اینها آغازین جملات «رضا بردستانی» روزنامه نگار یزدی است که برای ماموریت کاری و نوشتن گزارشی از وضعیت سیسخت طی دو روز به این شهر زلزله زده عزیمت کرده و حالا از شرایط شهری میگوید که زلزله و سرما به جان مردمانش افتاده است.
این روزنامهنگار یزدی از مردمی حکایت میکند که در سوز زمستانهای طاقت فرسای سیسخت و برفی که همچون نمک بر زخم این مردم حادثه دیده میپاشد، در چادرهایی اتراق کردهاند و زندگی به کامشان تلخ شده است، زلزله به هیچ کودک، فرزند، مادر و پدری رحم نکرده است.
سوز سرما و سیسخت
بردستانی که روزنامهنگار باتجربهای در حوزه بحران و حوادث است و بارها سفرهای متعددی را پس از بحرانهای متعدد کشور به نقاط حادثه دیده داشته است، در مورد این بحران میگوید: زلزله سیسخت نسبت به زلزلههای دیگری مانند زلزله بم، گستردگی و زخمیهای زیادی به جای گذاشته اما هیچ فردی قربانی زلزله نشده است و همین منجر شده که به دلیل تلفات کمتر قابل مدیریتتر باشد، هر چند که کرونا نیز باعث کاهش چشمگیر ازدحام مردم و بهتر شدن شرایط مدیریت در آنجا شده است.
وی اضافه میکند: امدادرسانی و کمک به مردم حادثه دیده سیسخت انجام میشود و مشکلاتی مانند قطعی برق، گاز، آب و تلفن در همان روزهای ابتدایی، مدیریت و رفع شدهاند اما مردم بیش از آن که معترض باشند، گلایهمند هستند، شاید بدسلیقگیهایی که در اعطای لوازم مورد نیاز مانند چادر اعمال شده، میتواند در این گلایهها نقش داشته باشد. با این وجود آنچه کاملاً مشهود است و در نگاه مردم به چشم میآید، گلایه و نگرانی از آیندهای مبهم و نامشخص است.
وی ادامه میدهد: البته درد به طور طبیعی انسان را طلبکار میکند، وقتی که سلامتی نداری، طلبکار هم میشوی اما مردم سیسخت شاید بیشتر از چادر به کانکس نیاز دارند؛ سرما بد سوز میزند، سیسخت را سرما در انحصار خود درآورده و برفی که یکی از این دو شب در منطقه بارید، قابل وصف نیست.
بردستانی از بدسلیقگیهایی میگوید که مردم سیسخت را آزرده کرد و شاید همین مشکل است که بعدها هم مردم حادثهدیدهی سیسخت را همچون زلزلهدیدگان سرپلذهاب، سیلزدگان گرگان و چابهار رها نمیکند؛ مشکلی که فقط یک مستاجر با آن دست و پنجه نرم میکند.
بیسرپناهی مستاجران زلزله زده
این خبرنگار یزدی در ادامه بیان میکند: با آدمهای زیادی گپ زدم، راه رفتم و نشستم تا زبان به درد و دل گشودند؛ مردی که مستاجر بود و از دریافت چادر جهت سکونتش محروم مانده و در نهایت نیز با ضمانت همسایه موفق به دریافت چادر شده بود.
بردستانی خاطرنشان میکند: در سیسخت چادرها سهم صاحبخانهها میشود، البته که هلال احمر و ارگانهای امدادی هم نگران این هستند که چادرهایشان را بعدها نتوانند از افرادی همچون کسانی که مستاجر بودهاند، پس بگیرند اما با این حال مستاجران به کمترین حقشان هم نمیرسند.
وی میگوید: اگر چه در مجموع و معمولاً مردمی مسئولیتگریز نیستیم اما تعهدپذیر هم نیستیم و همین میشود که کمتر کسی ضمانت مستاجری نیازمند چادر را میپذیرد.
اکنون سیسخت در سیطرهی سرمای یخبندان گرفتار است و مستاجرانش به حال خود رها شدهاند و قطعاً همانند مستاجران زلزلهدیده سرپلذهاب بعدها که محل زندگیشان توسط مالکان مرمت و بازسازی خواهد شد، بعید است دوباره موفق به اجازه همان خانه شوند؛ ولی حالا غم مستاجران زلزلهدیده خانه نیست بلکه غم داشتن یک سرپناه برای در آمان مانند از سرمای سوزناک زمستان است.
