سهیل دهقان در گفتوگو با ایسنا در رابطه با شیوههای اقدام به خودکشی در بین کودکان کار، اظهار کرد: اقدام به خودکشی اینگونه نبوده که بخواهند به روشهای معمول و مرسوم دست به انتحار بزنند مثلاً سم بخورند یا خودسوزی کنند اما چند نفر از آنها اعلام کردند که ما چند بار تلاش کردیم خودمان را جلوی ماشین بیاندازیم.
وی با اشاره به اینکه عوامل متعددی میتواند دلیل میل به خودکشی در این کودکان را تقویت کند، عنوان کرد: یکیاز موارد که از سوی بچهها مطرح میشود، سنگینی و فشار کار است که فعالیت طولانی مدت در خیابان باعث فرسودگی شدید روانی در آنها شدهاست.
دهقان افزود: تحقیری که این بچهها در محیط کار و در جامعه متحمل میشوند و بعضاً مقایسههایی که بین دیگران و خودشان در تنهایی انجام میدهند، رفتار غیر اصولی بعضیاز شهروندان و آزارهای کلامی ویرانگر مانند «این بچهها خانواده ندارند» به اینها اضافه کنید ترس، استرس و اضطراب مداوم از مأموران شهرداری و بگیر و ببندهای اینچنینی که مدام همراهشان است.
این روانشناس بیان کرد: فقر، مهاجرت، نابسامانی خانوادگی، زندگی در محلاتی با فضای سرد و خشن، حسرت از شرایطی که کودکان دیگر دارند و من بهعنوان کودک کار ندارم و همچنین ترس از دستگیری توسط بهزیستی و شهرداری و انتقال به مراکزی شبیه زندان و فاقد استاتدارد که به اصطلاح برای ساماندهی آنها ایجاد شده، از دیگر مواردی است که موجبات نگرانی و استرس کودکان کار را فراهم و در آنها میل به نابودی را تقویت میکند.
وی با اشاره به اینکه در میان کودکان کار میل به «نیستی» در بین دختران بیشتر است، عنوان کرد: طبق تحقیقاتی که انجام شده یکیاز دلایل افزایش میل به نیستی در بین آنها آزارهای جنسی است که موارد مختلفی را دربرمیگیرد.
دهقان با تأکید بر این موضوع که وضعیت رسیدگی به موضوع سلامت و درمان کودکان کار باید در زمره الویتهای وزارت بهداشت قرار گیرد، بیان کرد: آمار کودکان کار دائم در حال افزایش است اما مشکلات و چالشهایی که با آن مواجه هستند توسط مسئولان انکار میشود و یا اصلاً دیده نمیشود، از طرف دیگر ما با بحرانی در سلامت اجتماعی مواجه هستیم که نمیشود آنرا دست کم گرفت.
این روانشناس با اشاره به اینکه سلامت کودکان به سلامت اجتماع پیوند خورده و جداشدنی نیست، ادامه داد: اگر ما کودکانی در سطح خیابان داشته باشیم که از لحاظ جسمی و روانی دچار مشکلات جدی باشند به مرور این آسیب همه سطوح جامعه را فرا میگیرد و تبدیل به یک بیماری لاعلاج اجتماعی میشود.
وی اولین گام برای سیاستگذاری در اینباره را پذیرش وجود کودکان کار و بحرانهای مربوط به وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها دانست و گفت: بهزیستی و شهرداری بهعنوان نهادهای حاکمیتی و مسئول بیشترین ارتباط را با این کودکان دارند اما شیوه مواجهه آنها با این کودکان علمی و تخصصی نیست.
دهقان عنوان کرد: اگر این شیوه مواجهه تغییر کند هم از فشار و استرس بچهها کم میکند و هم میتوانند اقداماتی در راستای بهبود وضعیتشان انجام دهند، این نهادها چون به لحاظ قانونی متولی ساماندهی کودکان کار و خیابان هستند، میتوانند به جای برخورد قهری با این کودکان و انتقال آنها به مراکز نفسگیر نگهداری، از این شرایط برای خدمات اجتماعی استفاده کنند و مثلاً در ماشینهای بهزیستی و شهرداری از وجود مددکاران و روانشناسان برای بررسی مشکلات روانی، درمانی و اجتماعی آنها استفاده کنند و بخشی از خدمات را به صورت خدمات خیابانی ارائه دهند.
این روانشناس با اشاره به اینکه ایجاد پایگاههای سلامت روان برای کودکان کار یکیاز مواردی است که باید به آن توجه شود، افزود: آنها را باید در خیابانهای پُر ازدحام، مراکز بازیافت زباله، کارگاههای زیرزمینی نَمور دید و به جای نگرش حذفی به این کودکان به سمت ارائه خدمات سلامت، روانی و اجتماعی برای آنها حرکت کنیم تا به مرور زمان شاهد کمتر شدن روند رو به رشد کار آنها باشیم.
انتهای پیام
نظرات