یوسف کلاهدوز
-
پیکر شهید کلاهدوز چگونه شناسایی شد؟
دیده بود که کشمیری کیفش را کنار رجایی گذاشت و شنیده بود که گفت برگهها جامانده و رفت برگهها را بیاورد. بمب توی کیف کشمیری بود؛ درست بین رجایی و باهنر. از اینکه خودش جان سالم به در برده بود؛ ناراحت بود. ناراحت بود که لابد لیاقت همراهی با رجایی و باهنر را نداشته.
-
سقوط مرموز
پس از اجرای یکی از موفقترین و پیچیدهترین عملیاتهای نظامی که ۴۲ ساعت زمان برد، پنج تن از فرماندهان ارشد نظامی از دو نیروی ارتش و سپاه تصمیم گرفتند به تهران برگردند و درباره این موفقیت و دستاورد نظامی بزرگ و برخی بیمهریهای دیگر با فرمانده کل قوا درد و دل کنند اما قطع ناگهانی برق و سقوط غیرعادی و مرموز هواپیمای هرکولس سی ۱۳۰ نیروی هوایی ارتش در حوالی منطقه کهریزک تهران سرهایشان را پر حسرت و بدنهایشان را پاره پاره به تهران رساند.
-
فرجام چهار گروه شبهنظامی
فضای ناامن خیابانها و ترورهای در حال افزایش دخترها و پسرها و خانوادهها در پستهای ایست -بازرسی ساختگی در معابر و کوچههای تهران، چهار گروه شبهنظامی انقلابی را مجبور کرد تا دست از اختلافات بردارند و تحت نام و فرماندهی واحد، عوامل ناامنی و ترورها را شناسایی کنند. نامی که در ابتدا تداعی کننده گارد جاویدان شاهنشاه پهلوی بود اما به پیشنهاد یک عضو نهضت آزادی ایران این شباهت از بین رفت.
-
چرا شهید کلاهدوز فرمانده کل سپاه نشد؟
از ستاد که بیرون می رفت، یک کلت برونینگ می گذاشت پشت کمرش و سوار پیکان آجری می شد؛ تک و تنها. نمی گذاشت محافظ دنبالش باشد. فقط اگر قرار بود به جلسات رسمی ارتش و سپاه برود، شهید نامجوی با بنز می آمد دنبالش و دوتایی باهم می رفتند. می گفت «ارتش و سپاه باید آنقدر به هم نزدیک شوند و قاطی شوند که هم خون شوند.»