• سه‌شنبه / ۱۳ آذر ۱۳۹۷ / ۰۲:۱۷
  • دسته‌بندی: سینما و تئاتر
  • کد خبر: 97091205881
  • خبرنگار : 71583

نشستی به بهانه‌ی اکران «در جست‌وجوی فریده»

ناگفته‌هایی از کشف «فریده» تا یک بیمارستان فیلم

ناگفته‌هایی از کشف «فریده» تا یک بیمارستان فیلم

کارگردانان مستند سینمایی «در جست‌وجوی فریده» معتقد هستند استفاده از شیوه «سرمایه گذاری جمعی» برای تولید یک اثر سنجش خوبی برای آن است و می‌تواند مانند تبلیغ برای اثری که هنوز ساخته نشده است، باشد. البته فیلم‌هایی که به راحتی ساخته می‌شوند و بودجه دولتی در اختیارشان قرار می‌گیرد معمولا فیلم‌های خوبی از آب درنمی‌آیند.

«در جست‌وجوی فریده» فیلمی مستند به کارگردانی آزاده موسوی و کوروش عطایی، پس حدود یک سال از رونمایی‌اش در یازدهمین جشنواره سینما حقیقت و موفقیت‌هایی که تا امروز به دست آورده، مدتی است اکران عمومی خود را در گروه سینمایی «هنرو تجربه» آغاز کرده است.

«فریده» شخصیت اصلی این مستند، در آستانه‌ی چهل سالگی تصمیم گرفته است به ایران سفر کند اما این سفر علت خاصی دارد. او در کودکی توسط زوجی هلندی، از ایران به فرزندخواندگی گرفته شده و  علی‌رغم مخالفت والدینش جست‌وجویی را برای یافتن پدر و مادر خونی‌اش آغاز کرده و با یافتن چند خانواده‌ای که ادعا کرده‌اند او فرزند آنها است، برای انجام آزمایشات به ایران سفر می‌کند.

در نشستی که ایسنا با کارگردانان این مستند داشت، به موضوعاتی چون نحوه آشنایی آنها با «فریده»، چگونگی ساخت و پیش‌تولید این اثر، اتفاقاتی که در زمان فیلم‌برداری رخ داده و حتی نمایش این اثر در گروه سینمایی هنرو تجربه پرداخته شد که در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:

آزاده موسوی و کورش عطائی هر دو فارغ التحصیل کارگردانی سینما از دانشکده‌ی سینما تئاتر دانشگاه هنر تهران هستند. آنها در طول دوران تحصیل، به فعالیت در زمینه دستیاری کارگردان در پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی مشغول شدند و دو فیلم کوتاه داستانی و مستند نیز کارگردانی کردند. در سال ۱۳۹۲ فیلم مستند نیمه بلند « از ایران، یک جدایی» را ساختند که موفق به حضور در جشنواره‌های داخلی و خارجی متعددی شد و در گروه سینمایی «هنروتجربه» نیز به اکران عمومی درآمد.

 ایده ساخت مستندی از زندگی «فریده» از کجا آمد؟

کوروش عطایی: آشنایی ما با این سوژه و شخص فریده زمانی شکل گرفت که به صورت اتفاقی یکی از دوستان ما گفت در روزنامه خراسان مطلبی را راجع به دختری که در هلند زندگی می‌کند و به دنبال پدر مادر واقعی خودش در ایران می‌گردد خوانده است. ما هم پیگیر ماجرا شدیم؛ فریده وبلاگی دارد که در آن یادداشت‌هایی از زندگی روزمره و گذشته‌ای می‌نویسد. 

