آیین بزرگداشت و افتتاح نمایشگاه آثار نقاش زندهیاد «جواد حمیدی» در فرهنگستان هنر برگزار شد.
به گزارش ایسنا، بزرگداشت جواد حمیدی با حضور جمعی از شاگردانش برگزار شد. ناهید عبدی یکی از شاگردان او در این مراسم گفت: جواد حمیدی از اوایل شکلگیری آکادمی هنر ایران حضور داشت و از اولین دانشجویان و معلمان دانشکده هنرهای زیبا بود. تا آخرین لحظه عمرش نیز در هنر و آموزش هنر در ایران بهمدت نزدیک به 60 سال حضور مستمر و موثر داشت.
وی ادامه داد: بیتردید مطالعه میراثی که او از این راه به چندین نسل انتقال داده، از اهمیت بیشتری برخوردار است. به واسطه آثار و تأثیری که بر هنر معاصر داشته است، او بهعنوان یک هنرمند و معلم مولف شناخته میشود. اصول هنر اجرا و مرزهای خلاقیت و نوآوری نزد او مشخص و معلوم بود. او در یک نگاه، کلام هنر را آمیزهای از حساسیت و فن میدانست.
عبدی سیر زندگی حمیدی را اینچنین توصیف کرد: او به واسطه خاستگاه خانوادگی در متن، با ارزشهای جهان و دینی پرورش مییابد، در آکادمی تعلیم میبیند و با دانشگاه نوین آشنا میشود، سپس عصاره تمام تجربیاتش را در امر آموزش به کار میبندد.
وی ادامه داد: او از زمره برخی استادان است که نهتنها به ارزش و جایگاه پرورش از طریق آموزش واقف است، بلکه به شدت به آن پایبند و راسخ است. او آموزش هنر را به واسطه تسلط بر متون زبان و ادب فارسی و انس و الفت با آن، همچون سرود به کار میبست. در تلفیق مضامین و مفاهیم سنگین و دستنیافتنی همچون کیمیاگر عمل میکرد و فرا روی دانشجویان قرار میداد. او بر دو نکته تأکید میکرد، اهمیت بحث و گفتوگو و نقد از این نکات بود.
عبدی در رابطه با تدوین کتاب او گفت: مسأله تهیه زندگینامهها امروزه مورد توجه پژوهشهای نوین مطالعاتی قرار میگیرد چراکه این دسته از مطالعات در تعیین و تکمیل اطلاعات ناقص و یکجانبه در گزارشهای تاریخی و تدوین تاریخ ادبیات معاصر ایران شکل گرفته است.
وی درباره مستندات موجود بیان کرد: بهشکل غیرقابل باوری مستندات موجود ناقص و نارسا و حتی عاری از دقت هستند. دسترسی به همین اطلاعات ناقص نیز امکانپذیر نیست، بهطور مثال، تاریخ ادغام مدرسه کمالالملک و تشکیل دانشکده هنرهای زیبا در متون رسمی متفاوت است.
حبیب آیتاللهی، یکی دیگر از شاگردان حمیدی نیز نسل خود را اینگونه توصیف کرد: ما از نسلی هستیم که میدانیم چرا وارد این رشته شدیم و با چه کسی باید کار کنیم، تا چه اندازه باید تأمل و ابتکار داشته باشیم. جواد حمیدی از افرادی بود که این راه را طی کرد که شاگردانش هم به این راه کشیده شدند.
او در رابطه با شروع کار جواد حمیدی گفت: او از مدرسه کمالالملک آغاز کرد و در آنجا شاگرد بود. در طراحی فراتر از دیگران بود. در زمانی که مرحوم حیدریان بهعنوان استاد این مدرسه را اداره میکرد، وی از حمیدی درخواست کرد تدریس طراحی دانشجویان تازهوارد را برعهده بگیرد و در عین حال بهعنوان شاگرد زیر نظر حیدریان نقاشی یاد گرفت. کار با حیدریان مشکل بود، چون او به دقت در طراحی خیلی حساس بود.
وی ادامه داد: حمیدی با این وجود تأثیری از حیدریان نپذیرفت و در آثارش این تأثیر دیده نمیشد. برداشت من از این موضوع این بود که او سخنان استادش را میشنید سپس در درون خود نقد میکرد و بعد بازپس میداد. این موضوع اهمیت دارد که کاری را که میبینیم در درون خود تحلیل کنیم.
