• شنبه / ۲۸ تیر ۱۳۹۹ / ۰۷:۴۰
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 99042820108
  • خبرنگار : 71451

روایت‌های مادر ژاپنی یک شهید دفاع مقدس

روایت‌های مادر ژاپنی یک شهید دفاع مقدس

«پسر بزرگم تازه وارد دانشگاه شده بود که از طریق جهاد دانشگاهی وارد جبهه شد. سلمان از ناحیه فک مجروح شده بود، او که برگشت محمد که در رشته مهندسی دانشگاه علم صنعت قبول شده بود، در جبهه حاضر شد.»

به گزارش ایسنا،‌تکریم مقام شهدا از هر قشر و فرهنگ و قومیتی که هستند نشان دهنده اهمیت یک کشور به مقوله ایثار و شهادت است. همانگونه که در کشورهای دیگر بازماندگان جنگ و کشته شدگان جنگی از هر دین و مذهب و فرهنگی که باشند از شأن بالایی برخوردار هستند.

در طول هشت سال دفاع مقدس هم بودند شهدایی که تابعیت ایرانی نداشتند و به عنوان مهاجر یا از والدینی غیر ایرانی متولد شده‌اند. یکی ازاین شهدا «محمد بابایی» نام دارد که از مادری ژاپنی الاصل به نام  «کونیکو یامامورا» متولد شده است.

این مادر شهید می‌گوید:«قبل از ازدواج بودایی بودم و هیچ اطلاعی از دین اسلام نداشتم، اما پس از ازدواج به واسطه تلاش و همراهی شوهرم توانستم با بصیرت دین اسلام را درک کنم. در سن ۲۰ سالگی به ایران آمدم و مسلمان شدم. دین اسلام به شخصیت زن، اهمیت بالایی داده است و زن در جایگاه دختر، مادر یا همسر می‌تواند موجبات سعادت یک کشور را فراهم کند.

من پس از مهاجرت به ایران اسم «سبا» را با الهام از قرآن برای خودم انتخاب کردم. اگر در ژاپن و در کنار خانواده​ام می​ماندم یک زندگی کاملا عادی را تجربه می​کردم در حالی که آشنایی من با یک مسلمان ایرانی مسیر زندگِی​ام را تغییر داد و توسط او به دنیای جدید و ناشناخته​ای آمدم. سلمان، بلقیس و محمد ثمره  ازدواج من با آقای بابایی هستند.

به یاد دارم که چگونه پیر و جوان و زن و مرد دوشادوش هم متحد شدند و هشت سال حماسه دفاع‌مقدس را رقم زدند. زنان در پشت جبهه کار پشتیبانی انجام می‌دادند که من هم یکی از آنها بودم، در دانشگاه علم و صنعت جمع می‌شدیم و از خیاطی و دوخت و دوز لباس‌های رزمندگان گرفته تا پختن مربا و بسته‌بندی آذوقه برای جبهه‌ها، شبانه‌روز کار می‌کردیم.

محمد بابایی در سال ۱۳۶۲ در عملیات «والفجر یک» در منطقه فکه به شهادت رسید. مادرش می‌گوید: محمد برای بار اول در سن ۱۸ سالگی به جبهه رفت و در عملیات «مسلم بن عقیل» شرکت کرد. محمد هنگام شهادت ۱۹ ساله بود.

پسر بزرگم تازه وارد دانشگاه شده بود که از طریق جهاد دانشگاهی وارد جبهه شد. سلمان از ناحیه فک مجروح شده بود، او که برگشت محمد که در رشته مهندسی دانشگاه علم صنعت قبول شده بود، در جبهه حاضر شد.
 

محمد وقتی که می‌خواست به جبهه برود از آقای حمیدی پیش نماز مسجد «انصارالحسین» اجازه گرفت. من هم می‌دانستم اینها امانتی در دست ما هستند و ما باید آنها را تربیت کنیم و تحویل دهیم، چه بهتر که آنها را با شهادت تحویل دهیم؛ چرا که شهید شدن وظیفه مسلمانان و بالاترین مقام است.

محمد به خواست خدا عمل کرد و من هم خوشحال شدم چرا که به دستور قرآن عمل کرد. ما در آیات قرآن می‌بینیم که مسلمانان اگر زیر ستم باشند وظیفه شان کمک به اسلام و دفاع از آن است و در زمان جنگ هم رزمنده‌ها و شهدا و خانواده‌هایشان به این دستور اسلامی عمل کردند.

به گزارش ایسنا، کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب»، نوشته  حمید حسام است که خاطرات کونیکو یامامورا، مادر شهید ژاپنی در ایران را روایت کرده است.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۳۹۹-۰۴-۲۸ ۰۸:۵۶

درود بر شرافتت که که به معنای واقعی شیر زن بودید کا ش مسئولین مملکت ما از شما الهام بگیرند