تخریبچی
-
راز قطعه ۵۳
اکبر حلب روغن را داخل حیاط گذاشت و به سمت حسین بازگشت. حسین خواست حرفی بزند اما اکبر به علامت سکوت، انگشتش را به سمت بینیاش برد و او را به سکوت دعوت کرد، شاید احساس کرد که گاهی نگفتن بعضی حرفها زیباتر به نظر میرسد.
-
یک عملیات،یک خاطره/داستان تخریب یک پل
در جریان یک عملیات شناسایی انفجار بزرگی رخ داد. وقتی نگاه کردم، متوجه شدم پل که منهدم شده هیچ، جاده هم از بین رفته است. به قرارگاه کربلا که رسیدیم، با تعجب گفتند: «ما تازه داریم مجوز مأموریت را میگیریم. شما رفته بودید برای شناسایی، مواد منفجره را از کجا آوردید؟»
-
یادواره شهدای تخریبچی در همدان برگزار میشود
رئیس هیات گردان تخریبچی استان همدان از برگزاری یادواره شهدای تخریبچی در همدان خبر داد.
-
یک رزمنده،یک خاطره
تصمیم بر این شد که چند نفر از رزمندگان شهادت طلب، جان خود را به خطر انداخته و برای انهدام آن اقدام کنند. آنها با هدف انهدام سنگر به طرف دشمن حرکت کردند و نوع عملیات آنان به روش جنگ چریکی و حرکت و دویدن با سرعت و استفاده از خیزهای «پنج ثانیه» بود.
-
مرد ناشناس در جشن قهرمانی استقلال که بود؟
تا سال ۱۳۶۲ توانسته بودم مینهای زیادی را خنثی سازی کنم و در کارم مهارت داشتم. در جریان عملیات «والفجر۴» در منطقه عملیاتی پنجوین در حین پاکسازی منطقه بودم که یک مین در دستم منفجر شد و از ناحیه دو دست و یک چشم جانباز شدم. در لحظه انفجار بیش از ۲۰۰ چاشنی مین در جیب بادگیرم وجود داشت که آنها نیز بر اثر انفجار آتش گرفتند و پاهایم آسیب شدیدی دیدند.