این روزها که اندیشه فردا در هالهای از ابهام است و اندیشیدن با بیم و امید به آنچه که دیگر به آسانی نمیتوان آن را حتی در ذهن به تصویر کشید، معناوکیفیت زندگی و عشق به آینده بیشتر خود را نشان داده و به این ترس مدام و لحظههای عجیب و غریب دهنکجی میکند.
در بخشی از کتاب «در ستایش زندگی» نوشتهی "مسیحا برزگر" آمده است: «یکی از کتابهای محبوب من، جاناتان، مرغ دریایی اثر ریچارد باخ است. شخصیت اصلی کتاب، جاناتان است. جاناتان، یک مرغ دریاییست. او شیرینی پرواز را کشف میکند، خطر میکند، به ارتفاع هزار متری میرود و از آنجا با سرعت تمام، شیرجه میزند.
او دائم رکورد سرعت پرواز خویش را ارتقا میبخشد. او در پرواز خویش، چرخشها و پیچشهای تازهای را کشف میکند. گرچه در مصاف توفان و امواج سرکش دریا، چندین بار زخم برمیدارد و بال و پرش میشکند، اما ارادهی او نمیشکند. او تجربهی پرواز را، علیرغم همهی دشواریهایش، دوست دارد. هنگامیکه همهی مرغان دریایی دیگر، که از دستهی جاناتان بودند، در مزبله(زباله دانی)های نام و نان و مقام و اعتبار، دنبال غذا میگشتند، جاناتان در آسمانها بود و دنبال اوج بلند بودن خویش میگشت. او بادهای گوناگون را برای آزمودن شیرجههای گوناگون خویش تجربه میکرد.
هنگامی که مرغان دریایی دیگر در اطراف کامیونهای حمل زباله پرسه میزدند، جاناتان بر فراز بلندترین و سرکشترین موج دریا، آمادهی شیرجه میشد. جاناتان، مرغ دریایی بود. او با دریا و موج و توفان مأنوس بود. مرغان دریایی دیگر، در مقایسه با او، مرغان دریایی نبودند، بلکه مرغان مزبله بودند. جاناتان خطر میکند. او از زندان عادتهایی که جامعه بر او تحمیل کرده، بیرون میآید و با حقیقت خویش، یعنی مرغ دریایی بودن، آشنا میشود. مرغان دریایی دیگر، از جاناتان خودشناس و خودشکن واهمه دارند.»
این برهه از تاریخ میتواند درسی برای آدمها باشد تا دردها، دشواریها و چالشهای زندگی را آسان تر گرفته و در راه نمانند؛ چرا که زندگی، در نگاه ما آفریده میشود و با تغییر در نوع نگرش خود می توانیم حال و آینده را عوض کنیم.
زیستن در دنیا در نگاه آدمی که به آخر رسیده شاید دشوار به نظر برسد اما هر چه باشد شیرین و خواستنی ست، پر از شادی، امید، ایده و موفقیت. ستایشِ زندگی، عشق به دنیا و آنچه در آن وجود دارد نیست بلکه برای دل آرام کردن و رسیدن به معنای آن است. برای نیل به مقصد جاودانه و آشتی با زندگی...
زندگی نکردن پشت پا زدن به تقدیر الهی است و چون نفس می کشی باید به بهترین شکل بهای آن را بپردازی. سرشار از شوق و چیره بر یأس و تیرگیهای روح. سرشار از خنده و شادمانی و عشق و چیره بر مرگ!
باید زندگی کرد. شکی نیست که زندگی نیز دیر یا زود بوی بهبودی به خود می گیرد و نسیم روشنی، آزادی و آرامش می وزد. خودباوری و ایمان به مخلوق خدا خوشبختی انسان را رقم می زند؛ همانطور که در بخشی از کتاب در ستایش زندگی میخوانیم:
"خود را باور کن!
به تواناییهای خود ایمان داشته باش!
بدون اعتمادی متواضعانه و واقعبینانه نسبت به تواناییهای خود، هرگز نمیتوانی طعم توفیق و سعادت را بچشی.
رهتوشهی تو،
اعتماد به نفْس توست.
اگر خود را حقیر و ناتوان بدانی،
هرگز به آرزوهای بلند خود دست نمییابی.
اعتماد به نفْس،
راهیست که به شناخت خویشتن میانجامد؛
و شناخت خویشتن،
موجبات کامیابی و احساس سعادت تو را فراهم میآورد.
بنابراین،
خود را باور کن"
انتهای پیام
نظرات