• یکشنبه / ۱۹ آذر ۱۳۹۶ / ۰۰:۴۳
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 96091508415
  • خبرنگار : 71573

گفت‌وگو با بلقیس سلیمانی

افتخارِ نخواندن داستان ایرانی!

افتخارِ نخواندن داستان ایرانی!

بلقیس سلیمانی با بیان این‌که همه یاد گرفته‌اند بگویند ما داستان خارجی می‌خوانیم و با افتخار بگویند داستان ایرانی نمی‌خوانیم، معتقد است: ما به یک رنسانس نیاز داریم تا خواننده ایرانی را متوجه کنیم هنوز داستان خوب منتشر می‌شود.

این داستان‌نویس در گفت‌وگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه اظهار کرد: واقعیت این‌ است که ما در یک وضعیت نابرابر قرار گرفته‌ایم، به این معنا که بهترین آثار از زبان‌های خارجی ترجمه می‌شوند و ما در مقابل این‌ها قرار گرفته‌ایم. این شرایط عادلانه و برابر نیست. معمولا آثاری ترجمه می‌شوند که جایزه‌های گوناگون و مهم ادبی را برده‌اند. این چیزی نیست که ما بتوانیم با آن‌ رقابت کنیم. ممکن است فقط چند نویسنده ایرانی توان رقابت داشته باشند.

او با بیان این‌که استقبال از آثار ترجمه یک موج و جریان است، گفت: چند سال پیش این‌گونه نبود و داستان ایرانی بیشتر خوانده می‌شد، حتی داستان‌ کوتاه. فکر نمی‌کنم این یک جریان پایدار باشد. البته این موضوع به معنای این نیست که نقدی بر جریان ادبی ایران نداشته باشیم و جریان ادبی را بی‌گناه و  بدون عیب بدانیم.                                                                                                                       

سلیمانی خاطرنشان کرد: ادبیات داستانی ایران هم  به اصطلاح خوب کار نمی‌کند و این به دلیل امکاناتی است که فضای مجازی در اختیار مردم قرار داده است. یک‌سری  تبلیغات سوء انجام می‌دهند که مردم را دچار خطا و آن‌ها را سردرگم می‌کند. اخیرا دیدم گروهی با شعار این‌که بیایید داستان ایرانی بخریم یک فهرست چهل، پنجاه تایی تهیه کرده‌ بودند که فقط چهار یا پنج کتابش قابلیت خواندن داشت و بقیه کتاب‌های ضعیفی بودند. اگر کسی بخواهد داستان ایرانی بخواند و فکر کند داستان ایرانی همین‌ها هستند، بار دیگر سراغ آن نمی‌رود و می‌گوید داستان ایرانی بد و به دردنخور است.

او در ادامه با بیان این‌که ما به خودمان ظلم می‌کنیم، گفت: ما از این فضا استفاده و داستان‌هایی را مطرح می‌کنیم که واقعا ضعیف هستند و همین باعث می‌شود خواننده از ما روی‌گردان شود. همچنین امکان چاپ کتاب برای همه فراهم شده است؛ کتاب به وفور چاپ می‌شود و کانال درست و دقیقی وجود ندارد که از میان توده کتاب‌های چاپ‌شده بهترین‌ها را انتخاب کنیم. سابق بر این، امکان چاپ برای همه نوع کتابی وجود نداشت و کتاب اگر خوب بود چاپ می‌شد، بنابراین مردم می‌دانستند این کتاب از کانال چهار نویسنده گذشته و چاپ شده است. الان ده‌ها ناشر وجود دارند و برای این که مجوز  نشرشان لغو نشود، داستان چاپ می‌کنند.

بلقیس سلیمانی با طرح این‌ سوال که چه چیزی وجود دارد تا ما را مطمئن کند از میان این‌ کتاب‌ها، بهترین را انتخاب کنیم، گفت: نهاد نقد ما ضعیف است و نقادان کار نمی‌کنند. جایزه‌های ما انتخاب‌های درست نداشتند و مردم بی‌اعتماد شدند. دیگر جایزه‌ها و برگزیده‌ها نمی‌توانند کاری انجام دهند. من فکر می‌کنم یک رنسانس لازم داریم تا خواننده را متوجه کنیم که هنوز هم داستان‌های خوب منتشر می‌شود. اما این‌که مخاطبان فریب تبلیغات فضای مجازی را نخورند و خود جایزه‌ها بهترین آثار را برگزینند و موج و جریان ایجاد کنند، مسئله‌ای است. کتاب «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» زویا پیرزاد را در نظر بگیرید؛ این کتاب  یک جریان کتاب‌خوانی به راه انداخت که دیگر تکرار نشد. این موضوع به نحوه انتخاب برگزیدگان جایزه‌ها برمی‌گردد که انتخاب‌ها در مجموع درست و دقیق نبود.

او در ادامه افزود: کتابی را که فروتر از نقد است نباید مطرح کرد که خواننده برود آن را بخرد و ببیند کتابی نیست که باید بابتش پول می‌داد. برخی از کتاب‌ها مادون نقد هستند و نباید مطرح شوند اما به دلیل دوستی منتقد با نویسنده کتاب، این کتاب‌ها مطرح و نقد می‌شوند. همه این‌ها در نهایت به جریان ادبیات داستانی ضربه می‌زند. افراد متوجه نیستند زمانی که یک کار ضعیف را مطرح می‌کنند، چطور می‌تواند همه‌چیز را بر هم بزند و خواننده را بی‌اعتماد کند. 

این نویسنده درباره تأثیر رسانه‌ها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه گفت:  فکر می‌کنم این‌که  هر کسی یک رسانه در اختیار دارد  به ضرر ادبیات و داستان شده است. البته ممکن است در درازمدت تصفیه‌ای صورت بگیرد و کارهای خوب بمانند اما در کوتاه‌مدت رسانه‌ها به ضرر داستان عمل کرده‌ و باعث شده‌اند مخاطبان به سمت ترجمه بروند.

بلقیس سلیمانی در ادامه تاکید کرد: افراد با داشتن رسانه شروع به بولد کردن کارهایی کرده‌اند که هیچ ارزشی ندارند. این رسانه‌ها کارشناس و دلسوز نیستند و کارهای خوب را معرفی نمی‌کنند. رسانه‌ها اگر به جای این‌که باند راه بیاندازند، به ادبیات به صورت اخص و به رشد فردی آن و مخاطبان ادبیات داستانی و ماندگاری آثار  فکر کنند، بهتر می‌توانند تصمیم بگیرند و  جریان‌ساز باشند.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۶-۰۹-۱۹ ۱۱:۱۱

ایشون همه مشکلات را گفتند الا ضعف نویسندگان ایرانی

avatar
۱۳۹۶-۰۹-۱۹ ۱۱:۱۳

مجموعه داستانم را برای دریافت مجوز به ارشاد داده بودم. پنج داستان آن را به طور کامل حذف کردند و مابقی جرح و تعدیل بسیار. در داستانی دو آیه از سوره "مریم" به زبان فارسی آورده بودم. دستور حذف آن را داده اند. وقتی داستان اینگونه قیچی می شود چه از آن می ماند؟ نویسنده مدت زیادی را صرف انتخاب واژگان و جورچینی حوادث می کند. مانده ام با این حذفیات، خواننده از داستان من چه استنباطی می کند؟ بعد دوستانی که حرمتشان بر همه ما واجب است از جهانی نشدن ادبیات فارسی، کم شدن خواننده ایرانی و چه و چه سخن می گویند. خواجه در فکر نقش ایوان است