آیتاللهی افزود: زمانی که مدرسه کمالالملک به دانشکده هنرهای زیبا تبدیل شد، استاد حیدریان، حمیدی را بهعنوان استادیار خود برگزید، با وجود اینکه میدانست تعلیمات او مغایر با تعلیمات خود است. با حضور این اساتید شاگردانی مانند جوادیپور تربیت شدند. حیدریان در طراحی و سایه روشن دقیق و واقعگرا، حمیدی در ترکیببندی دقیق بود و جوادیپور در رنگآمیزی توجه زیادی داشت. در این سه دیدگاه مختلف، دیدگاه حمیدی از همه برتر بود. او هم طراح بود و هم ترکیببندی و رنگها را به خوبی میشناخت. به همین دلیل بیشتر دانشجویان در جهت او قرار گرفتند، البته او جهت خود را به کسی تحمیل نمیکرد.
او با اشاره به سفرش برای تماشای آثار پابلو پیکاسو به فرانسه، گفت: یکی از آثار او رنگهای ریختهشده بود، اما او به اثر دست نزده بود و به همان صورت در نمایشگاه گذاشته بود. پس از اینکه موفق به دیدن پیکاسو شدم، خود را معرفی کردم و او گفت که تو هنرمند نیستی، بلکه همکارم هستی. پیکاسو در پاسخ به سوال خبرنگار آمریکایی مبنی بر چگونگی شهرتش توسط نقاشیهایش عصبانی شد و گفت: من نقاش نیستم، هنرمند هستم، نقاش هرچه مردم میخواهند میکشد، اما هنرمند هرچه بسازد مرم خواستار آن هستند. همان زمان بود که متوجه تفاوت حمیدی و حیدریان شدم.
آیتاللهی یکی از ویژگیهای کار حمیدی را استفاده از یک قلم دانست و افزود: حمیدی معتقد بود که رنگ از احساس نشأت میگیرد که ابزار این کار قلم است، پس زمانی که احساس را هم نمیتوان تغییر داد، قلم را نیز نباید عوض کرد. گاهی او کار را نیمه رها میکرد و در پاسخ به این عمل میگفت، حس من تمام شد و دیگر نمیتوانم کار کنم.
او همچنین معتقد است که حمیدی فقط نقاش نبود، هنر ایران را عمیقا میشناخت. کارهای او زمان نداشت. او خود در زمان زندگی نمیکرد در دریایی از احساسات و عواطف زندگی میکرد. تعلیم او مبتنی بر این بود که شاگرد بتواند خود را در طبیعت متجلی کند. یکی از ویژگیهای بارز او تواضع بود که من در هیچ هنرمندی تا به امروز ندیدم.
در ادامهی این مراسم، مهدی حسینی که برخلاف دیگر شاگردان حمیدی که از دانشجویان او بودند برای یادگیری نقاشی به خانهی او میرفت، گفت: حمیدی از شاگردانش برای کارش نظر میخواست و این نظر را به کار میبرد که این خصوصیت را در هیچیک از اساتیدی که داشتم ندیدم.
به گفتهی او، اخلاق در هنر برای حمیدی اهمیت خیلی زیادی داشت، از نظر حمیدی هنرمند باید فروتن و صادق باشد تا این ذهن پاک در آثار او متجلی شود.
حسینی اظهار کرد: او در اواخر دوران زندگیاش به سلسله طراحیهای سیاه و سفید رو آورد. حمیدی تاریخ و سنت و مدرنیسم را بهخوبی میشناخت و در آثارش این امر مشخص است.
محمدعلی رجبی نیز حمیدی را «قلمانداز» نامید و گفت: قلمانداز به هنرمندانی گفته میشود که در طراحی به مقام عالی میرسیدند. باید هنرمند دستش آنقدر آزاد باشد که دستش را به قلم بسپارد. این بالاترین مقام هنرمند است که به آن میگوییم قلمانداز.
او گفت: از آثار او میتوان به درک بالای او از رنگ در هنر ایرانی پی برد. حمیدی در اواخر عمر، رنگها را تشخیص نمیداد و به آثار خاکستری روی آورد.
انتهای پیام
نظرات