نامهي كنارهگيري آيتالله طاهري از امامت جمعهي اصفهان
آيتالله سيدجلالالدين طاهري امامجمعهي اصفهان طي نامهاي سرگشاده كنارهگيري خود را از سمت امامت جماعت شهر اصفهان اعلام كرد.
آيتالله طاهري با صدور نامهاي از امامت جمعهي اصفهان، كناره گرفت.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا در اين نامه آمده است:
الحمدلله ربالعالمين و صلوات الله و سلامه علي الانبيا و المرسلين، خص علي خاتمهم و اشرفهم الذي قيل في شانه، لولاك لما خلقت الافلاك و علي وصيه و خليفته علي اميرالمومنين والائمه المعصومين من ولده بالاخص خاتمهم الذي يملا بهالله الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا.
از ديرباز تا كنون ميخواستم مطالبي را به طور اختصار به ملت شريف و سرافراز تقديم كنم.
غرض از نوشتن اين اوراق، هرگز نخواسته و نميخواهم ملت عزيز و صبور را مايوس و نااميد كرده باشم، اما هرگز نميتوانم چشمم را بر واقعيات ملموس و حقايق محسوس ببندم، شاهد درد نفسگير و رنج طاقتفرساي مردم باشم. مردمي كه گلهاي فضيلت را پايمال ميبينند و افول و ارزشها و زوال معنويتها را مينگرند.
جمهوري اسلامي كه ثمرهي خون پاك فرزندان غيور ملت سلحشور و مسلمان ايران است و هنوز بسياري از خانوادهها منتظر جنازهي فرزندان شهيد خود هستند با وعدهي حكومت عدل علي عليهالسلام، استقرار يافت تا ملت به نوايي و كشور به جايي برسد و البته ملت سامان نميپذيرد و ملك اصلاح نميشود مگر به جملهي كوتاه پيامبر گرامي اسلام كه ميفرمايد: “صنفان من امتي اذا صلحا صلحت امتي و اذا فسدا فسدت امتي“. قيل يا رسولالله و من هما؟ قال الفقهاء والامراء (خصال جلد 1 صفحه 37). دو دسته از امت هستند كه اگر اصلاح شوند امت من اصلاح ميشوند و اگر فاسد شوند جامعهي اسلامي فاسد ميشوند. پرسيدند اي پيامبر خدا اين دو صنف چه كساني هستند؟ فرمود: دانشمندان ديني و حاكمان.
اصل جمهوري يعني جابهجايي مرتب و مكرر مديران كشور و جامعهي مدني يعني نقد و انتقاد مداوم برنامههاي حكومت و انقلاب يعني تامين و تضمين خواستههاي ملت كه معالاسف، امروز، واقعيت غير از اينهاست. مصلحت كشور به عدالت است و آزادي، كه اين سالها هردو را، به مسلخ ميبينيم. هنگامي كه از وعدهها و قول و قرارهاي اول انقلاب، به ياد ميآورم، همچون بيد بر سر ايمان خويش ميلرزم. من عمرم را آفتاب لب بام ميبينم. آردم را بيخته و غربالم را آويختهام، اما از اينكه ميشنوم تعدادي از آقازادگان و از ما بهتران كه بعضا خرقهپوش و دستاربند هم هستند در سبقت از سرمايه و ثروت كشور در راه اهداف خويش با يكديگر رقابت گذاشتهاند، به ياد ميآورم كه “ اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد“ .
آنها كه اموال مردم را به غارت ميبرند؛ آري براي آنان كه بيتالمال مسلمين را از خود و كشور را ملك و ثروت موروثي خويش ميپندارند عرق شرم ميريزم. “اذا اردنا ان نهلك قريه امرنا متر فيها ففسقوا فيها”.
آيا اين بود آنچه را با مستضعفين پيمان بستيم؟
ايهات و هيهات! هزار وعدهي خوبان يكي وفا نكند. حقير كه مثل همگان، سهم بسيار ناچيزي در انقلاب و تداوم آن داشتهام خود را مكلف ميدانم و از سر غيرت و درد ميپرسم تكليف اين همه كاستي و ناراستي و قصور و فتور و فقر و فاقه، عصيان و نقصان و تكاثر و تفاخر و زراندوزي و مردمسوزي و تبعيض چيست؟ تا كي براي مردم، تكراري سخن بگوييم و مرتب كنفرانس و جلسه و ميتينگ برگزار كنيم و از قوت لايموت ملت دردمند و محتاج و مستمند لقمهي سفرههاي اشرافي و طاغوتي خود گردانيم و از جيب ملت نجيب به اطرافيان و نورچشميها حاتمبخشي كنيم و هزينهي سفرهاي سياسي و خاقاني و تبليغاتي و بيخاصيت خود را بر مردم محروم و به تعبير حضرت امام “طاب ثراه“ پاي برهنه تحميل كنيم! چه ميگوييم؟ در برابر اين همه انحراف و اجحاف و قانونشكني، تغافل و تجاهل و تساهل تا چند؟
اكنون كه شاه و آمريكا در اين كشور، تسلط ندارند كه مضايق و معايب و مشكلات را متوجه آنها بدانيم. چرا به انتقادات دلسوزانه گوش نميدهند؟ چرا از استعدادها و مغزها كمتر استفاده ميكنند؟ مگر پيامبر مكرم و نبي معظم اسلام صلوات الله و سلامه عليه، نفرمود “من اصبح و لايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم“.
مصيبت عظماي دينگريزي و سرخوردگي و بيكاري و تورم و گراني و شكاف جهنمي فقر و غنا و فاصلهي عميق و روزافزون طبقاتي و ركود و سقوط درآمد ملي و اقتصاد بيمار و فساد اداري و ضعف شديد مديريتي و نقص فزايندهي ساختار سياسي كشور و اختلاس و ارتشاء و اعتياد و عدم چارهانديشي كارآمد، تبعات وجيع و فجيعي دارد كه همچون سيل بنيانبرانداز پشت سد ايستاده و هر لحظه كيان كشور و حيات ملت را تهديد ميكند. “واتقوا فتنه لا تصيبين الذين ظلموا منكم خاصه“ (آتش كه گرفت خشك و تر ميسوزد). لاف زدن و گزاف گفتن و تزوير نمودن و حريم خصوصي افراد را شكستن و تصفيه حساب خصوصي و سياسي نمودن و آب در شير كردن و به سخنان كليشهاي دل خوش بودن و از جمعيتهاي خياباني سان ديدن، تاكنون نتوانسته است از حجم انبوه مشكلات و معضلات بكاهد و افسردهاي را با مرحمي بنوازد يا آبي بر اضطرابي بيفشاند و جامي به تشنه كامي بچشاند و ناني به خستهجاني برساند.
وي ضمن انتقاد شديد از نظارت استصوابي، دادگاه روحانيت، فلج كردن دولت و بافت شوراي مصلحت آورده است:عدم تعهد به قانون و حضور نهادهاي غيرمرئي نامسوول، باندهاي مافيايي و خلع يد مجلس و وجود اهرمهاي مطلقهي نامتناهي و مادامالعمر نامحدود و قدرتهاي بادآورده رويينتن غير پاسخگو و سياستگذاريهاي خارجي بعضا ناموفق و بنيادهاي مرئي و بنگاههاي نامرئي و غيراقتصادي و تجاري و اسكلههاي غيردولتي نامتعارف و رانتخواري و يغماگري و فراري دادن مغزها و بگير و ببندها و حصر و حبسهاي نامألوف و باب شدن چنگيزي و مردمستيزي و قانونگريزي و ايزوله كردن ارباب فكر و انديشه و اسير كردن منتقدان و ذبح نامطبوع مطبوعات و حبس نامشروع اصحاب نشريات و مردم را هيچ انگاشتن و بر شيپور قدرت دميدن و كشور را بر بال باد گذاشتن، سرانجامي ناميمون دارد كه از نتيجه آن به خداي بزرگ پناه ميبريم.
آنانكه بر شتر چموش قدرت سوارند و در ميدان سياست دواسبه ميتازند و از نردبان مقدسات و اعتقادات مردم بالا ميروند و گرد آسياب رياست ميچرخند و از پل دين ميگريزند تا به دنيا برسند، متاسفانه مؤيد و مشوق عدهاي چماق به دوش و فرقهاي كفنپوش كه دندان تمساح خشونت را تند و تيز ميكنند و ميخواهند عجوزهي تندخوي و عفريتهي زشتروي خشونت را به نكاح دين درآورند و امور مقدس را ملوث جلوه دهند؛ يعني رجالهها و فاشيستهايي كه معجوني از جهل و جنونند و بند نافشان به مراكز قدرت متصل است و مطلق العنان و افسارگريخته و نه ملوم معاقب قضا هستند و نه محكوم معاتب قانون؛ ذوبشدگاني كه ماست را سياه ميبينند! و به تعبير زيباي قرآن «قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالا الذين ضل سعيهم في الحيواه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا» بگو اي پيامبر، آيا با خبر كنم شما را به كساني كه زيبانبارترين مردمند؛ آنها كه عمل خود را تباه كردند در اين سراي و گمان ميبرند بهترين مردمند از لحاظ عمل!
شعبان بيمخهاي وحشت و رهبت كه با هتاكي و سفاكي ننگ عنيف و معيف، كوي دانشگاه را آفريدند و با تهاجم حيواني مرتع دانشگاه را چريدند و با تعرضات شنيع پردهي ناموس فرهنگ و علم را درنورديدند و در قتلهاي زنجيرهاي مظلومان بيگناه و قربانيان بيپناه لعنت سرمدي خداي و نفرت ابدي خلق را خريدند. ”الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحيوه الدنيا“.
همان عملههاي استبداد و چماقداران قدم بخرد نامهذب مجنون باطلانديش و ظالم كيش كه چهرهي بينالمللي نظام را ملكوك و وجههي اسلامي انقلاب را مهتوك نمودند. ”اولئك الذين طبع الله علي قلوبهم واتبعو اهوائهم“ و عجب اينكه در آن دادگاه حقسوز عدالتكش به آن بردگان مفلوك دست مريزاد نيز گفتند “و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون“.
من در اين سراشيبي عمرم كه صداي هولناك خطوات مرگ را ميشنوم و صاعقهي مهيب “تجهزوا رحمكم الله فقد نودي فيكم بالرحيل“ را استماع ميكنم و مشتاقانه لقاء حقتعالي و وصال اجداد طاهرينهم را انتظار ميكشم موضوعي را كه بايد در صدر مطالبم به رشتهي تحرير ميكشيدم مطرح ميكنم و ميپرسم حصر فقيهي هم چون آيت الله منتظري ، با كدام عقل و نقل و آيه و حديث و عرف و شرع و سياست قابل توجيه است؟ بر اين شناخت بود كه رهبر فقيد و عظيمالشان انقلاب اسلامي حضرت آيتالله العظمي امام خميني “قدس سره القدوسي“ گرما بخشيدن به نظام و حوزه را به ايشان توصيه فرمودند. فاجعهي نامسبوق و نامسموع حصر مجتهدي چون ايشان عاقبتي شوم نتيجهاي مشئوم و پاياني مذموم دارد. “الملك يبقي مع الكفر و لا يبقي مع الظلم“.
عزت و حرمت و عظمت حريم مرجعيت معظم شيعه حتي در سياهترين حكومت و فرعونيترين رژيم نيز استوار و پايدار و برقرار بوده است. حوزههاي نفوذناپذير علميه هميشه كهف امين مردم و مراجع عظام تقليد، علي الدوام حبل المتين ملت و روحانيت اصيل پيوسته حصن حصين كشور و منهاج حقيقت و منوار فضيلت بودهاند و حيات و ممات همهي فقها از كليني تا خميني شاهد اين مدعا است.
آه آه! “شوقا الي رؤيته وا اسفا كه امروز شاهد حبوط روحانيت و سقوط مرجعيت هستيم!“ دريغ و درد كه دژ مستحكم و نفوذناپذير مرجعيت شيعه به دست غوغائيان معركهي سياست و بازيگران صحنهي رياست به سود استعمار ضربهاي جانكاه خورد و الي الله المشتكي.
انشاءالله ملت شريف كاستيها و قصوري را كه احيانا مشاهده فرمودند به حساب كهولت سن از ضعفهاي جسماني اين پير ارادتمند كه مدام دعاگوي ملت و كشور است بگذارند.
حقير حدود سي سال پيش در نجف اشرف با كسب اجازه از محضر مبارك حضرت امام رهبر كبير انقلاب با اقامهي نماز جمعه در اصفهان مجاز شدم ولي با كمال تاسف در شرايط موجود از امامت جمعه كنار ميروم. ”الفرار مما لايطاق من سنن المرسلين“.
در پايان، برادران و خواهران بزرگوارم را به صبر و هوشياري و متانت اكيدا توصيه ميكنم و ملت و كشور مظلوم را به حساب اصلي ولايت مولانا و صاحبنا حضرت مهدي موعود ارواحنا فداه ميسپارم و دست همهي طبقات را به رسم وفا و صفا ميفشارم.
اي خداوند قسط و آزادي و اي پرودگار عدالت و آگاهي و اي آفريدگار قلم و انديشه، بر كوير تفتيده و مزرعه خشكيدهي ما بيش از اين آب شعور و باران نور ببار و رحمت واسعهي خود را از اين ملت بزرگ دريغ مدار. اللهم اظهر كلمه الحق و اجعلها العليا و ادحض كلمه الباطل و اجعلها السفلي انك علي كل شيء قدير و بالاجابه جدير، اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا، صلواتيك عليه و آله و غيبه ولينا و كثره عدونا و قله عددنا و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا فصل علي محمد و آله و اعنا علي ذلك بفتح منك تعجله و بضر تكشفه و نصر تعزه و سلطان حق تظهره و رحمه منك تجللناها و عافيه منك تلبسناها برحمتك يا ارحم الراحمين.
اصفهان: سيد جلال الدين طاهري
17 تير 1381
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات