در سالروز درگذشت کمالالملک با نوه ابوتراب غفاری (برادر کمالالملک) به گفتوگو نشستیم؛ او از خانه کمالالملک گفت و خاطراتی را که از مادر و مادربزرگش شنیده بود، برای ما نقل کرد.
به گزارش ایسنا- منطقه خراسان، امروز 27 مردادماه سالروز درگذشت این هنرمند برجسته است؛ رباب مژدکانلو نوه دختر برادرِ کمالالملک است؛ به سراغ او رفتم و درباره آنچه برای او نقل شده و آنچه از خانه کمالالملک به یادش مانده پرسیدم تا برای ما بازگو کند.
از او خواستم خودش را معرفی کند و نسبت خود را با کمالالملک بگوید، او اینگونه حرفهایش را آغاز میکند: « من رباب مژدکانلو هستم فرزندِ فاطمه غفاری، فاطمه نیز فرزندِ آسیه غفاری است؛ آسیه دخترِ میرزا ابوتراب غفاری (برادر استاد کمالالملک) است و البته ابوتراب نیز نقاش و نگارگر بود.
به گزارش ایسنا- منطقه خراسان، امروز 27 مردادماه سالروز درگذشت این هنرمند برجسته است؛ رباب مژدکانلو نوه دختر برادرِ کمالالملک است؛ به سراغ او رفتم و درباره آنچه برای او نقل شده و آنچه از خانه کمالالملک به یادش مانده پرسیدم تا برای ما بازگو کند.
از او خواستم خودش را معرفی کند و نسبت خود را با کمالالملک بگوید، او اینگونه حرفهایش را آغاز میکند: « من رباب مژدکانلو هستم فرزندِ فاطمه غفاری، فاطمه نیز فرزندِ آسیه غفاری است؛ آسیه دخترِ میرزا ابوتراب غفاری (برادر استاد کمالالملک) است و البته ابوتراب نیز نقاش و نگارگر بود.
کمالالملک بعد از مرگ ابوتراب، سرپرستی آسیه (مادربزرگمان) را بر عهده میگیرد و حتی در تقسیم ارث نیز به اندازه پسران خود به آسیه سهم میدهد.»
از وی میپرسم آیا از بنای اصلی خانه کمالالملک چیزی به یاد دارد یا خیر؛ این گونه پاسخ میدهد: «خیلی کوچک بودم، اما به یاد دارم که از پنجرههای ساختمان غروب خورشید نمایان بود و به باغ بزرگ و مصفایی باز میشد که نهر آبی در جلوی آن جاری بود و حوضی زیبا با آجرهای آبی رنگ لعاب خورده دیده میشد؛ در طرف دیگر حمامی به صورت زیر زمینی ساخته شده بود که ابتدا صاحب خانه و سپس کارگران از آن استفاده میکردند.»
از وی میپرسم آیا از بنای اصلی خانه کمالالملک چیزی به یاد دارد یا خیر؛ این گونه پاسخ میدهد: «خیلی کوچک بودم، اما به یاد دارم که از پنجرههای ساختمان غروب خورشید نمایان بود و به باغ بزرگ و مصفایی باز میشد که نهر آبی در جلوی آن جاری بود و حوضی زیبا با آجرهای آبی رنگ لعاب خورده دیده میشد؛ در طرف دیگر حمامی به صورت زیر زمینی ساخته شده بود که ابتدا صاحب خانه و سپس کارگران از آن استفاده میکردند.»
او همچنین خاطراتی را که از مادر و مادربزرگش شنیده، بازگو میکند: «یکی از خاطرات جالب، جمعآوری تابلوهای شخصی کمالالملک از مدرسه صنایع مستظرفه و انتقال آنها به منزل استاد است؛ این تابلوها به دلیل اینکه ارزشمند بودند شبانه و به طور نا محسوس برداشته شدند؛ بعد از باز کردن قابها پردههای نقاشی به صورت لوله شده زیر لباسهای گشاد چند نفر از آشنایان پنهان و با درشکه به منزل استاد منتقل و بعد از آنجا به حسینآباد آورده شد و در اتاق پشتی که متصل به اتاق خصوصی استاد بود به همان صورت قرار داده شد که بعضی از این تابلوها به وسیله موش سوراخ شدند که البته بعدا دوباره توسط استاد مرمت میشوند.»
در ادامه از او درباره ماجرای نابینا شدن چشم کمالالملک میپرسم و اینکه چرا برخی گفتهها در این باره متناقض است؛ او میگوید: «ماجرای نابینایی چشم استاد نیز از این قرار بود که کمالالملک به منزل آقای گنجی (باغ نشاط) دعوت میشود. در اتاقی که به ایشان اختصاص داشته استراحت میکند؛ صبح پیشخدمت صبحانه را میآورد؛ شیری که به همراه صبحانه آورده میشود، خراب و مانده بود که ایشان از خوردن آن امتناع میکند، آقای گنجی متوجه ماجرا شده و میخواهد پیشخدمت را تنبیه کند که کمالالملک واسطهگری و میانجیگری میکند؛ آقای گنجی عصبانی شده و پاره آجری را به طرف پیشخدمت پرتاب میکند که به اشتباه به چشم استاد برخورد نموده و شیشه عینک وی شکسته میشود و به چشم کمالالملک آسیب میرسد.»
|
او صحبتهایش را اینگونه ادامه میدهد: «کمالالملک را به بیمارستان مشهد میبرند ولی چشم او مداوا نمیشود، از آنجا استاد را به تهران منتقل میکنند که در تهران نیز مجبور به تخلیه چشم میشوند.
وقتی که برای تحقیق و کشف حقیقت ماجرا از تهران به نیشابور میآیند، کمالالملک و دوستانش داستانی غیرواقعی را عنوان میکنند که آقای گنجی گناهکار نشود و آن داستان نیز گیر کردن پا به طناب چادر و زمین خوردن استاد و آسیب دیدن چشم وی است؛ در واقع این داستان را برای ماموران باز گو میکنند که برای آقای گنجی گرفتاری درست نشود.»
محمد غفاری معروف به کمالالملک در کاشان زاده شد، او در سال 1307 به حسینآباد نیشابور که حالا در جغرافیایی سیاسی شهرستان فیروزه قرار دارد، کوچ کرد و ماجرای نابینا شدن چشم این هنرمند برجسته نقاشی نیز در باغ نشاط رخ داد؛ کمالالملک بر اثر کهولت سن بیمار شد و در 27 مردادماه سال 1319 در سن ۹۳ درگذشت، آرامگاه وی در مجاورت مزار عطار در نیشابور است.
محمد غفاری معروف به کمالالملک در کاشان زاده شد، او در سال 1307 به حسینآباد نیشابور که حالا در جغرافیایی سیاسی شهرستان فیروزه قرار دارد، کوچ کرد و ماجرای نابینا شدن چشم این هنرمند برجسته نقاشی نیز در باغ نشاط رخ داد؛ کمالالملک بر اثر کهولت سن بیمار شد و در 27 مردادماه سال 1319 در سن ۹۳ درگذشت، آرامگاه وی در مجاورت مزار عطار در نیشابور است.
گفتوگو از سیمین سلیمانی، ایسنا- منطقه خراسان
نظرات