• دوشنبه / ۲۲ آبان ۱۳۸۵ / ۱۹:۱۰
  • دسته‌بندی: سیاسی2
  • کد خبر: 8508-12658
  • منبع : خبرگزاری دانشجویان ایران

خاتمي در مرکز دايره‌المعارف اسلامي ترکيه: نياز تاريخي ما تعقل و بازانديشي است جهان اسلام به تجدد متناسب با وضعيت تاريخي‌اش نياز‌ دارد

خاتمي در مرکز دايره‌المعارف اسلامي ترکيه: 
نياز تاريخي ما تعقل و بازانديشي است
جهان اسلام به تجدد متناسب با وضعيت تاريخي‌اش نياز‌ دارد
رييس موسسه‌ي بين المللي گفت‌گوي تمدن‌ها تصريح كرد : بايد براي شناخت عميق تنگناهاي موجود در جهان اسلام چاره اي جدي بجوييم. به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)،حجت‌الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمي كه در مرکز دايره المعارف اسلامي ترکيه سخن مي‌گفت، با اشاره به كتابي كه سال‌ها پيش در باب تأمل در انديشه سياسي غرب با عنوان «از دنياي شهر تا شهر دنيا»به رشته‌ي تحرير در آورد، گفت: در آنجا مي خواستم «شهر زيبا» را از نگاه فيلسوفان بزرگ ونيز، از ملکوت ديانت عيسوي و ملک سياست رومي تا گذر به دنياي متجدد و فراسوي آن بازبينم، امروز که به استانبول آمده ام، ديدم که مي توان در اينجا از «دنياي شهر» تا «شهر دنيا» را يکجا پي گرفت، «استانبول» دروازه تمدن ها، شهر گفت و گو و تلاش براي ورود به دنياي متجدد است؛ پس شايسته آنکه در اينجا هم از ديروز سخن به ميان آيد و هم از امروز، اما براي فردا. وي در ادامه با استناد به بخشي از مطالب كتابش، عنوان كرد: در آن کتاب نوشته بودم"جامعه اي که در عمق جان خود پرسشي ندارد، تفکر ندارد و کسي که از تفکر محروم است، زندگيش همواره دستخوش امواج و عواملي خواهد بود که نه خود آنها را پديد آورده است و نه قدرت و صلاحيت هدايت زندگي را به جهتي مطلوب در ميان اين امواج و عوامل دارد". وي اضافه كرد: پرسش من در آن روز اين بود که اگر وضع ناگوار مسلمانان، نه چندان به اختيار خودشان پديد آمده است، آيا امکان اختيار و انتخاب را نسبت به آينده نيز از دست داده اند؟ و اگر تغيير مسير سرنوشت ممکن باشد، آيا راهي جز رسيدن به مقام آگاهي و دستيابي به انديشه وجود دارد؟ و آيا پيدايش پرسشهاي جدي آغاز تفکر نيست؟. رييس جمهور سابق كشورمان با تاكيد بر اينكه بايد در صدد دستيابي به انديشه اي روشن و مستقل برآمد ، گفت:اين انديشه‌ي روشن و مستقل بايد فارغ از پندارگرايي، عادت زدگي و تقليد در پي شناخت زمان و مقتضيات و لوازم آن باشد و با اين پشتوانه، قدرت کشف منابع و استفاده از ذخاير لايزال ديني فرهنگي را در اين زمانه بيابد. وي در ادامه با يادآوري اينكه ميان تمدن اسلامي و يا به تعبير مناسب تر تمدن مسلمانان با زندگي امروز ما، پديده اي پردامنه و با نفوذ به نام تمدن غرب فاصله ايجاد كرده است ، تصريح كرد:تمدن غرب ،تمدن نويني که دستاوردهاي مثبت آن کم نيست و آثار منفي آن نيز بخصوص براي غير غربيان فراوان است؛ اين تمدن واقعيت انکارناپذير زمانه ما است که سرنوشت ما مسلمانان نيز در نسبت به آن رقم مي خورد، درک و فهم خردمندانه ما از اين واقعيت و يافتن ميزان تأثر ما از آن و تأثير ما برآن يک ضرورت است. رييس موسسه‌ي بين المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها همچنين تاكيد كرد: بايد براي شناخت عميق، منصفانه و نقادانه مبادي و نتايج تفکر و تمدن غربي و آگاهي واقعي از ظرفيت ها و ضعف ها، توانايي‌ها و تنگناهاي موجود در جهان اسلام چاره اي جدي بجوييم تا مهمترين گام را براي ورود به مسير آگاهي از زمان و مقتضيات آن و در نتيجه دستيابي به قدرت انتخاب براي آينده بتوانيم برداريم. وي كه در اظهاراتش دستيابي به فهمي نو و نقادانه از گذشته و جهان خويش را لازم برمي‌شمرد اين فهم را فهمي دانست که بتواند تلخي ها، شيريني ها، ستيزها و همسازي ها، درخشندگي ها و تاريکي ها را در همه جا و با هم ببيند و راهي براي زندگي امروز و فرداي ما بگشايد. وي در ادامه با يادآوري اينكه غرب و شرق در طول تاريخ تماس ها و برخوردهاي فراوان داشته اند، تصريح كرد: مهمترين اين برخوردها را مي توان در جنگ‌هاي ايران و يونان و ايران و روم، تهاجم وسيع و فتوحات اسکندر مقدوني در شرق، جنگهاي صليبي و نيز برخوردهاي گسترده دامن عثمانيان با اروپا، و در مرحله اخير تاريخ در تهاجم وسيع استعمارگران غربي به سرزمين هاي شرقي و جنوبي پي گرفت، اما در همه اين دوران‌ها چه در جريان اين جنگ‌ها و ستيزها و چه در ميانه همسازي ها و همکاري ها، مراوده هاي پيوسته فرهنگي و تمدني و البته اقتصادي و بازرگاني ميان شرق و غرب وجود داشته است. حتي مراودات سياسي و نظامي و اقتصادي خود بستري بوده است بر تبادل دائم ميان فرهنگ ها و تمدن هاي شرقي و غربي. خاتمي در ادامه برخي تفسيرهاي قوم مدارانه‌ي غربي از جهان را كه با واقعيت هاي تاريخي ناسازگار است و غيرقابل تعميم به کل جهان به شمار مي‌آيد رامانعي در فهم صحيح گذشته ارزيابي كرد و گفت: در دوران قديم نظريه برتري مطلق يونانيان بر همه عالميان از اين دست است، در اين نگاه جهان به دو گروه يونانيان و بربران تقسيم مي شده است و «يوناني» صاحب خرد و تفکر و در نتيجه زبان و منطق به شمار آمده است. در اين نگاه غيريوناني «بربر» است که براي تکلم که نشانه انديشيدن است ناتوان است. دامنه اين نگرش وقتي در دنياي مدرن به اروپا و غرب گسترش يافت، جهان به جهان متمدن غربي و جهان عقب افتاده غيرغربي تقسيم شد و سياستمدار غربي به خود حق مي داد که حاکميت خود را به هر قيمتي بر ديگران نيز تحميل کند، پديده زشت و خسارت بار استعمار از اينجا پديد آمد و در اين زمينه رشد يافت. وي كه پيشرفت هاي شگفت انگيز علمي و صنعتي غرب در دوران جديد را عملي در جهت تسريع اين تصور غربي‌ها مي‌دانست ،اضافه كرد: شايد بتوان طرح نظريه «پايان تاريخ» را که در نيمه دوم قرن بيستم مطرح شد نيز در اين مسير به شمار آورد. در اين نظر کمال تاريخ در غرب تجلي دارد و غرب نيز در ليبرال دموکراسي که کانون برجسته ليبرال دموکراسي هم آمريکا است و از اين مقدمات باطل اين نتيجه نادرست بدست مي آيد که بشريت چاره‌اي ندارد جز آنکه به معيارهاي زندگي آمريکايي گردن نهد. رييس موسسه‌ي بين المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها ادامه داد:البته آنچه در عرصه قدرت نتيجه عملي اين تفکر است، نه برخورداري همه جهان از مواهب و منافع دموکراسي و توسعه، بلکه گرفتار شدن جهانيان در دام سياستهاي خطرناک و تنش آفريني است که به بهانه دفاع از آزادي و اقدام هاي پيش دستانه، تجاوز و اشغال و نا امني را در مناطق مختلف جهان شکل مي دهد و در نتيجه راه صلح پايدار و همزيستي را براي ملتهاي جهان مي بندد. وي با تاكيد بر اينكه جهان امروز به طور عام و جهان شرقي و اسلامي به طور خاص نيازمند فهمي از تاريخ است ،گفت:اين فهم بايد از اين گونه دو بيني هايي که خير و شر و نور و ظلمت را مطلق انگارانه در دو سوي عالم قسمت مي کند فاصله بگيرد. نياز تاريخي ما تعقل و بازانديشي است تا نه تغلب و خودکامگي را به عنوان سرنوشت حتمي خود بپذيريم نه راه نافرجام تقليد کورکورانه را طي کنيم واگر گذشته را در پرتو خرد و انديشه آزاد بخوانيم، به نتايج و داوري هايي جز آنچه مرسوم و معمول و مشهور است دست مي يابيم و آن خدشه پذير است. رييس جمهور سابق كشورمان در ادامه با استناد به چگونگي فتح قسطنطنيه توسط سلطان فاتح عثماني محمد دوم ،اظهار داشت:اين واقعهه سقوط رم تا سقوط مرکز پرآوازه بيزانس يا رم شرقي را در بر مي گيرد. دوران قرون وسطي را معمولاً دوران «تاريک انديشي» مي نامند که در مقابل آن دوران جديد دوران روشنگري (Enlightenment) يا (Aufkl?rung) ناميده شده است. هرچند که آغاز دوران جديد را بايد پيش از سقوط قسطنطنيه و از حدود اواخر قرن سيزدهم ميلادي دانست که در قرن 16 در جريان رنسانس به فراز بلند خود دست يافت، اما اينکه آيا قرون وسطي تماماً تاريک انديش است و دوران جديد روشن انديش، و اينکه چه معنايي از اين اصطلاحات مراد مي کنيم؟ پرسش هايي است که پاسخ آنها در اينجا ميسر نيست. اما بدون ترديد درگيريهاي نوعاً خونين ميان اسلام و غرب که از جمله در دوران عثماني صورت گرفت و نهايتاً به پايان يافتن قرون وسطي و قسطنطنيه به نام اسلامبول و بعداً استانبول بلند آوازه شد، از جمله عوامل اساسي اين تقسيم بندي است. خاتمي در ادامه با يادآوري اينكه پيش از گشايش قسطنطنيه نيز بارها ميان ترکان عثماني و اروپا درگيري‌هاي سختي رخ داده بود، گفت:اين درگيري‌ها گاه به پيروزي و گاه به شکست عثماني مي‌انجاميد، از جمله اين رويدادها جنگ‌هايي است که در دوران سي و شش ساله سلطنت «مانوئل دوم» پالئولوگ رخ داد. مردم سرزمين اين امپراطور با وجود اينکه مسيحي بودند، از کج انديشي ها و سخت گيريهاي آزادي سوزي که به نام کليسا رواج يافته بوده، به شدت ناراحت بودند و نيز خطري جدي براي سلطنت به حساب مي آمدند. او البته کينه خود را متوجه اسلام کرد و اعلام داشت که اسلام دين شمشير و خشونت است. اين کلام نه تنها عاري از حقيقت و ناشي از عصبانيت است، بلکه در واقع ميراث کينه اي است که از دوران جنگهاي صليبي عليه اسلام و مسلمانان در ميان غربيان به وجود آمد. وي با بيان اينكه بايد بپذيريم که طرح چنين کلامي از سوي چنين شخصيتي دور از انتظار نيست،تصريح كرد: بازخواني اين گفتار به اين صورت تأسف برانگيز است. پس انتظار درستي است که کساني که در دايره پيام حضرت عيسي مسيح قرار مي گيرند، بيش از ديگران به واقع نگري و انصاف روي آورند. و کلام نادرست مانوئل دوم را مبنايي براي فهم تاريخ ندانند، چرا که نتيجه آن زنده کردن سوء تفاهمهاي تاريخي و بهانه دادن به دست مهاجمان جديد عليه اسلام و منافع مسلمانان خواهد بود. رييس مركز بين المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها اضافه كرد:اين يک واقعيت است که خشونت و زور حاکم بر قرون وسطي خود از مهم ترين عوامل گريز جامعه غربي از کليسا و حتي دين براي انساني بوده است که همواره در جستجوي آزادي است و اين امر مي تواند دامان هر آيين و فرهنگ ديگر را نيز در بگيرد، چنانکه امروز جهان اسلام هم با آفتهاي بزرگي از اين دست روبرو است، از اين رو حرکت آينده آن در گرو شناخت و مبارزه جدي با اين آفت هاست. وي در ادامه لزوم دستيابي به فهمي نو از مسائل امروز و دستيابي به مباني و روشهايي جديد در دنياي مدرن را نيز مورد تاكيد قرار داد و اظهار داشت:جهان اسلام به تجدد متناسب با وضعيت تاريخي خويش نياز دارد تا از ميان دو قطب متصلب نفي سنت و نگاه سطحي به غرب از سويي و نفي مطلق تجدد و ميل به تحجّر از سوي ديگر، به دوراني برسد که در عين وفاداري به مايه هاي اصيل سنت از پيشرفت و ترقي نيز برخوردار باشد و اين امر مستلزم نقد سنت و نه نفي آن از يک سو و نقد تجدد نه نفي آن از سوي ديگر است. رييس جمهور سابق كشورمان همچنين تاكيد كرد: در اين صورت است که هم مي توان از مزاياي تمدن جديد از جمله علم و تکنولوژي و برخورداري از نظام‌هاي مردمي و غير استبدادي و نفي هرگونه استبداد سياسي و ديني و اقتصادي برخوردار شد و از سوي ديگر از کاستي هاي اين تمدن که مهمترين آن غفلت از اقليم روح و غوطه ور شدن در اقليم تن است مصون ماند. وي در ادامه با بيان اينكه با استناد به ميراث فاخر و گرانسنگ معنوي، عرفاني و ارزشي اسلام آنگونه که پيامبر اکرم(ص) مي خواست، مي توان در دنياي مدرن نيز حقيقتِ «الاسلام يعلو و لا يُعلي عليه» را تحقق بخشيد، تصريح كرد:اين اعلاء و اعتلاء نه در مسير قدرتمند شدن براي تجاوز به ديگران و تحميل شيوه هاي تبعيض آميز در سراسر جهان که به معني پيشبرد آزادي و عدالت در همه جا و براي همه کس و پاسداشت حرمت انسان در هر مقام و با هر آيين و گرايش خواهد بود. رييس موسسه‌ي بين المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها با تاكيد بر اينكه جهان علي رغم پيشرفت هاي شگفت انگيز دنياي مدرن، در موقعيتي نگران کننده قرار گرفته است، يادآور شد: تبعيض، اعمال معيارهاي دوگانه، فاصله عظيم ميان کشورهاي صنعتي و ديگر بخشهاي جهان، ناديده انگاشتن معيارهاي اخلاقي جهان شمول بخصوص در عرصه روابط بين المللي و مادّي انديشي به جاي زيبايي انديشي و بدتر از همه ناامني حاکم بر زندگي امروز بشر همگي مسائلي است که فکر مي کنم ذهن همه خيرخواهان جهان را به خود معطوف داشته است. خاتمي اضافه كرد:اين نگراني مشترک زمينه را براي گفت وگو و تفاهم در جهت برون رفت از اين بحران فراگير که شرق و غرب عالم را يکسان تهديد مي کند فراهم آورده است. در چنين فضايي است که گفت و گوي تمدن ها مي تواند راهنماي بشر امروز براي يافتن پارادايمي (سرمشقي) باشد که در آن تفاهم به جاي سوء تفاهم، امنيت به جاي نا امني، عدالت به جاي تبعيض، مردم سالاري به جاي خودکامگي و حرمت حقوق انسان در همه جا و هميشه به جاي نژاد پرستي مدرن بنشيند. سرمشقي (پارادايمي) که در آن انسانهاي بخشي از جهان صاحب همه حقوق و اکثريت انسانهاي خارج از مدار نظم و انتظام زندگي کشورهاي قدرتمند فاقد هرگونه حقي به حساب نيايند. رييس موسسه‌ي بين المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها همچنين با تاكيد بر اينكه گفت و گوي تمدن ها در صدد آن است که آنچه در تاريخ ميان تمدن ها به طور ناخودآگاه و به صورت «ديالکتيک تبادل» برقرار بوده است را در روند گفت و گو به صورت جرياني خودآگاه در آورد، تصريح كرد: گفت و گوي تمدن ها سعي دارد تمدن ها و فرهنگها به جاي تقابل به تعارف يکديگر بپردازند. در گفت و گوي تمدن ها گرچه همواره دو يا چند طرف حضور دارند، ولي اين حضور نه به معني تقابل و نفي ديگري براي اثبات خود است بلکه هر تمدن و فرهنگي چون آيينه اي پيش روي تمدن ديگر به شمار مي آيد و در اين تناظر و تماشاي متقابل است که ضعف ها و قوت هاي هر تمدن قبل از ديدن ضعف ديگري ديده مي شود و جريان تکاملي سير به سوي پيشرفت واقعي براي همه بشريت برقرار مي شود. خاتمي همچنين يادآور شد:تاريخ گواه روشني است که برخلاف پندار کساني که سخن از جنگ و ستيز تمدنها به ميان مي آورند تمدن ها حتي در جريان جنگها و ستيزهاي خونين که عمدتاً داراي انگيزه هاي سياسي چون استيلاطلبي و قدرتمداري و اقتصادي چون گسترش مناطق نفوذ و بهره برداري هاي مادي بوده است، با آرامش و طمأنينه به تبادل پربار مي پرداخته اند. رييس جمهور سابق كشورمان در ادامه با يادآوري اينكه در گذشته جهان اسلامي با بينش توحيدي خود آغوش به روي دست آوردهاي تمدني بشر در يونان و روم و ايران و هند و ديگر نقاط کشور گشود ،گفت:جهان اسلام مي‌خواست تا آفريننده تمدني باشد که هنوز هم آثار و مأثر آن چشم گير و دلنواز است، چنانکه غربي آنگاه که با تمدن اسلامي آشنا شد ، به برکت آن به سرچشمه هاي مدني خود در يونان قديم پي برد و تمدن مدرن را آفريد. وي در ادامه با اشاره به جنگهاي بيزانس و عثماني ،اظهار داشت:در آن دوران بسياري از کساني که به برکت نزديکي با زيست بوم و تمدن اسلامي از ديدي بازتر و بينش و منشي خردمندانه تر برخوردار بودند ، توانستند غربِ به تنگ آمده از سخت گيريهاي تابسوز قرون وسطي را بيدار و بيدارتر کنند تا سرنوشت نويني را براي خود رقم بزند. من انکار نمي کنم که در جريان جنگها و ستيزهاي شرق و غرب چه از ناحيه مسيحيان تاخته به جهان اسلام و چه از سوي مسلمانان مهاجم به اروپا ناروايي و ناراستي و ستم و اجحاف سرزده است، ولي نه مي توان ظلم و بيداد منتسبان به دين حضرت مسيح را به حساب ديانت محبت بنياد اين پيامبر عظيم الشأن نهاد و نه رفتار نارواي مهاجمان مسلمان ديروز و افراط گرايان امروز که دين را وسيله تحقق پندارهاي تنگ و تاريک خود کرده اند ناشي از اسلام دانست، اسلامي که بيش از هر دين ديگر به خردورزي انسان و حرمت و حقوق او و به تعميم مکارم اخلاق به عنوان هدف والاي بعثت پيامبر عظيم الشأن اسلام توجه داشته و در ميان همه صفات برجسته آن برگزيده خدا او را با بيان رساي «انک لعلي خلق عظيم» ستوده است. رييس موسسه‌ي بين المللي گفت‌وگوي فرهنگ‌ها و تمدن‌ها در ادامه با تاكيد بر اينكه تمدن امري بشري است نه قدسي و نه مافوق زمان و مکان است ، گفت: پس هنگامي که از تمدن اسلامي سخن مي گويم مراد من آن ارزشهاي مافوق زماني و مکاني نهفته در اسلام است که بايد با ديد روشن و دور از تعصب، باز شناخته و شناسانده شود؛ آنچه که روزگاري منشاء پيدايش تمدن درخشان اسلامي شد و امروز نيز مي تواند منشاء تمدني والاگردد. خاتمي ادامه داد: مراد من احياي تمدني نيست که زمان آن گذشته است و نه زنده کردن آن ممکن است و نه اگر باشد با توجه به تحولاتي که در ذهن و زندگي بشر ايجاد شده است مطلوب است. مراد من توجه به آن بينش و ارزش ناب اسلامي است که به بشر در همه ادوار تاريخ نظر دارد و نه تنها مي تواند منشاء تحول عظيم در زندگي مسلمانان باشد بلکه مي تواند خلا بزرگ و خسارتبار تمدن غرب را در غفلت از اقليم جان و روح پر کند. وي در پايان با تاكيد بر اينكه انسان ملتقاي مشرق جان و مغرب عقل است و در گفت و گو است که مي توان اين نقطه التقاء را ديد و برجسته کرد و از کابوس ويرانگر کنوني که شرق و غرب عالم يکسان از آن رنج مي برد رهايي بخشيد،،اظهار داشت:اين رويکرد است که مي تواند تجدد متناسب با آيين و فرهنگ ما را در دنياي اسلام بنا نهد و اين تجدد است که قادر است افق هاي تمدني نو و زاينده را در عالم اسلام ترسيم کند. اگر بيشتر از هم بدانيم و بيشتر با هم گفت و گو کنيم، زاويه هاي جديدي را در نظر و عمل مي توانيم بيابيم؛ زاويه هايي که دايره هم نظري و تفاهم را نه تنها در ميان خود ما، بلکه در جهان ما گسترده تر مي کند ،پس از خدا بخواهيم که در اين راه بتوانيم گامي فراپيش نهيم. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha