عباس معروفی
-
پیکر عباس معروفی به خاک سپرده شد
پیکر عباس معروفی پس از گذشت هفتهها از زمان درگذشتش، امروز در آلمان به خاک سپرده شد.
-
حاشیههایی که از «سایه» آغاز شد و به عباس معروفی رسید
عمر آدمی بالاخره روزی به پایان میرسد و مرگ سرنوشت محتوم همگان است. در این میان، آنها که از شهرت بیشتری برخوردارند، مرگشان هم پربسامدتر است و این روزها با پیدایش فضای مجازی، مرگ این افراد نیز محل چالش و گاه نزاع میشود؛ چه هوشنگ ابتهاج شاعر باشد، چه عباس معروفی نویسنده.
-
اعلام زمان جدید خاکسپاری عباس معروفی
پیکر عباس معروفی پنجم مهرماه سال جاری در برلین به خاک سپرده میشود.
-
خاکسپاری عباس معروفی + توضیح
پیکر عباس معروفی در آلمان به خاک سپرده شد.
-
یادبود عباس معروفی در زادگاهش
مراسم یادبود عباس معروفی در زادگاهش برگزار میشود.
-
میخواهم زنده بمانم!/روایت عباس معروفی از ۱۸ ماه جنگ با سرطان
«گفتی حالی از خودم بنویسم. حالا دیگر هجده ماه است که از نان، عدس پلو با پنیر و نیمرو، پسته و... فقط یک خاطره در ذهنم مانده. هجده ماه است به قول پُل سلان صبح می نوشم و عصر می نوشم؛ یک سوپ آبکی که توش دو تا قارچ معلق می زند یا شیرموزی که برام می فرستند.»
-
«عباس معروفی» به روایت خورشیدی و شجاعی
در پی درگذشت عباس معروفی، بهزاد خورشیدی ـ هنرمند گرافیست ـ طرحی را برای او کشیده است.
-
ویدئو / درگذشت «عباس معروفی» در آلمان
«عباس معروفی»، داستاننویس، نمایشنامهنویس و شاعر معاصر ایرانی صبح پنجشنبه (۱۰ شهریور) در سن ۶۵ سالگی در آلمان درگذشت. این نویسنده و شاعر، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران متولد شد، بخشی از فعالیت ادبیاش را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو گذراند و نخستین مجموعه داستانش یعنی «روبروی آفتاب»، سال ۱۳۵۹ منتشر شد. رمان «سمفونی مردگان» معروفی را به شهرت رساند و «سال بلوا» و «فریدون سه پسر داشت»، «پیکر فرهاد»، «ذوبشده»، «تماما مخصوص»، «نام تمام مردگان یحیاست»، «شاهزاده برهنه» و «ورگ» از جمله آثار اوست.
-
عباس معروفی درگذشت
عباس معروفی، داستاننویس، نمایشنامهنویس و شاعر در سن ۶۵ سالگی در آلمان از دنیا رفت.
-
خاطره خواندنی عباس معروفی از سیدابراهیم رئیسی
«اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره!» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم. شما هم باید بگیری.» ۳۰۰ تومان را روی میز گذاشت...»