به گزارش ایسنا، در بخشی از گفتوگوی قدیمی روزنامه اطلاعات با آیتالله دکتر سیدمصطفی محقق داماد که به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم آیتالله العظمی موسوی اردبیلی بازنشر شده آمده است:
«به خاطر دارم روزی آیتالله موسوی اردبیلی برای دیدار با پدر به خانۀ ما آمدند. تازه از ارومیه آمده بودند. روحیهای بسیار شاد داشتند و دائم سؤال میکردند. صدای ایشان را از بیرون اتاق میشنیدم که دارند مباحثه میکنند و میپرسند. هر وقت ایشان را میدیدم، همین طور بودند. وقتشان را تلف نمیکردند. همیشه آمادۀ بحث و گفتوگو بودند و از هر فرصتی برای طرح سؤالات استفاده میکردند. در جلسات، یا سؤال میکردند یا طرح مسئله داشتند یا گزارش علمی میدادند. واقعاً بحاث عمیقی بودند. مرحوم والد ما، به حالت اعتراض گفتند: «چرا نمیآیی قم که کارت را ادامه بدهی؟ چرا ارومیه ماندی؟ ماندن تو در ارومیه واقعاً لازم است؟ اگر نباشی، مشکلی پیش میآید؟ چرا نمیآیی قم؟ تدریس تو در قم با اقبال طلاب روبهرو شد. برای چه رفتهای ارومیه و آنجا ماندهای؟ چرا آنجا را ترجیح میدهی؟» اینها را به عنوان اعتراض بیان کردند.
بعد گفتند: «به هر حال زندگی میگذرد. ما هم که ماندیم در قم و ادامه دادیم، آسان نگذشت ولی گذشت. بر شما هم که قم را رها کردید و به امور دیگر میپردازید، میگذرد.»
گویا منظور پدر این بود که اگر برای خلاصی از مشکلات قم، هجرت کردهاید، بدانید که مشکلات تمام میشود و نباید تسلیم آنها شد. بعد فرمودند: «درست است که شما آنجا خدمت میکنید، مفید هستید و مردم از شما استفاده میکنند ولی حوزۀ قم به شما و امثال شما بیشتر نیازمند است.»
مرحوم آقای داماد، نسبت به تدریس ایشان بسیار مبتهج بودند و میدانستند که ایشان مدرس بنامی هستند. همان موقع افرادی در عرض ایشان مکاسب و رسائل میگفتند اما والد ما چون شخص بسیار صریحی بودند، به ما که جوان بودیم، میگفتند: «درس آنها نروید، آنها عمق مکاسب و رسائل را نمیفهمند، وقتتان را پیش آنها تلف نکنید. آقا سیدکریم مکاسب را خوب میفهمد، فقه را خوب درک میکند، باهوش است، بااستعداد است، خوشبیان است.»
همچنین از مرحوم بهشتی و آیتالله منتظری تعریف میکردند و میگفتند: «بروید پیش اینها درس بخوانید!»
زمانی که آیتالله اردبیلی مکاسب میگفتند، من مکاسبخوان نبودم، برادرم درس ایشان میرفت. من هنوز شرح لعمه میخواندم ولی بعد که خواستم مکاسب بخوانم، خود ایشان به من گفت برو پیش آیتالله منتظری یا پیش آقای بهشتی! آن وقت خودشان قم نبودند.
غرضم این است که انس آقای اردبیلی با استادشان، انس فرزندی با پدر بود. بسیار به هم علاقهمند بودند و سعی میکردند این روابط دوستانه و مهربانانه را همواره حفظ کنند.»
انتهای پیام
نظرات