بردستانی که معتقد است بسیاری از مشکلات در مدیریت شرایطی این چنینی به ضعف مدیریت بحران مربوط میشود، میگوید: در کشوری هستیم که سازمانهای موازی زیادی وجود دارند و البته که قوانین موازی زیادی نیز وضع شدهاند اما در مجموع سه دستگاه باید در زمان حادثه ورود کنند؛ دستگاههای برقرار کننده نظم و امنیت که سپاه، ارتش و نیروهای انتظامی را شامل میشوند، دستگاه مربوط به درمان و سلامت که علوم پزشکی و اورژانس هستند و دستگاه دیگر هم نیروهای امدادی که هلال احمر در این حوزه جای میگیرد ولی در این میان مدیریت بحران هم وجود دارد که خودش گاهاً یک بحران در آن شرایط محسوب میشود.بردستانی: مدیریت بحران در کشور علاوه بر موازیکاریها، دچار اغتشاش مدیریت است.
این روزنامه نگار یزدی که سالهاست برای آفتاب یزد مینویسد، اضافه میکند: متاسفانه ما علاوه بر موازیکاریها در هنگام بحرانها، دچار اغتشاش مدیریت نیز هستیم؛ مدیریت بحرانی که نگاهی سیاسی به آن وجود دارد و به عنوان بخش دولتی درگیر بروکراسیهای اداری است و بودجههای بیبرنامه نیز به مشکلاتش دامن میزند، هیچگاه در هنگام بحران موفق عمل نخواهد کرد و قطعاً به همین دلیل دولتی نبودن نیز عملکرد نظامند و موفق بخشهای امدادرسانی را در بحرانها شاهد هستیم.
از پیشگیری تا ایالتی شدن بومیسازی قوانین
این روزنامه نگار در جواب این سوال که چرا تجربههای زلزله در استحکامسازی برای پیشگیری بحرانهای بعدی موثر نبوده است، میگوید: زلزله، ما را با تجربه کرده و زود توانستیم شرایط را مدیریت کنیم، این مسئله در سیسخت به خوبی هویداست اما چرا این تجربهها نتوانسته مانند تجربه کشورهای موفقی مانند ژاپن باشد، موضوع دیگری است.
بردستانی ادامه میدهد: در وهله اول قیاس کشورها با وجود شرایط مختلف حاکم بر آنها درست نیست چرا که ایران 70 درصد بلایای طبیعی را در دل خود دارد و قابل قیاس با بسیاری از کشورها نیست اما در این باره نیز باز هم موازیکاریها، مسئلهساز هستند.
وی با تاکید بر این که قوانین وضع شده در مجلس شورای اسلامی راجع به استحکام بنا نیازمند بومیسازی برای هر منطقه است، اظهار میکند: بیشتر خانههای تخریب شده در سیسخت جزو خانههای تیرآهنی و مدرن بودند و خانههای بومی کمتر به دنبال زلزله آسیب قابل توجهی دیده بودند و همین مسئله، لازمهی بومی شدن قوانین را نشان میدهد، هر چند که ما مردمی هستیم که عادت داریم قوانین را یکسان اجرا میکنیم و در حالی که نباید این گونه باشد.
بردستانی بر لزوم ایالتی شدن شهرها در راستای بومی شدن قوانین و مدیریت بهتر شرایط و بحرانها، تاکید و در مورد ملزومات مدیریت بهتر بحرانها میگوید: قطعاً در شرایط کنونی که همه دستگاهها به وظایف خود در هنگام بحران آشنا هستند، بود و نبود مدیریت بحران با عملکرد کنونی تفاوتی نمیکند. اما آنچه بیش از پیش به مشکلات این جامعه آسیبدیده افزوده، مشکلات اقتصادی است.
این روزنامه نگار یزدی در این خصوص میگوید: این مردم آسیبدیده از زلزله با مشکلات تهیه خانه و وسایلی که روز به روز، به قیمتشان افزوده میشود، روبرو هستند و متاسفانه کودکان در این میان بزرگترین گروه آسیبپذیر هستند و بحران زلزله در سایه بحرانهای اقتصادی آینده به شدت آنها را تهدید میکند.
انتهای پیام
نظرات