جبهه

برای دسترسی به اخبار قدیمی‌تر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.
  • حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد

    گفت‌وگو با همسر یکی از شهدای عملیات الی بیت‌المقدس

    حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد

    خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچه‌ها می‌خواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات می‌مانم.

  • تا وقت شهادت لباسی به قامتش پیدا نشد

    تا وقت شهادت لباسی به قامتش پیدا نشد

    مجید با اینکه سن کمی داشت، به کارهای فنی علاقه نشان می‌داد و خیلی زود آن‌ها را یاد می‌گرفت. لوله‌کشی ساختمان را هم یاد گرفته بود. اگر تأسیسات لوله‌کشی خانه‌ای را انجام می‌داد و می‌فهمید آن خانواده از لحاظ مالی وضع مناسبی ندارد، به هیچ عنوان از آن‌ها پولی قبول نمی‌کرد. این کارها را برای رضای خدا انجام می‌داد.

  • یک کار ویژه برای همکلاسی شهید

    یک کار ویژه برای همکلاسی شهید

    من و سه نفر از رفقا جلو رفتیم و با پیرمرد غسال حرف زدیم. او گفت: «ما دیگر نفس نداریم و اگر عجله دارید، ما شما را راهنمایی می‌کنیم تا خودتان شهیدتان را غسل دهید؛ البته اگر جرئت غسل دادن و کفن پوشاندن به شهدا را دارید.ما هم کار غسل و کفن محمود را با راهنمایی پیر مرد غسال شروع کردیم.

  • قصه پر غصه این اسطوره فراموش شده پس از ۴۳ سال

    به مناسبت روز جانباز؛

    قصه پر غصه این اسطوره فراموش شده پس از ۴۳ سال

    قرارمان را برای ساعت ۹ صبح یک روز نسبتاً سرد زمستانی گذاشته بودیم، منزلش در حاشیه یک خیابان اصلی در خلیل‌آباد قرار داشت، زنگ خانه کنار در کوچک آبی رنگ را که زدم فکرم پی آن بود که با چه تیپ شخصیتی مواجه خواهم شد، پس از ورود به حیاط کوچک خانه، پنجره نسبتاً بزرگی روبرویم بود. پشت آن فردی روی تخت، به شکم دراز کشیده بود که توجه‌ام را جلب کرد، سری تکان ‌داد و لبخندی زد.