آن را خواندیم متوجه شدیم که او شخصیت جالبی دارد بنابر این تصمیم گرفتیم و ایمیلی به او زدیم که می‌خواهیم مستندی از زندگی او بسازیم، فریده هم از این اتفاق بسیار استقبال کرد. بعد از چندین تماس‌ اسکایپی با او مطمئن شدیم که می‌توان درباره زندگی او یک فیلم ساخت. این ارتباط‌ها حدود دو سال ادامه پیدا کرد، در حقیقت پروسه پیش تولید و رسیدن به فیلمنامه و جمع‌آوری هزینه اولیه ساخت این اثر زمان زیادی برد.

شما برای جمع آوری هزینه این اثر از روش «سرمایه گذاری جمعی» استفاده کردید؟

کوروش عطایی: بله. بخش اصلی جمع آوری هزینه ساخت این فیلم به همین طریق صورت گرفت. این روش چند سالی است که در ایران مرسوم شده، اما مدت‌هاست در جهان وجود دارد. روش آن هم به این صورت است که شما پروژه خود را در یک پلت فرمی که مخصوص این کار است معرفی می‌کنید، دلیل ساختن آن را می‌گوید و از آدم‌ها می‌خواهید به ساخته شدن این اثر کمک کند و در ازای این کمک پاداشی هم برای تشکر به آنها تعلق خواهد گرفت. مثلا از یک کارت تشکر شروع می‌شود تا آوردن نامشان در تیتراژ فیلم و حتی ارسال نسخه dvd اثر. ما در دو پلتفرم این کار را انجام دادیم یک سایت ایرانی و یک سایت هلندی و در نهایت نزدیک به ۳۰۰ نفر در این دو پلتفرم از داخل و خارج ایران به ساخت این فیلم کمک کردند. جمع آوری هزینه‌ها سقف مشخصی دارد که شما باید به آن دست پیدا کنید. ما در سایت ایرانی سقف را ۱۰ میلیون تومان در نظر گرفته بودیم و در سایت هلندی ۱۰ هزار یورو. که خوشبختانه در هر دو سایت هم به این مبلغ دست پیدا کردیم.

آزاده موسوی: این روش تجربه بسیار خوبی برای ما بود زیرا از همان ابتدا باید بتوانی قصه را به شیوه‌ای بیان کنی که برای مخاطب جذاب باشد تا راضی شود برای آن هزینه‌ای پرداخت کند. بنابراین کارگردان سعی می‌کند با چکش کاری کردن داستان، سوژه را محک بزنند. ما از همان موقع احساس کردیم این داستان کشش دارد که مخاطب بسیاری را به خود جذب کند. به نظر من پروژه‌هایی که پول هم برای ساخت دارند باید از این روش استفاده کنند. زیرا سنجش خوبی برای یک اثر است و همچنین می‌تواند مانند تبلیغی باشد برای اثری که هنوز ساخته نشده است. بر همین اساس ما در اولین نمایش فیلم، مخاطبان زیادی داشتیم که منتظر دیدن آن بودند.

آیا سابقه ساخت فیلمی در ایران به این شکل وجود داشته؟

کوروش عطایی: اطلاعات دقیقی از اینکه چه تعداد فیلم در ایران به این شکل ساخته شده ندارم اما ما اولین پروژه موفق در ایران بودیم.

چگونه فیلمنامه‌ «در جست‌وجوی فریده» نوشته شد و اطلاعات مورد نیازتان را از کجا به دست آوردید؟

آزاده موسوی: یک بخشی از اطلاعات از گفتگوهایی که توسط اسکایپ با فریده داشتیم به دست آمد و برخی دیگر نوشته‌هایی بود که خود فریده در وبلاگش منتشر می‌کرد. این به ما کمک زیادی می‌کرد تا تمام داستان زندگی او را بدانیم. به این ترتیب بیشتر اطلاعاتی که مورد نیاز ما بود وجود داشت. حالا به این نقطه رسیده بودیم که می‌خواهیم از بین همه این اطلاعات کدام قسمت‌ را در مستند بیاوریم. ما تصمیم گرفته بودیم روایت سفر فریده به ایران را به تصویر بکشیم اما باید قسمت‌هایی از گذشته او را هم به نمایش می‌گذاشتیم. با این حال پیش بینی دقیقی از پایان بندی کار  نداشتیم. در حقیقت ما دو فیلمنامه با دو برنامه‌ریزی داشتیم که تا یک نقطه مشترک بودند و از قسمت بعدی با این تصور که جواب مثبت است یا منفی دو فیلمنامه متفاوت نوشته شده بود.

بنابر این شما هم از نتیجه آزمایش هیچ اطلاعی نداشتید؟

کوروش عطایی: جواب آزمایش در روند فیلم مشخص شد به همین دلیل ما تا زمانی که به پزشک مراجعه کردیم از پاسخ خبری نداشتیم. آن صحنه هم که در فیلم می‌بینیم دکتر به تک تک خانواده‌ها جواب را می‌گوید، دقیقا همان موقع همه چیز مشخص شده است و ما از پیش اطلاعی نداشتیم.

شخصیت نگار که در فیلم همراه فریده بود، چگونه انتخاب شد؟

آزاده موسوی: شخصیت نگار از مدت‌ها قبل با فریده در ارتباط بود و فریده هم به او اعتماد داشت. در روند پیش‌برد داستان هم ما دنبال این کسی بودیم که بتواند فریده را همراهی کند یا حتی به عنوان مترجم فریده حضور داشته باشد. بعد از آشنایی با نگار احساس کردیم که او کسی است که می‌تواند در این راه به ما کمک کند البته خودش هم از این همراهی استقبال کرد. 

شما در این اثر علاوه بر به تصویر کشیدن داستان زندگی فریده، بحث‌هایی همچون هویت، مهاجرت و وطن را هم آورده‌اید. آیا این مسایل دغدغه ذهنی شما بوده یا در اثر مواجهه با این سوژه چنین روایتی شکل گرفت؟

کوروش عطایی: پرداختن به بحث هویت یک داستان حاشیه‌ای بود، زیرا ما اول با سوژه مواجه شدیم. یکی از دلایلی که جذب داستان شدیم این بود که علاوه بر بار دراماتیک سوژه، زیر متن‌های زیادی در این قصه وجود داشت. مثلا بحث هویت و فرهنگ که در دل ماجرا قرار داشت، می‌توانست به فیلم عمق ببخشد.

آزاده موسوی: ما هر دو دغدغه اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی را در ذهنمان داریم. گاهی از سوژه به محتوا می‌رسیم گاهی از دغدغه به سمت قصه می‌رویم. اما در این مستند از قصه آغاز کردیم. ما همیشه دنبال سوژه‌هایی هستیم که حتماً بار دراماتیک داشته باشد و امکان سینمایی کردن آن هم باشد.

در فیلمنامه چه نکاتی آورده شده و چه چیزهایی از پیش برنامه ریزی شده بود؟

برنامه‌ریزی و چیدمانی که در فیلم اتفاق می‌افتد توسط ما انجام شد. فریده می‌خواست سفری به ایران داشته باشد و ما هم این چیدمان را متناسب با آن انجام دادیم. حضور در کنار خانواده هلندی و همچنین پسر عمویش که داستانی شبیه حدودا شبیه زندگی او داشت در فیلمنامه آمده بود. پسرعمه‌اش کسی بود که با او دردل می‌کرد بنابر این حضورش می‌توانست در فیلم موثر باشد. با این اوصاف احساساتی شدن او در کنار پسرعمه‌اش کاملا طبیعی بود البته ما پیش‌بینی آن را می‌کردیم. تمام نریشن‌های فیلم از زبان خود فریده است و از نوشته‌های فریده بر آمده است. فریده همیشه می‌گوید من با بخش "الین" ام زندگی کرده بودم اما فریده برایم ناشناخته بود و می‌خواستم آن را کشف کنم.

آیا شرایطی هم به وجود آمد که فریده از ادامه دادن منصرف شود و بخواهید شما به او انگیزه دهید؟

کوروش عطایی: فریده شخصیت همراه‌ای است. با اینکه کار او بسیار سخت بود و پروسه طولانی‌ای طی شد و از نظر احساسی در شرایط سختی قرار داشت اما خسته نمی‌شد و دوست داشت تا این مسیر را ادامه دهد و فیلم ساخته شود.

آزاده موسوی: مهمتر از همه چیز این بود که فریده خودش می‌خواست کاری را انجام دهد و ما در این مسیر به او کمک کردیم. در واقع ما در خلال ساخت یک فیلم کاری هم برای او انجام دادیم. بنابر این ما نقش یک فرد کمک کننده را هم برای او ایفا کردیم. همانطور که او در فیلم ما حضور داشت ما هم برای او کاری کردیم که خودش می‌گفت چهل سال است می‌خواهد انجام دهد. او قرار بود وقتی که ۱۸ سالش شد همراه با خانواده هلندی‌اش به ایران بیاید، اما این اتفاق نیفتاده بود چون از فضای بیرون می‌ترسید و فضای ایران می‌ترسید.

در زمان فیلمبرداری حضور دوربین در جمع خانواده‌ها چه تاثیری در روند داستان داشت؟

کوروش عطایی: در تمام سکانس‌ها همه اتفاقات همان لحظه رخ می‌داد و ما با فریده وارد مشهد شدیم و خانواده‌ها را دیدیم بنابر این همه چیز "ریل تایم" است و هیچ چیزی بازسازی یا تکرار نشده زیرا اصلا امکان آن وجود نداشت. این حس طبیعی بودن که در کل فیلم جاری است هم به همین خاطر است که آنها به معنای واقعی زندگی خود را دارند و بیشتر مجذوب فریده هستند و با او حرف می‌زنند.

آزاده موسوی: در این داستان آدم‌ها برای همدیگر بسیار تازه و بکر بودند و فضایی پر التهاب وجود داشت. هر کدام از این سه خانواده می‌خواستند که فریده فرزند آنها باشد و فکر می‌کردند که بچه‌شان آمده بنابر این توجهی به دوربین ما نداشتند. البته پیش از این خانواده‌ها ما را می‌شناختند و به ما اعتماد کرده بودند و چون ما رابط فریده و این خانواده‌ها بودیم و با آغوش باز پذیرفته بودند که ما در جمع آنها حضور داشته باشیم.

شما از ابتدا بنا داشتید تا این اثر را در گروه سینمایی هنر و تجربه به نمایش دربیاورید یا دوست داشتید اکرانش به صورت گسترده‌تری باشد؟ 

کوروش عطایی: در نظر داشتیم تا بتوانیم این اثر را به صورت عمومی اکران کنیم اما امکان اکران آن در سینماها به وجود نیامد. علت آن هم شاید به این برگردد که چون فیلم مستند است، آدم‌ها فکر می‌کنند امکان نمایش آن در سینماها وجود ندارد. سینماها بیشتر در اختیار فیلم‌های بدنه و گیشه‌ای است که در آن سلبریتی حضور دارند. فیلم‌های متفاوت‌تر کمتر امکان نمایش عمومی پیدا می‌کنند.

آزاده موسوی: ما تقریبا سراغ تمام پخش کنندگان رفتیم اما هیچ کس با ما همکاری نکرد. فکر می‌کنم این از همان دسته از اتفاقاتی است که باید برای رسیدن به آن مبارزه کنیم. چطور در جشنواره‌های خارجی فیلم مستند در کنار آثار سینمایی می‌تواند جایزه بهترین فیلم را بگیرد اما نمی‌تواند در ایران در کنار دیگر آثار اکران شود؟ اکنون فیلم در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمد اما نسبت به دیگر آثار این گروه موفقیت خوبی کسب کرده با این حال با خواسته‌های ما فاصله زیادی دارد.

شرایط اکران آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در تهران شرایط بهتر است و توانسته‌ایم چند سینما را به چرخه نمایش فیلم اضافه کنیم و به طور مثال در سینما مگامال فیلم را به نمایش در بیاوریم. در تلاش هستیم تا بتوانیم کاری انجام دهیم تا تعداد سانس‌های نمایش آن بیشتر شود مخصوصا در سینماهای شهرستان‌ها. تاکنون موفق شدیم در سینما هویزه مشهد سانس ثابت داشته باشیم. معتقدیم اگر در مشهد اکران گسترده‌تری داشته باشیم قطعا استقبال هم از آن بیشتر خواهد شد.

تبلیغات فیلم به چه شکل است؟ آیا تبلیغات محیطی و تلویزیونی هم دارید؟

بیشترین تبلیغات ما در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است و همین تبلیغات فرد به فرد است که برای ما ارزش زیادی دارد و تاثیر گذاری زیادی هم داشته است. متاسفانه انقدر سرمایه نداریم تا بتوانیم بیلبورد یا تبلیغات تلویزیونی هم داشته باشیم البته برای تیزر تلویزیونی درخواست نداده‌ایم. این در حالی است که مخاطب کنونی ما تا یک جایی همراهی می‌کنند و تلویزیون می‌تواند تبلیغات وسیع‌تری را برای ما ایجاد کند.

فکر می‌کنید علت استقبال از این فیلم چه بوده است؟

فیلمی که قصه جذابی دارد تا انتها مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند. خود شخصیت فریده هم دوست داشتنی و قابل همذات پنداری است. مسئله وطن، ملیت و پیدا کردن پدر و مادر فرصتی را برای مخاطب ایجاد می‌کند که ایران را از نگاه کسی که برای اولین بار به ایران می‌آید، ببیند.

آزاده موسوی و کوروش عطایی

برنامه‌ای هم برای اکران خارجی این مستند دارید؟

در نظر داریم در اولین اقدام بتوانیم این فیلم را در هلند به نمایش بگذاریم و بعد در کشورهای دیگر. صحبتهایی هم انجام شده است اما هنوز تایید نشده. تاکنون هم تقریبا تمام جشنواره‌های ایرانی خارج از کشور درخواست نمایش این اثر را داده‌اند.

شما این فیلم را به صورت مستقل ساختید اما آیا احساس نمی‌کردید در زمینه حمایت‌های دولتی خلائی وجود دارد؟

آزاده موسوی: ما خودمان را به عنوان مستندساز مستقل در نظر می‌گیریم و دائم باید خودمان را اثبات کنیم. همه جای دنیا پول درآوردن برای یک اثر به این راحتی نیست و باید برای آن تلاش کرد. این فاصله دو سال هم به همین دلیل اتفاق افتاد که ما به دنبال پیدا کردن تهیه کننده و هزینه اولیه زیادی بودیم که برای تولید این اثر نیاز داشتیم. ما باید تیمی را به کشور هلند می‌بردیم، مدتی در آنجا سکونت می‌کردیم. با این اوصاف فیلم هایی که به راحتی ساخته می‌شوند و بودجه دولتی در اختیارشان قرار می‌گیرد معمولا فیلم‌های خوبی نمی‌شوند. اکنون پروژه‌های زیادی هستند که پول دریافت کرده‌اند اما یا ساخته نشده‌اند یا نیمه کاره رها می‌شوند.

با توجه به اینکه امسال من از اعضای هیئت انتخاب جشنواره حقیقت بودم. بعد از دیدن تمام این مستندها به این نتیجه رسیدم که ما در ایران به یک بیمارستان فیلم یا همان مرکز مشاوره نیاز داریم زیرا فیلم‌هایی ساخته شده‌اند که می‌توانستند با مقداری مشاوره بهتر شوند.

گفت‌وگو از یگانه قاسمی ایسنا

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha