بیمارستان می‌رسید کار از کار می‌گذشت. او ادامه می‌دهد: «از من گفتن بود»، این را گفت و رفت.در مسیر برگشت سوالی برایم ایجاد می‌شود و آن این که چطور ماموران حفظ سلامتی مردم (مسئولان وزارت بهداشت) دلالان بازار سیاه عرضه داروهای غیرمجاز که سلامتی مردم را قربانی خواسته‌های شوم خود می‌کنند شناسایی و بازداشت نمی‌کنند، آیا شناسایی این افراد برای آنها سخت است؟

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha