يك محقق ايراني فرضيات جديدي در مورد فيزيك ذرات بنيادي و پيدايش هستي ارايه كرد
دكتر صدرجمالي، محقق ايراني مدعي شد كه تمامي ذرات، نيروها و امواج جهان هستي از الكترون به وجود آمده است.
عليرضا صدرجمالي، پژوهشگر فيزيك بنيادي در گفتوگو با خبرنگار گروه فني مهندسي ”ايسنا” نظريهي جديد خود مبني بر چگونگي ايجاد جهان هستي ارايه كرد.
خلاصهي اين كار تحقيقاتي به شرح زير است: فيزيك بنيادين را بيشك ميتوان مادر كليهي علوم دانست و اگر علوم را همچون درختي تصور كنيم، فيزيك بنيادين، تنهي اين درخت است كه از يك سو با شاخ و برگ خود با ساير علوم از جمله شيمي، بيوشيمي و بيولوژي در ارتباط است و از سوي ديگر با ريشهي متافيزيكي هستي و فلسفه و حكمت و عرفان ارتباط تنگاتنگي دارد.
وجود مجهولات در اين علم موجب ايجاد معماهاي بسياري در ساير رشتهها ميشود كه سر نخ حل تمامي آنها در فهم دقيق مفاهيم فيزيك ذرات، نيروها و امواج ميباشد. متاسفانه امروزه در اين علم با مجهولات عديدهاي مواجه هستيم كه سبب پيدايش خيل عظيمي از ذرات و نيروهاي بنيادين شده، بدون آن كه هيچ توضيحي در مورد ماهيت و علت و ارتباط آنها با يكديگر بدهد و پوستهاي سخت مانع از گسترش دانش ما در مورد هستي شده كه ريشهي آن در فرضيات نادرست و يا ناقصي است كه همچون مركزيت زمين در كائنات كه قرنها، توسعهي اين علم را به عقب انداخته از گسترش فهم ما از جهان ممانعت ميكند.
از سوي ديگر رياضيات كه براي فهم بهتر فيزيك به كار گرفته شده نيز امروز چون قيد و بندي سنگين، مانع تحرك و پويايي اين رشته شده است و فهم فيزيك به كمك رياضي موجود كه به دنبال خط و نقطه است، مانند توصيف پرواز يك پرنده با منحني تغييرات نقاط تشكيل دهندهي آن ميباشد، هر چند كه رياضيات ميتواند، پس از يافتن تصور صحيحي از هستي، مفيد و كارساز باشد. از اين رو در اين مقاله كه چكيدهاي مختصر از دو هزار صفحه تحقيق ميباشد سعي كردهام با كنار گذاشتن فرضيات نادرست و رياضيات (فعلا) به سوالات موجود به طور واضح در حد يك مقالهي قابل چاپ پاسخ بگويم و تعداد مجهولات را از صدها مورد به چند مورد كاهش دهم و اميدوارم در پاسخگويي به سوالات و مجهولات زير جواب قابل قبولتري ارايه كنم و حداقل موجب تحرك در پاسخگويي به اين سوالات شوم.
1- ماده، انرژي است. اين انرژي چگونه ذخيره ميشود؟
2- حامل اين انرژي و امواج الكترومغناطيس چيست؟
3- خاصيت ذرهاي و موجي الكترون و فوتون يعني چه؟
4- نيروي مغناطيسي و خطوط آن از كجا منشا ميگيرند و چه هستند؟
5- نيروي الكتريكي و بارهاي مثبت و منفي چگونه ماهيتي دارند؟
6- انواع ذرات نظير الكترون، پروتون، نوترون، كواركها، مزونها، گراويتون و فوتون چيستند؟
7- چرا الكترون با افزايش سرعت در حد سرعت نور، جرمش افزايش مييابد و چه چيزي بر الكترون در اثر سرعت افزوده ميشود؟
8- كرات و اجرام آسماني در خلا چگونه بر هم اثر ميگذارند؟ (زيرا طبق تعريف درون خلا هيچ چيز وجود ندارد)
9- نيروي جاذبه چيست و منشا آن از كدام قسمت ماده است؟
10- چرا الكترون ساكن خاصيت جاذبه دارد؟
11- ماده و ضد ماده در اثر تلاقي، نابود شده و به انرژي تبديل ميشوند. در اين صورت جرم آنها چه ميشود؟
21- جرم چيست؟
31- چرا نيروي مغناطيسي بر الكترون ساكن بي تاثير است؟
41- نحوهي اثر ميدان الكتريكي و مغناطيسي بر الكترون متحرك چگونه است؟
51- منشا كواركهاي u و d درون هسته چيست؟
61- آيا منشا ذرات گوناگون موجود بر نيروهاي موجود در انفجار بزرگ (B.B) چند عامل جداگانه بوده است؟
71- شكل مختلف اربيتالها از كجا منشا ميگيرند و چرا بدين گونهاند؟
فرضيههاي اصلي
اگر فرض كنيم كه: 1- جهان تنها از يك ذره به نام ريزذرهي ”آنا” ( تنها يك ذره در جهان وجود دارد و آن هم ذرهي آنا ميباشد و علت به كار بردن كلمهي ريزذره براي افتراق آن از ذرات ماده و ضد مادهي شناخته شده است كه خود از چرخش و حركت ميليونها ذرهي آنا بهوجود ميآيند) تشكيل شده است، به گونهاي كه در همه جا وجود دارد و هيچ فضايي از آن خالي نيست، از اين رو فضا را ميتوان معادل اقيانوس ريزذرات آنا در نظر گرفت.
2- ريز ذرات آنا داراي خاصيت سياليت بوده و كروي شكل ميباشد.
نتيجهگيري
آنگاه ميتوان اثبات كرد و نتيجه گرفت كه 1- سيال ريزذرات آنا (يا همان فضا) محيط اثرگذاري كليهي ذرات ماده و ضد ماده، نيروها و امواج بر يكديگر ميباشد.
2- كليهي نيروها و امواج عبارتند از: حركتهاي خاصي كه در درون سيال ريز ذرات آنا (فضا) ايجاد ميشوند و منشا آنها ذرات ماده و ضد ماده ميباشند.
3- كليهي ذرات ماده و ضد ماده، خود عبارتند از: حركتهاي خاصي كه در درون سيال ريز ذرات آنا (فضا) ايجاد شدهاند و منشا آنها تنها يك ذرهي مادي و آن هم الكترون بوده است.
4- الكترون نيز خود عبارت است از حركتي خاص در درون فضا (سيال ريز ذرات آنا) كه در آغاز پيدايش عالم از حركتي مشابه خود اما به مراتب عظيمتر (انفجار بزرگ يا Big Bang) پديد آمده است. الكترون، يك هستي و منشا كليهي ذرات ماده شامل پروتون (دو هستي) و نوترون (سه هستي) و ضد ماده و كليهي نيروها و امواج ميباشد. از اين رو ابتدا به توصيف و تشريح آن ميپردازيم.
الكترون، يك هستي (تصاوير يك)
الكترون يك حركت گردباد مانندي در درون سيال ريز ذرات آنا (فضا) است و از چرخش تعداد بيشماري از ريز ذرات آنا تشكيل شده است و تنها به علت سرعت چرخش فوقالعاده زياد برخلاف گردباد قسمت منقبض شوندهي ورودي و قسمت منبسط شوندهي خروجي به همديگر رسيده و يكسره شده و يك حركت دروني دايمي انقباض و انبساط را موجب ميشود. علت انقباض قسمت ورودي و انبساط قسمت خروجي، كاهش و افزايش قطر چرخش سيال ميباشد.
دروني شدن و پشت سر هم قرار گرفتن قسمت چرخندهي ورودي الكترون و قسمت چرخندهي خروجي، سبب جاودانگي اين حركت و الكترون شده است.
بخشهاي حركتي الكترون ساكن
الكترون ساكن داراي سه بخش حركتي است:
الف) اصليترين و مركزيترين قسمت آن حلقهاي است كه از يك رديف ريزذرات آنا كه با سرعت نور ميچرخند، تشكيل يافته كه در عين حال ذرات آنا حول محور حركت خود نيز ميچرخند.
ب) در اطراف حلقهي مركزي الكترون ساكن، ريز ذرات آنا در لايههاي مختلفي حركت چرخشي انقباضي ورودي و حركت چرخشي انبساطي خروجي را بهوجود ميآورند. اين لايهها كه حركت گردباد مانند (با اتصال قسمت ورودي و خروجي) را در اطراف حلقهي مركزي ايجاد ميكنند، منشا جرم الكترون ميباشند.
ج) از مركز حلقهي مركزي الكترون ساكن ريزذرات آنا در عين چرخش به دور خود (هماهنگ با جهت چرخش حلقهي مركزي) در امتدادي، با سرعت و به طور مستقيم عبور ميكنند و محور مغناطيس الكترون ساكن را ايجاد ميكنند كه بهدور آن، فضا همچون توربيني در يك سطح ميچرخد.
نيروي مغناطيسي (تصاوير 2)
حركت مستقيم ريزذرات آنا از مركز حلقهي الكترون ساكن با چرخش به دور خود (هماهنگ با چرخش حلقهي مركزي) سبب بلع و كشش حجمي فضا و ايجاد خاصيت جاذبهي الكترون ساكن ميشود.
با پشت سر هم قرار گرفتن الكترونهاي ساكن و آزاد در فلزات (تحت اثر ميدان مغناطيسي) خطوط مغناطيسي ايجاد شده از سوي الكترونها پشت سر هم قرار گرفته و خاصيت مغناطيس و قطب N در قسمت خروجي و قطب S در قسمت ورودي را موجب ميشود.
از طرف ديگر هر نوع چرخش سريع فضا (ريز ذرات آنا) توام با چرخش حلقهي حول محور خود، مغناطيس ايجاد ميكند و اين امر علت ايجاد مغناطيس در سياهچالهاي فضايي، خورشيد و كرهي زمين ميباشد و وجود فلز مذاب در حال گردش و چرخش سريع (كه قادر به در امتداد هم نگهداشتن الكترونهايش نميباشد) نميتواند، خاصيت مغناطيسي را ايجاد كند و منشا مغناطيس زمين و خورشيد، حركت چرخشي ريزذرات آنايي است كه در اثر جاذبه شكل گرفته و در بحث جاذبه دربارهي آن صحبت خواهيم كرد.
بر خلاف تصوري كه علت آن را وجود آهن در مراكز زمين و خورشيد ميدانند، مشابه همين چرخش و مغناطيس ايجادي در عبور الكترونها از حلقهاي از سيم و بروز خاصيت مغناطيسي در مركز آن مشهود است.
تغييرات حاصله در بخشهاي حركتي الكترون ساكن با شروع حركت (تصاوير 3)
اولين نكته در مورد حركت الكترون ساكن، آن است كه هميشه قسمت منقبض شوندهي ورودي به داخل الكترون در جلو قرار ميگيرد و قسمت منبسط شوندهي خروجي در پشت. دوم آن كه با شروع حركت به علت آن كه دسترسي الكترون در اثر جابجايي به فضايي كه ميبلعيد و به درون ميكشيد، بيشتر ميشود لذا سرعت اين ورود و خروج فضا بيشتر و در نتيجه محور مغناطيسي براي عبور دادن آن بايد با سرعت بيشتري بچرخد و طولش نيز كوتاهتر شود و از آن جا كه سرعت چرخش محور مغناطيسي و حلقهي مركزي و تمام لايهها با هم هماهنگ است، افزايش اين سرعت چرخش محور مغناطيسي منجر به افزايش فركانس چرخش حلقهي مركزي و كل سيستم ميشود. در ضمن در اثر حركت، فضاي بلعي (جاذبه) توسط محور مغناطيسي به صورت صفحهاي چرخنده با ميل به مركز تبديل ميشود كه منشا بار الكتريكي الكترون متحرك ميباشد و در قسمت خروجي اين چرخش به صورت مارپيچ به علت جابجايي به فضا منتقل ميشود. به علت افزايش فركانس چرخش حلقهي مركزي، قطر آن كاهش و به تبع آن تمامي لايهها تندتر چرخيده و كوچكتر ميشوند. اين ويژگي يعني افزايش فركانس چرخش الكترون در اثر سرعت و حركت خارجي، به الكترون خاصيت حافظهي حركتي ميبخشد و منشا اينرسي حركتي نيز ميباشد.
پوزيترون يا ضد ماده (تصاوير 4)
اشاره شد كه حلقهي مركزي الكترون داراي دو نوع حركت ميباشد؛ يكي حركت دوراني و ديگري چرخش ذرات آنا حول محور حركت.
تنها تفاوت اساسي بين الكترون و پوزيترون در جهت مخالف، يكي از اين دو حركت ميباشد. (هر كدام كه باشد نتيجه، يكي است). اين امر باعث پديد آمدن دو حركت گردباد مانند در دو جهت مخالف ميشود و از همين رو است كه الكترون و پوزيترون و يا به عبارتي ماده و ضد ماده در اثر برخورد با هم متلاشي شده و حركت يكديگر را خنثي كرده و باعث آزاد شدن انرژي درونيشان به صورت امواج “گاما” ميشوند. از آنجاييكه تنها دو نوع چرخش حلقهي مركزي ذرات ماده (ساده و نه تركيبي) مقدور است، لذا اين امر پيدايش دو نوع بار الكتريكي و دو نوع مغناطيس كه در خلاف جهت يكديگر ميباشند را موجب ميشود.
گفته ميشود كه تعداد ذرات ماده (كوارك d و الكترون) و ذرات ضد ماده (كوارك u و پوزيترون) موجود در عالم با هم مساوي است. هر چند اين گفته ممكن است درست باشد، اما اين امر دليل آن نيست كه در ابتداي پيدايش ذرات از هر دو نوع - يعني ذرات ماده و ضد ماده - به تعداد مساوي به وجود آمده است، زيرا در ان صورت همانگونه كه برخورد الكترون و پوزيترون موجب تلاشي و نابودي هر دو ميشود، تعداد مساوي اين ذرات نيز همديگر را نابود ميكردند. از طرف ديگر دو چرخش مادر مولد اين ذرات نيز با كشيده شدن به سوي يكديگر سبب نابودي يكديگر ميشدند، بنابراين در آغاز پيدايش عالم، تنها يك چرخش مولد مادر، قابليت وجود داشته كه از آن هم تنها يك نوع ذرهي قابليت صدور داشته كه آن هم ذرات ماده (الكترون) بوده است و ذرات ضد ماده بعدا توسط خود ذرات ماده (الكترونها) به وجود آمدهاند.
جاذبه (تصاوير 5 و 6 و7)
الكترونهايي كه در آغاز پيدايش عالم از حركت مشابه و عظيم و مركز هستي پديد آمدند، داراي سرعت و جرم فوقالعاده زيادي بودند. يعني داراي دو مولفه انرژي يكي به صورت E=MC.C كه منشا جرم و ديگري به صورت E=MV.V كه منشا انرژي جنبشي فوقالعاده و سرعت بسيار زياد آنها بودند و همين انرژي جنبشي آنها بوده كه موجب حركت سريع آنها در كنار يكديگر - همچون يك سحابي با وجود نيروي دافعهي ناشي از بار الكتريكي همساني شده - حركت در كنار يكديگر و در يك جهت مستقيم رو به جلوي ذراتي كه فضا را در يك جهت مشابه به چرخش درآورده و به سمت داخل منبقض ميكنند، منجر به چرخش فضاي پيرامون سحابي به صورت چرخش و با جهت منقبض كننده و متراكم كنندهي رو به داخل شده و در حقيقت انتقال حركت فضايي ايجاد شده از سوي
تك تك ذرات به فضاي پيراموني و دروني كل سحابي، ايجاد موج عظيم گرداب مانندي را ميكرده كه ذرات را به هم نزديكتر كرده و اين جاذبهي فوقالعاده زياد كه تمايل به مركز داشته و بر نيروي دافعهي الكتريكي ذرات غلبه و آنها را در فاصلهي بسيار نزديكي از هم كه موجب اثرگذاري بر هم ميشده، قرار داده است و در اين موقعيت هر سه الكتروني كه در مجاورت بسيار نزديكي از هم قرار ميگرفتند، بار الكتريكيشان با هم تداخل پيدا ميكرده و با صرف سه سوم از نيروي چرخشي منفي دو الكترون كناري، تغيير جهت حركت الكترون مياني به دام افتاده ميان آن دو را و تبديل شدن آن به ذرهي ضد ماده را سبب ميشدند. با خنثي شدن منفي يك سوم ديگر از مجموع نيروي چرخشي منفي (بار الكتريكي منفي) دو الكترون كناري توسط ذرهي الكترون تغيير جهت يافته (مثبت و ضد ماده شده) نوترون با بار الكتريكي صفر بهوجود آمده است و اين خنثي بودن قدرت تحمل نيروي عظيم جاذبهي متراكم كنندهي پيراموني را به ذرات الكترون منفي ميداده و بديهي است كه اين ستارگان نوتروني انرژي بسيار بيشتري نسبت به ستارگان پروتوني توليد ميكنند و از طرف ديگر جاذبههاي ايجاد شده كه قدرت اين چنين تراكمي را داشته باشند، پس از پايان كار ستاره و خاموشي آن و ريختن ذرات آن به فضا ميتوانستهاند به عنوان سياهچالهاي عظيم فضايي مركزيت كهكشانهاي امروزي را به عهده بگيرند. نحوهي تبديل جاذبهي ستاره به سياهچال پس از خاموش شدن ستاره و رها كردن ذرات ماده درون آن (كه نيروي متراكم كننده و منقبض كنندهي جاذبه را جذب ميكنند و اين حركت فضا قادر نبود كه پس از انقباض، منبسط شود، زيرا نيروي آن صرف تراكم و چرخش ستاره ميشد) به اين گونه است كه در جاذبههاي بزرگ پس از خلاصي از ماده، هرگاه همچون الكترون بتواند لايههاي دروني را ايجاد كند كه در آن، چرخش منقبض شوندهي ورودي فضا پس از خروج از مركز ميدان جاذبه و آغاز چرخش منبسط شوندهي خروجي پشت سر هم قرار گيرند، در آن صورت جاذبه تبديل به سياهچال ميشود كه در سياهچالهايي كه منشا آن، جاذبهي چرخش الكترون باشد، آن سياهچال داراي چرخشي مشابه ذرات ماده خواهد بود و در سياهچالها كه منشا جاذبهي آن چرخش پروتون (بار الكتريكي پروتون) باشد، نوع چرخش، مشابه ذرات ضد ماده خواهد بود.
اين نوع چرخشهاي ريز ذرات آناي فضا (گراويتون) كه منجر به جاذبهي ستارگان و حتي سيارات ميشوند در صورت برخورداري از سرعت بالا علاوه بر چرخش كرهي آسماني و تراكم ذرات آن و خاصيت جاذبه ميتواند ميدان مغناطيسي مثل زمين و خورشيد ايجاد كند و اين ميدان، ارتباطي به بودن يا نبودن فلز در مركز اين كرات نداشته و تنها از چرخش فضا ميباشد. در ضمن چون اين جاذبه در سطح يك يا چند صفحه منجر به چرخش فضا ميشود و غير از مركز چرخش كه ايجاد فرورفتگي جاذبهاي ميكند، باعث شكلگيري كهكشانها و منظومهي شمسي ما در يك سطح ميشود.
ستارگان پروتوني نيز كه از حركت مستقيم سحابيهايي كه از پروتونهاي سريع شكل ميگيرند با مكانيسم مشابهي به وجود ميآيند و اين بار، بار الكتريكي مثبت و چرخش رو به داخل ذرات پروتون متحرك است كه منشا چرخش انقباضي فضا در پيرامون سحابي (در جهت مخالف ستارگان الكتروني) و تراكم ذرات پروتون ميشود. اين امر درابتدا، سحابي پروتونها با حركت مستقيم ذرات آن را درون چرخش فضاي پيرامون سحابي به دام انداخته و ديسك عظيم گردندهاي را ايجاد ميكند كه مدام بر سرعت چرخش آن افزوده و قطر ديسك كاهش مييابد و از طرفي حركت رو به جلو و مستقيم آن نيز به تدريج كاهش مييابد. زيرا به علت حافظهي حركتي ذرات، حركت مستقيم ذرات سبب افزايش فركانس چرخش دروني و چرخش فضاي ورودي به صورت بار الكتريكي ميشود كه با جذب تدريجي اين چرخش به كل فضاي داخل و پيرامون سحابي، از چرخش فضاي بار الكتريكي كاسته شده و فركانس چرخش دروني و به طبع آن حركت مستقيم ذرات كاهش مييابد و در حركتي هماهنگ، اين ديسك گردنده حركت رو به جلو را به حركت چرخشي تبديل و سبب تراكم ذرات ميشود. و اما آخرين نكته در بحث كيهان و جاذبه اين است كه مادهي تاريكي كه ستارهشناسان در جستوجوي آن هستند، همان ريز ذرات آناي موجود در ميان اجرام فضايي است.
نوترون، پروتون، كواركها، نيروي بين كواركها و نيروي بين هستهاي، (تصاويري 8 و 9 و 10)
طبق آنچه كه گفته شد از هرسه الكترون تحت جاذبهي شديد درون ستارگان نوتروني، يك نوترون به وجود ميآيد. بنابراين الكترون را يك هستي و نوترون را سه هستي ميتوان دانست و از آنجا كه نوترون با از دست دادن يك الكترون به پروتون تبديل ميشود و همينطور پروتون با به دام انداختن الكترون به نوترون تبديل ميشود (صرف نظر از انرژي آزاد شده و گرفته شده) پروتون را نيز ميتوان، دو هستي دانست و همه اين ذرات را كه هستهي اتم (واحد سازنده ي مولكول) را ميسازند از الكترون دانست. بيشك منشا نيروي متصل كنندهي كواركها در درون پروتون و نوترون نيز از بار الكتريكي الكترون و جاذبهاي كه آن هم منشا الكتروني داشت، ميباشد اما تفاوت جرم ذرات پروتون و نوترون در مقايسه با الكترون - كه چيزي حدود يك هزار و 835 برابر الكترون ميباشد - نيز به علت سرعت زياد الكترونهاي سازندهي آنها و در نتيجهي جرم بالاي آنها بوده است و با توجه به بار الكتريكي مثبت دو سوم كوارك u و منفي يك سوم كوارك d و منفي يك الكترون، به سادگي ميتوان فهميد كه امكان بهوجود آمدن آنها به طور جداگانه و با منشاهاي مختلف در آغاز پيدايش عالم نبوده، زيرا اولا در اين صورت سريعا نيروهاي مثبت كوارك u با نيروهاي منفي كوارك d و الكترون خنثي ميشدند؛ ثانيا براي اين كار نياز بوده كه حركت مولد انفجار بزرگ، خود در دو جهت مختلف بچرخد تا بتواند ذرات با جهتهاي چرخش مخالف هم ايجاد كند و در آن صورت خود اين حركتهاي مولد انفجار بزرگ با جهتهاي مختلف همديگر را نابود ميكردند و ثالثا هيچ كدام از ذرات كوارك u و d برخلاف الكترون كه در طبيعت به وفور يافت ميشود، غير از درون هسته وجود ندارند.
و اما تشكيل هستهي اتم و نيروي بين هستهاي در درون ستارگان پروتوني: ابتدا بايد اين نكته را بدانيم كه نوترون با (پروتون + الكترون) (هيدروژن) مساوي است. يعني اين دو حالات مختلف يك ذره بر حسب شرايط محيطي و انرژي داده شده يا گرفته شده ميباشد (چيزي شبيه اختلاف حالات مختلف ماده به صورت جامد، مايع و گاز). نحوهي پيدايش نوترون يا مجموعهي پروتون + الكترون در درون ستارگان نوتروني نيز تا اينجا مشخص شده اما پس از شكلگيري مقدار بسيار زيادي نوترون و آزاد شدن آنها در فضا و تبديل شدن آنها به
پروتون + الكترون (با توجه به اين كه اصولا نوترون، به ويژه در حال حركت و سرعتهاي بالا ذرهي پايداري نميباشد) بر اثر انفجارات ستارههاي نوتروني به دليلي پايان سوخت يا انرژي ايجاد شده در اثر برخورد نزديك سه الكترون پرانرژي كه به نوعي در مقابل فشار تراكمي جاذبه مقاومت ميكند (پس از پايان تبديل تمام الكترونهاي درون هستهي نوتروني به نوترون و اين كه اين انرژي بسيار بيشتر از ستارههاي پروتوني نظير خورشيد ما ميباشد) كه اين انفجارات ناشي از برتري يافتن قدرت نيروي جاذبه است.
در فضا شاهد سحابيهاي فراوان و پرسرعت پروتون + الكترون خواهيم بود كه با توجه به كسب انرژي توسط الكترون به هنگام حركت و خارج شدن آن از مدار پروتون به نوعي در ابتدا حالتي شبيه به پلاسما (الكترونها و پروتونهاي جداگانه) ميباشد، به شرحي كه رفت ستارهي پروتوني شكل ميگيرد. فشار تراكمي حاصل شده از جاذبهي فوقالعاده زياد، پروتونها را در فاصلهي بسيار نزديكي از هم قرار ميدهد و بار الكتروني پروتونهاي پرانرژي كه همگي در يك جهت ميچرخد در فاصلهي بسيار نزديك به هم اثر گذاشته و باعث چرخاندن معكوس (چيزي شبيه پيدايش كواركها و نوترون در ستارهي نوتروني) و ايجاد نوترون ميشود. در اين حالت بار الكتريكي كوارك u پروتون علاوه بر كوارك d، خود با كوارك d نوترون مجاور خود ارتباط حركتي برقرار ميكند و همينطور كوارك u نوترون علاوه بر دو كوارك d خود با كواركهاي d پروتونهاي مجاور نيز ارتباط حركتي (به گونهاي كه در تصاوير 10 مشخص شده) برقرار ميكند و اين منشا نيروي بين هستهاي ميباشد.
نكتهي قابل توجه آن است كه كوارك u نوترون كه در حالت عادي كاملا با كواركهاي d خنثي ميشود در اين حالت (درون هسته) به علت آن كه مقداري از نيروي منفي كواركهاي d خود را صرف نيروي بين هستهاي و خنثي كردن آن با كواركهاي u پروتونهاي مجاور خود ميكند و به نوبهي خود، خود نيز توسط نيروي بين هستهاي و كواركهاي d پروتونهاي مجاور كوارك u خود را خنثي ميكند، در اين تبادلات قابليت روشن شدن (صاحب بار الكتريكي شدن) كوارك u نوترون با كاهش نيروهاي خنثي كنندهاش (كواركهاي d و پروتونهاي مجاور) وجود دارد. هرچند ممكن است كه خاموش (يا بدون بار الكتريكي) نيز بماند، به هر حال در درون هستهي اتم هر كوارك u و هر كوارك d حداكثر با 4 كوارك d يا u مجاور خود ميتواند ارتباط برقرار كند و در چرخشي هماهنگ بين تمام كواركهاي u و d در درون هسته ميتوانيم، شاهد بار الكتريكي دار شدن تمام كواركهاي u (چه در درون پروتون و چه درون نوترون) باشيم. هر چند جمع جبري بار الكتريكيشان مساوي بار الكتريكي مثبت تعداد پروتونهاي هسته ميباشد و اين خاصيت، بازگوكننده و توجيه كنندهي اشكال مختلف اربيتالهاي الكتروني دور هستهي اتم ميباشد. پس از پايان آخرين ذخاير انرژي ستارگان پروتوني، سپري كه توليد انرژي در مقابل جاذبه ايجاد ميكرد از بين رفته و نيروي جاذبه برتري مييابد و طي انفجاراتي عظيم اتمهاي توليد شده را (حداقل قسمت اعظم
اتمهاي موجود در محيط ستاره را) در فضا آزاد نموده كه بعدا اين اتمها در پيدايش سيارات شركت ميكنند. سپس اين جاذبهي باقيمانده شروع به متمركز شدن ميكند و در صورت بزرگي قابل توجه به سياهچال فضايي تبديل ميشود.
ترازهاي مختلف انرژي الكترون و فوتون (تصاوير 11 و 12)
الكترون ساكن به علت سرعت چرخش كم محور مغناطيسي فضا را در دواير متحدالمركز به درون كشيده كه اين كار موجب جاذبه مي شود با شروع حركت فضاي پيرامون محور مغناطيسي به علت افزايش سرعت چرخش محور مغناطيسي در لايههاي مختلف (ترازهاي مختلف انرژي) بسته به انرژي حركتي الكترون به ترتيب شروع به چرخاندن فضاي پيراموني ميكند كه اين كار بار الكتريكي را ايجاد ميكند.
هر گاه اين الكترون پر انرژي در اثر عاملي متوقف گردد چرخش اضافي به دست امده را همراه با انرژي پتانسيل ذخيره شده در محور مغناطيسي را كه به صورت كاهش طول، افزايش قطر قاعده مخروط و افزايش فركانس چرخش ذخيره شده به فضا منتقل ميكند كه ذرهي فوتون ناميده ميشود. فوتون در حقيقت يك نوع ذره ميباشد و نه يك موج، زيرا حالت موجي كه در اسيلوسكوپ مشاهده ميشود ناشي از تغييرات دامنهي الكتريكي آن با حركت ميباشد كه آن را به صورت موج الكترومغناطيس به نمايش در ميآورد اما در حقيقت فوتون يك ذره اما از نوع غير حقيقي است زيرا قادر به ايجاد حركت دايمي نظير الكترون نيست از همين رو در حالت سكون (بعد از متوقف شدن ) نابود شده و جرم در حال سكون آن صفر ميباشد. امواج مختلف الكترومغناطيس از گاما و ايكس و نور و ... و امواج گروه ليما كه از انتقال الكترون در ترازهاي مختلف انرژي منشا ميگيرد همگي بدين گونه بوده و تنها تفاوتشان در فركانس چرخش فضاي ضربه خورده از الكترون با سرعتهاي مختلف است.
با تمام آنچه گفته شد تمامي ذرات (نوترون - پروتون - پوزيترون( پوزيترون ذره اي است محصول هستهي اتم كه در طبيعت نيز وجود ندارد و فقط در تبديلات نوترون و پروتون توسط هسته اتم توليد مي شود) كواركu و كواركd، فوتون ) از الكترون بوجود آمده اند. ساير ذرات عنوان نشده نظير ميوئون، نوترينو، پايون،فرون، لاندا، سيگما، كسي، امگا نيز به همين طريق قابل استدلال است كه مشتقي از الكترون ميباشد و به علت سعي در اختصار از اين ذرات كم اهميت كه خود يا تركيبي از ذرات نامبرده شده هستند و يا محصول آنها صرف نظر شده است.
از طرف ديگر تمامي نيروها (جاذبه، نيروي الكتريكي، نيروي مغناطيسي، نيروي بين كواركها، نيروي بين هستهاي) نيز از الكترون منشا ميگيرند و تمام امواج الكترو مغناطيس (در حقيقت ذرهي فوتون ) نيز از الكترون منشا ميگيرند؛ بنابراين، الكترون “يك” هستي بوده و تمامي ذرات و نيروها از آن منشا مي گيرند .
شايد در بهترين تشبيه الكترون را همان فيل معروف مولانا بايد دانست و با روشن شدن يك هستي (و بويژه بعد از تلاش همه جانبه در شناخت دقيق آن) بي اغراق بايد اين حادثه را نقطهي عطف علم دانست، نقطهي پايان علم در حركت شناخت كوچكترين جز و واحد سازنده ي هستي و نقطه ي آغاز در پي يافتن خواص تركيبات آن؛ اما اين بار نه در تاريكي بلكه در روشنايي، و از اين پس كامپيوترها ميتوانند نقش ماشين حسابهايي را بازي كنند كه با داشتن خواص “يك”، قادر به پيشگويي تمامي اعداد و تركيبات از نظر خواص و رفتار و حتي طرز ساخت مي باشند و با رباتهاي متصل با اعلام هر عددي آن تركيب آماده گردد و اين بي شك نهايت كاربرد اين يافتهي بزرگ خواهد بود.
اما نكته اي هم در پايان در باب علت تاخير در كشف اين راز بزرگ شايد خالي از فايده نباشد. بيترديد اين تاخير تحفهي فضا و فضانوردان بود كه بعد از آزمايشات در فضا عنوان كردند كه فضا خلا و خالي از هر ذره اي مادي است و استدلال نيز اين بود كه چون در فضا هر گاه به جسمي حركتي بدهيم تا ابد در امتداد خط مستقيم به آن حركت ادامه ميدهد و وجود هر نوع ذره ي مادي در فضا با ايجاد مقاومت مي بايست آن را متوقف كند پس نتيجهي فوق به عنوان تحفه اي بر كتب فيزيك حك شد اما هر چند عدم وجود ذرهي مادي در فضا محرز است ولي اين نتيجه گيري گسترش يافت و فضا خلا و خالي از هر گونه چيزي مطرح شد كه اين آغاز انحراف بود و نظير بسياري فرضيهها كه در طول تاريخ همچون چرخش خورشيد به دور زمين و يا مركزيت زمين در كائنات سالها و گاه قرنها علم را متوقف ساخت موجب شد فيزيك با انبوهي از مجهولات، ذرات و نيروها و خواص و امواج بنيادين روبرو گردد و اين مجهولات در ساير علوم نظير شيمي و بيوشيمي و بيولوژي همچون بهمني سرازيرشده از قله مجهولات فيزيك فاجعه بار باشد. بهر حال با اميد اعتلاي علم و دانش در گيتي و بويژه در ايران عزيز توام با انسانيت و در خدمت بشريت.
دكتر صدر جمالي در پايان با تاكيد بر اينكه مطالب ارائه شده چكيدهاي از 2 هزار صفحه تحقيق، بررسي و استدلال وي بوده است از علاقمندان دعوت كرد براي كسب اطلاعات بيشتر در مورد نظرياتشان با نشاني الكترونيكي: Dr_alireza_sadrejamaly@yahoo.com تماس بگيرند.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات