• شنبه / ۳۰ آذر ۱۳۹۸ / ۱۱:۰۶
  • دسته‌بندی: رسانه
  • کد خبر: 98093022243
  • خبرنگار : 99999

پنجمین شب یلدا بدون مرتضی احمدی +‌ صوت

چله را به صبح نرساند اما سال‌ها یلدا را زنده کرد

چله را به صبح نرساند اما سال‌ها یلدا را زنده کرد

سال‌ها صدای ضرب‌خوانی‌هایش در رادیو و تلویزیون طنین‌انداز بود. ترانه‌های کوچه بازاری‌اش درباره‌ی آیین‌های سنتی از جمله شب چله (یلدا) برای نسل جدید هنوز هم بسیار محبوب و دلنشین است‌.

صحبت از سینما، تلویزیون‌، تئاتر، دوبله و موسیقی که می‌شود، هر کدام نام تعدادی از هنرمندان بزرگ را برایمان تداعی می‌کنند، اما کمتر پیش می‌آید که نامی بتواند همه‌ی این هنرها را یک‌جا جمع کرده باشد؛ «مرتضی احمدی» از معدود هنرمندانی بود که در تمام این هنرها شناخته شده و فعال بود.

به گزارش ایسنا، مرتضی احمدی در سال ۱۳۰۳ در جنوب تهران متولد شد و به تاریخ ۳۰ آذر ۱۳۹۳ از دنیا رفت تا در سن نود سالگی نتواند آخرین شب یلدایش را به صبح برساند.

دغدغه‌اش فرهنگ و هنر و حفظ آیین‌های سنتی و اصیل ایرانی بود؛ احمدی در این زمینه تلاش‌های بسیاری هم کرد اما همیشه گله‌مند بود که چرا مسوولان آن‌طور که باید و شاید به فرهنگ و هنر اهمیتی نمی‌دهند.

او در آثارش از جمله پرده‌خوانی‌ها، منتقدی جدی و شجاع نسبت به عملکرد دولتمردان بود اما خودش می‌گفت که می‌داند رادیو و تلویزیون جای هر صحبتی نیست‌.

مرتضی احمدی به واسطه‌ی صدای زیبا و رسایی که داشت از آغاز جوانی و در سال ۱۳۲۱ پیش پرده‌خوانی را در تئاتر فرهنگ آغاز کرد و از آن زمان بازیگر تئاتر هم شد.

او سپس در سال ۱۳۲۶ گوینده فیلم‌های خارجی شد و از اعضای اولیه انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم بود. از ماندگارترین آثار او در دوبله می‌توان به کارتون «پینوکیو»‌ و صداپیشگی در نقش روباه مکار اشاره کرد. همچنین در تلویزیون و سینما هم آثار ماندگاری همچون‌ «کلاه قرمزی و پسرخاله» و «آیینه» دارد.

مرتضی احمدی همچنین کتاب‌هایی دارد که در آنها به ترانه‌های قدیمی و سنت‌های آیینی و احوالات تهران قدیم پرداخته است از جمله‌ «پرسه در احوالات ترون و ترونیا»، «کهنه‌های همیشه نو» و «فرهنگ برو بچه‌های ترون».

ترانه‌ای که در زیر می‌خوانید و در ادامه صوتش را می‌شنوید، توصیف شب‌های چله است در گذشته، که مرتضی احمدی آن را بسیار زیبا خوانده است‌:

شب‌های چله بچه‌ها، چه شور و حالی داشتیم/سماور و قوری چای رو کرسیمون میذاشتیم

مادربزرگ، قصه می‌گفت برامون/چه خوب بودش شبهای چله‌هامون

می‌گفت که از مردم شهر قصه/بیاین بگم یه قصه درسته

حکایت شاه و وزیر مکار /حکایت آدمای فداکار

حکایت پول و جوون باهوش/حکایت گرگ و فرار خرگوش

حکایت طلسمِ شهر سنگی/دیو و پری و قصه‌های رنگی

تموم و با هزارتا آب و تابش/ می‌گفت تا وقتی که بگیره خوابش

پاشین بیایین که اول غروبه/حکایت شبهای چله مونه(۳)

در ادامه صوت این ترانه را می‌شنوید:

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۸-۰۹-۳۰ ۱۶:۲۲

روانشان شاد و یادشان همواره جاودان و گرامی.